دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 566450
تعداد نوشته ها : 612
تعداد نظرات : 10

Rss
طراح قالب
وحيد اسدي

نام روستاي زيبا و گردشگري "كزج" كه از كلمه "كزه" يعني چوب دستي گرفته شده، به عنوان سكونتگاه روستايي منفرد در دهستان خورش رستم شمالي و در ارتفاع يكهزار و ۲۵۰ ‪   متري از سطح دريا با موقعيت كوهستاني دامنه اي و به فاصله ۱۷/۵ كيلومتر از مركز دهستان خورش رستم (هشتچين) واقع شده و تا شهرستان خلخال ‪۵۷/۵ كيلومتر فاصله دارد. در حال حاضر اين روستا بالغ بر يك هزار و ۴۳۵ نفر در قالب ۲۷۷ خانوار جمعيتي داشته كه ۶۵ درصد آن را اهل سنت و ۳۵ درصد بقيه را اهل تشيع تشكيل داده و به زبان تركي آذربايجاني تكلم مي كنند. روستاي كزج با بافت متمركز ساخت و ساز پيرامون هسته اوليه آن بنا شده و به همين علت زمينهاي زراعي و باغات بيشتر در حاشيه و پيرامون بافت مسكوني گسترش يافته است. رودخانه قزل اوزن از يك كيلومتري غربي اين روستا مي گذرد و ارتفاعات "عرب بيله دشت"، "ورگان چوله" و "داغ يولي" در سمت شرق روستا واقع شده و آن را احاطه كرده و بافتي شبيه روستاي گردشگري ماسوله را در اين روستا پديد آورده است. آنچه اين روستا را حايز اهميت ساخته علاوه بر معماري منحصر به فرد، علاقه اهالي به حفظ اين نوع معماري و تاكيد بر حفاظت و حراست از سنن، آداب، رسوم و فرهنگ گذشته اين خطه است. روستاي "كزج"؛ ماسوله اردبيل به علت نزديكي اين روستا به ماسوله و براساس نظريه كارشناسي و متخصصان آثار معماري تاريخي و بر اساس شواهد مستدل و مشابهت ساخت و ساز و نيز معماري خانه ها، طريقه آرايش و سليقه به كار رفته در ساخت و ساز ابنيه، اهالي روستاي گردشگري ماسوله از سكنه اين روستا هستند كه در گذشته هاي دور به علت كوچرو بودن مردم اين روستا و استفاده از منطقه ماسوله به عنوان ييلاق، بخشي از جمعيت روستاي كزج در آن منطقه ساكن شده و روستاي ماسوله را به وجود آورده اند. روستاي كزج به علت بافت معماري از جمله نوع مصالح به كار رفته در ساخت و ساز، رنگ آميزي ديوارها، حياط خانه ها، درها و پنجره ها و نيز سليقه منحصر به فرد در ساخت بنا، هدايت فاضلاب منازل و بكر بودن فرهنگ زندگي اجتماعي و حتي همزيستي مسالمت آميز شيعيان و اهل تسنن ساكن در روستا از سوي سازمان ميراث فرهنگي كشور جزو ۱۲ روستاي هدف گردشگري استان اردبيل تعيين شده است. نماي ظاهري اين روستا از ديد گردشگران جلوه اي جذاب و ديدني به آن بخشيده به طوري كه در نگاه اول، صدها واحد مسكوني به صورت مكعب هايي در كنار هم و همشكل ديده مي شوند كه با رنگ آميزي تزييني ايوانها، تيرهاي چوبي ايوانها، پله ها، درها و پنجره ها منظره بديعي را به وجود آورده است. پشت بام اكثر خانه هاي اين روستا كاهگلي بوده و به علت شيب تند محل ساخت و استقرار روستا، پشت بام هر خانه اي حياط خانه بالاتر است. سقف و پشت بام خانه ها بيشتر با افزودن لايه هاي كاهگلي متعدد حدود نيم سانتي متري در هر سال به روش ماله كشيهاي سالانه ضخيم شده به طوري كه بارشهاي باران و برف موجب چكه كردن سقفها نمي شود. اين لايه هاي كاهگلي از تركيب گل خاك رس منطقه و كاه گندم تهيه مي شود و در ساليان اخير نمك نيز براي جلوگيري از نفوذ آب به لايه هاي زيرين و پيشگيري از چكه كردن سقف بامها به تركيبات كاهگل افزوده مي شود. اين شيوه معماري حتي با همه گير شدن استفاده از مصالح ساختماني جديد از قبيل قير، ايزوگام، ايرانيت و سيمان هنوز هم در روستاي كزج مرسوم بوده و زيبايي و طراوت خاصي به اين روستا بخشيده است. معماران ساختمانهاي اين روستا از خود اهالي هستند كه با استفاده از مصالح موجود در منطقه خانه ها را مي سازند و هنوز شش نفر از معماران سالخورده كه روش منحصر به فردي در ساخت خانه هاي اين روستا دارند، در قيد حيات هستند كه با مرگ آنها اين شيوه معماري نيز به پايان عمر خود خواهد رسيد. همچنين در سالهاي گذشته فقط از آجرهاي خشتي پخته و حتي آجر خام در ساخت خانه ها استفاده مي شد ولي امروزه از مصالحي همچون سنگ نيز به علت وجود معادن سنگ در منطقه استفاده مي شود.
 
در ساخت خانه و هر گونه محل مسقفي در اين روستا از چنار تبريزي و براي پوشاندن سقف خانه ها نيز از مصالحي به نام "پرند" كه شامل چوبهاي باريك به طول دو متر و به ضخامت يك سانتي متر مي باشد، استفاده مي كنند روستاي "كزج" جزو ۱۰ روستاي برگزيده كشور است روستاي كزج به علت بافت پلكاني، نوع مصالح و معماري به كار رفته در احداث بناها، شكل معابر و رنگ آميزي واحدهاي مسكوني جزو ۱۰ روستاي برگزيده كشور براي احيا و مرمت انتخاب شده و احياي بافت با ارزش معماري اين روستا از سال ۸۴ و بر اساس طرح مطالعاتي بنياد مسكن آغاز شده است. طرح احياي اين روستا با همكاري سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري با هدف آماده سازي براي پذيرش گردشگران آغاز شده و در اجراي آن با حفظ وضع موجود كليه سطح و جداره معابر روستا بدون تغيير و بازگشايي، سنگفرش مي شود. روستاي كرج يكي از روستاهاي نمونه و روستاي هدف گردشگري استان است كه بايد با در نظر گرفتن بافت با ارزش روستا و با استفاده از مصالح بومي و منطقه اي، با حفظ معماري قديمي و با استفاده از كارشناسان و معماران مجرب احياء و مرمت شده و هيچگونه تغييري در كالبد اصلي روستا به وجود نيايد. انتخاب اين روستا به عنوان روستاي هدف گردشگري و احياي بافت معماري آن گام مهمي در معرفي و  توسعه صنعت گردشگري و در نهايت درآمدزايي براي اهالي اين روستا بوده و بي شك توجه بيش از پيش به اين امر موجب افزايش درآمد مردم اين روستا در آينده خواهد شد. همچنين برگزاري جشنواره هاي تابستاني گردشگري، معرفي جاذبه هاي گردشگري منطقه، مشاركت بخش خصوصي، تاسيس واحدهاي اقامتي و پذيرايي، تبليغ و معرفي اين روستا از طريق رسانه ها و.. از جمله راهكارهايي است كه زمينه جذب و اقامت بيشتر گردشگران را در اين روستا فراهم خواهد كرد.

بنايي است مربع مستطيل از آجر و گنبد ساده آجري . درازاي بنا 16 متر و پهناي آن 14 متر است . درون بنا مربع ‌شكل و داراي چهار طاق نما مي باشد ، كه بر روي ستون هاي مربع شكل تعبيه شده‌ اند . طاق نماها جناقي و با نقاشي هاي محدودي در ازاره تزئين يافته است . محراب كليسا نقاشي هايي به شكل ترنج هاي گوناگوني دارد و رنگ هايي كه در گل هاي گوناگون ترنج به كار رفته ، سبز روشن و نارنجي روشن و در متن سرمه ‌اي است . درب ورودي كليسا چوبي و داراي تزئين‌ هاي هندسي زيبائي است ، در محوطه كليسا گورهائي وجود دارد كه از سنگ هاي معمولي و رسوبي در ساخت آن استفاده شده و بر روي آنها صليب هايي كنده شده است .بر روي درب ورودي كليسا با خط ارمني ، بوسيله تكه‌ هايي بريده شده از ني ، كه به شكل حروف درآورده و با ميخ بر متن درب كوبيده‌ اند ، چنين نگاشته شده است :

« اين دربِ خانه حقيقي خداست  ، كه بر رسم يادبود از طرف اگالوس مليك ميرزا يانس به كليساي مريم مقدس هديه مي ‌شود . 1876 م . »

باوجودي كه به دليل قرار گرفتن اردبيل در مسير جاده ابريشم ، اين شهر از ديرباز محل آمد و شد بازرگانان و گردشگراني از اديان مختلف بوده ، اما ارتباط اين شهر با مسيحيت به ادوار بسيار طولاني برمي گردد . در كتاب هايسماوورك ، كتاب ادعيه مشهور ارامنه ، دو اشاره و روايت در مورد اردبيل ذكر شده است . روايت اول در مورد مرگ اسقف ايراني به نام آبراهام و اشاره دوم در مورد شهادت اسقف ديگر ايراني به نام آنانيا است :

شهادت اسقف آبراهام ايراني

اين اسقف ايراني اهل اردويل ( اردبيل كنوني ) بود و به دست گريگور روشنفكر قديس به مقام اسقفي و اجتهاد رسيده بود . وي با شجاعت عجيبي در اردبيل به تبليغ دين مسيحيت مي ‌پرداخت و عده زيادي را از دين زرتشت به مسيحيت هدايت كرد . تبليغات شجاعانه اسقف آبراهام خشم موبدان را برانگيخت و آنان او را دستگير كرده و به نزد موبد موبدان بردند و او را وادار كردند تا او را بكشد ، اما او از كتاب آسماني سخن گفت و بر شاه ايران سابوسوس ( شاپور ) و موبد موبدان لعنت فرستاد كه در همين حالت سر وي را از بدنش جدا كرده و به شهادت رساندند .

شهادت اسقف آنانياي ايراني

اسقف آنانياي ايراني با ورودش به شهر اردويل شروع به سرزنش زرتشتيان نمود ( آنان آتش را محترم ميشمرند ولي نمي پرستند ) و آنان را به خداشناسي و ايمان آوردن به مسيح دعوت نمود . اهل شهر او را گرفته و آنقدر شلاق زدند كه همه گمان كردند كه او زير ضربه هاي شلاق جان داده است به همين سبب جسد بي جان آنانيا را به گوشه اي انداختند . اما پس از گذشت مدتي آنانيا باز به هوش آمد و باز هم از خداشناسي و ديت مسيحيت سخن گفت و در همان حال به شهادت رسيد .

ارامنه اردبيل

در اواسط قرن نوزدهم ، ارامنه تبريز به اردبيل مهاجرت كردند و در آنجا سكونت گزيدند . اين عده از ارامنه صاحب مال و مكنت نبودند ولي در مقايسه با ارامنه ساير نقاط ايران از رفاه بيشتري برخوردار بودند . تعدادي از آنان صنعتگر بودند و بقيه نمايندگي تجارتخانه‌ هاي مختلفي را به عهده داشتند و در ميان مسلمانان اردبيل از جايگاه خوبي برخودار بودند . در فاصله سال هاي 1880 تا 1900 ميلادي ، خاچاطور شهبازيان ، عمده التجار ارامنه در اردبيل ، روابط تجاري با روسيه را عهده دار بود و با تدبير و متانت با مردم شهر برخورد مي ‌كرد . به همين جهت اهالي مسلمان و غير مسلمان شهر اردبيل از او رضايت داشته و از نيك نفسي او بهره مند مي‌ شدند . ارامنه اردبيل با كمك خاچاطور شهبازيان صاحب كليسا و مدرسه شدند و اگر چه اين آثار كوچك هستند اما تا كنون موجوديت و اهميت خود را حفظ كرده اند .

اگر چه ارامنه اردبيل در مورد تحصيل و شيوه ‌هاي آموزشي نظريات اشتباهي داشتند و به همين دليل بدون اطلاع از شيوه ‌هاي جديد آموزشي مدرسه ‌هاي خود را با شيوه قديمي اداره مي ‌كردند ، با اين وجود ارزش تحصيل را درك كرده اند و با تلاش دسته جمعي در نگهداري مدرسه و كليساي خود كوشا بوده اند . گاه گاهي در صحنه مدرسه نمايشنامه‌ هايي ترتيب مي ‌دادند و براي كشيش ، معلم ، سلماني ، حمامي حقوق جداگانه پرداخت مي ‌كرده اند . از آنجا كه در جمعيت ارامنه اردبيل تعداد دختر از پسر بيشتر است بيشتر شاگردان مدرسه ارامنه را دختران تشكيل مي‌ دادند . تا زماني كه راه آهن روسيه به تبريز امتداد پيدا نكرده بود زندگي ارامنه در اردبيل ادامه داشت اما به محض اينكه سيستم مواصلات و مراودات با خارج تغيير پيدا كرد جامعه ارامنه اردبيل به تدريج تقليل يافت و بيشتر آنان به تبريز مهاجرت كردند زيرا مهم ‌ترين عامل وابستگي ارامنه به اردبيل امتداد راه تجاري تبريز - باكو بود و ادامه بهره برداري از اين راه تجاري عامل مشوقي بود تا ارامنه در اردبيل به زندگي خود ادامه دهند و بتوانند محروميت هاي اجتماعي ، قومي و مذهبي خود را با دوري از همكيشانشان كه در تبريز تعداد شان بيشتر بود تحمل كنند  .

 كليساي اردبيل در سال 1876 ميلادي ( برابر با 1255 خورشيدي ) بنا شده است . اين بنا با خرج خانواده گالوست ميرزايان و اهتمام خاچاطور شهبازيان ساخته شد . تا سال 1944 ميلادي اين كليسا فعال بوده و آخرين مراسم مذهبي و نماز جماعت در سال 1944 ميلادي برابر با 1323 خورشيدي توسط كشيش وارطان ژاماگورسيان در آن انجام مي ‌شده است . از آن تاريخ به بعد به دليل مهاجرت خانواده‌ هاي ارمني به تبريز و تهران انجام مراسم مذهبي در كليسا تعطيل شده است . امروز كه يك قرن از عمر بناي كليساي مريم مقدس اردبيل مي گذرد ، متعلقات كليسا از جمله حمام و مدرسه بطور كامل از بين رفته و تنها بناي كليساي رو به تخريب به حيات غير فعال خود ادامه مي ‌دهد . در حال حاضر حتي يك خانواده ارمني در اردبيل مقيم نيست . از سال 1370 كليساي مذكور از طرف شوراي خليفه گري ارامنه آذربايجان در اختيار مديريت ميراث فرهنگي اردبيل قرار گرفت تا با كمك هاي مالي ارامنه اين بناي تاريخي مرمت شود و با تغيير كاربري از فضاي آن جهت استفاده‌ هاي فرهنگي و هنري استفاده شود .

موقعيت قلعه

قلعه خسرو در 30 كيلومتري شمال غرب اردبيل قرار دارد . اين قلعه‌ كه با شيوه خشكه چين سنگي ( با مصالح سنگي بدون استفاده از ملات ) ساخته شده است ، به دوره مفرغ جديد ( 1700 تا 1450 سال پيش از ميلاد ) تعلق دارد .

كاوش در قلعه

در فصول پيشين كاوش ، سفال ‌هايي از عصر مفرغ جديد و نشانه ‌هايي از استقرار جوامع با ساختار پيچيده سياسي و اجتماعي در اين قلعه به دست آمده بود . بر اساس دلايل باستان‌ شناسي جوامع پيچيده سياسي و اجتماعي اولين بار در دوره مفرغ جديد شكل گرفته است . با توجه به اينكه اين منطقه در دوره‌ هاي مختلف به ‌ويژه در عصر مفرغ مورد تاخت و تاز اقوام مهاجر بود و با در نظر گرفتن اقتصاد كشاورزي و دامداري در عصر مفرغ به نظر مي رسد ، قلعه ‌هاي هفت ‌گانه نقش محافظت از قلعه مركزي خسرو و زمين ‌هاي كشاورزي و مراتع دامداري آن را به عهده داشتند .

گورستان كوچكي نيز شامل 10 تا 20 گور در كنار قلعه ‌هاي هفت‌ گانه وجود دارد كه تعداد كم قبور آن نشان‌ گر اقماري بودن اين قلعه ‌ها است . اين گور ها نشان‌ دهنده مالكيت يا تسلط قلعه مركزي بر نواحي اطراف و سند تملك خانواده‌ يا قبايل ساكن در قلعه مركزي يا قلعه ‌هاي اقماري بر روي اين مراتع هستند . كاوشگران در بررسي ‌هاي خود در اين منطقه آثار بند و كانال ‌هاي آب‌ رساني مربوط به دوره مفرغ جديد را شناسايي كردند . فرضيه سرپرست كاوش در قلعه خسرو اين است كه ساكنان اين منطقه پس از احداث بند روي رودخانه قره‌ سو كه در كنار قلعه خسرو قرار دارد ، توسط اين كانال ‌هاي سنگ‌ چين آب رود را به طرف زمين‌ هاي اطراف هدايت مي‌ كردند .

قلعه در دوره مفرغ

قلعه باستاني خسرو در عصر مفرغ جديد شكل گرفت و استقرار آن تا عصر آهن 1 ( 1500 تا 1200 سال پيش از ميلاد )، عصر آهن 2 ( 1200 تا 800 سال پيش از ميلاد ) و عصر آهن 3 ( 850 تا 550 سال پيش از ميلاد ) تداوم داشت . در اواخر عصر آهن 3 اين قلعه كاملا متروك شد و استقرار در آن به قلعه ديگري كه متعلق به دوره هخامنشي است ، منتقل شد . اين قلعه هخامنشي در حدود 700 متري قلعه خسرو قرار دارد كه در حال حاضر باستان‌ شناسان مشغول بررسي روي آن هستند .

عمر قلعه خسرو، 2200 سال پيش از ميلاد

با كشف ديواره هاي قلعه باستاني خسرو ، نشانه هايي از استقرار جوامع پيچيده در شمال غرب ايران به اثبات رسيد . در فصل هاي قبلي كاوش ، سفال هايي از عصر مفرغ ( برنز ) در حاشيه در اين قلعه به دست آمده بود كه با لايه نگاري و ساليابي ، قدمت اين منطقه به 2200 سال پيش از ميلاد رسيد .

قلعه خسرو بزرگترين قلعه ‌هايي است كه متشكل از يك ارگ و يك شارستان است . اين قلعه بر فراز ارتفاعات طبيعي منطقه بنا شده است . در بخش غربي اين قلعه گورستاني به سبك گور هاي چهار چينه خرسنگي و مشابه با آنچه كه در ناحيه قفقاز به دست آمده ، كشف شده است . از مهم ‌ترين ويژگي ‌هاي اين قلعه كشف بقايايي از دوران مفرغ جديد در اين محوطه است.

در محوطه قلعه خسرو 4 ترانشه تعبيه شد كه منجر به كشف ديواره دفاعي قلعه شد . اين ديواره با توجه به مطالعات تطبيقي متعلق به عصر برنز تشخيص داده شده است كه فرضيات تيم باستان شناسي در فصول قبلي كاوش را قطعيت مي بخشد .

مطابق مطالعات پيشين در منطقه شمال غرب ايران قديمي ترين تمدن در اين محدوده تمدن مانايي بوده كه يافته هاي جديد قدمت اين منطقه را 1000 سال بيشتر كرده است .

تمدن مانايي در حوزه آذربايجان غربي به عنوان اولين تمدن از جوامع پيچيده بشري است كه به مرور زمان به قفقاز و آناتول منتقل شده است .

 لوندويل كجاست؟ نامي گمنام كه شايد براي خيلي از ما به دليل آهنگ گفتاريش جذابيت داشته باشد يا اين‌كه اگر به گردشگري و سفر علاقه داشته باشيم كمي راجع به آن خوانده باشيم و در پس ذهن‌مان ثبتش كرده باشيم.

وقتي از رشت به سمت آستارا حركت مي‌كنيد حدود 15 كيلومتر قبل از آستارا، تابلويي كوچك توجه‌تان را جلب مي‌كند: به شهر ساحلي لوندويل خوش آمديد. شايد بارها و بارها از كنار اين شهر گذر كرده باشيم ولي به آن دقت نكرده باشيم و سرعت ماشين ما را همراه با روياهاي‌مان برده باشد. لوندويل را اگر در چند عبارت بخواهيم خلاصه كنيم، مي‌توانيم بگوييم، شهر گل‌هاي بنفش، شهر آبشار و جنگل، شهر دريا و ساحل و شهر كوه و گردشگري.

چرا لوندويل؟

اين‌كه چرا لوندويل را به اين نام مي‌خوانند، دلايل متفاوتي براي آن نقل شده است. برخي معتقدند لوندويل به زبان تالشي يعني محل رويش گل‌ها. از سوي ديگر برخي ديگر وجه تسميه اين نامگذاري را ريشه انگليسي اسطوخودوس (Lavandula) و همچنين ريشه آلماني آن لوند ويج (Lavende – Willag) مي‌دانند. اين گروه بر اين باورند كه به سبب رويش فراوان اسطوخودوس در اين منطقه و تبادلات فرهنگي كه در دوره‌هاي زماني مختلف رخ داده است، بويژه به سبب حضور نيروهاي نظامي آلماني در جنگ جهاني دوم، در نهايت با كمي تغيير اين منطقه نام لوندويل به خود گرفته است، اما در هر صورت چه وجه تسميه تالشي اين نامگذاري را در نظر بگيريم و چه ريشه انگليسي و آلماني آن‌را مد نظر قرار دهيم، اين نامگذاري اشاره به موقعيت خوش آب و هواي منطقه لوندويل دارد كه بستر رويش گل‌هاي فراوان بويژه‌ اسطوخودوس است و به سبب رنگ بنفش گل‌هاي اسطوخودوس بسياري اين شهر را به نام شهر گل‌هاي بنفش مي‌شناسند و البته فراموش نكنيد كه اگر به دنبال اسطوخودوس هستيد، به بركت توسعه شهرنشيني و تعرض انسان‌ها به طبيعت ديگر در حاشيه لوندويل اين گل يافت نمي‌شود، اما در ارتفاعات و مناطق بكر آن هنوز چه بسيار گل‌هاي بنفش اسطوخودوس مي‌رويد و در فصل بهار قابل برداشت است.

جاذبه‌هاي گردشگري لوندويل

لوندويل براي بيشتر ما شهري گمنام است، حتي اگر از حاشيه آن عبور كرده باشيم، كمتر به اين نكته توجه داشته‌ايم كه در پس اين شهر كوچك 8 هزار نفره، جنگل‌هاي بكر و آبشارهاي رفيع نهفته است و البته علي‌رغم همه پتانسيل‌هاي گردشگري، لوندويل شهري فقير محسوب مي‌شود، اما در هر صورت پس از ارتقاي اين منطقه از دهستان به شهر در تقسيمات كشوري از حدود 7سال پيش توجهات بيشتري به گردشگري اين شهر شده است كه انتظار مي‌رود اين امر در نهايت منجر به توسعه گردشگري و بهبود وضعيت معيشت مردم منطقه شود.

آب گرم كوته كومه

كوته كومه نام روستايي است در 9 كيلومتري لوندويل كه از طريق يك جاده آسفالته با لوندويل مرتبط است و در دل خود آب گرم كوته كومه را دارد كه همه ساله تعداد زيادي مسافر بومي و غيربومي به آن مراجعه و جهت مداواي بيماري‌هاي مختلف مانند بيماري‌هاي مفاصل و رماتيسم و همچنين بيماري‌هاي پوستي از آن استفاده مي‌كنند.

به منظور رفاه حال مسافران امكانات اقامتي محدودي به شكل خانه‌هاي روستايي يا ساير امكانات براي گردشگران در نظر گرفته شده است و مسافراني كه قصد اقامت داشته باشند مي‌توانند با استفاده از اين امكان تجربه شب‌خوابي در فضاي جنگلي و استفاده از هواي كوهستان و طبيعت را براي خود ثبت كنند و با توجه به اين‌كه اين اقامتگاه‌ها حالت روستايي دارد، قيمت آنها نيز خيلي گران نيست و متناسب با فصل سال با هزينه‌ شبي 30 ـ 10 هزار تومان مي‌توان مكاني تهيه كرد و رستوران‌هاي بومي نيز در همه فصول آماده سرويس‌دهي به مسافران هستند.

روستاي كوته كومه و آب‌گرم آن باتوجه به نزديكي آن به لوندويل و همچنين امكانات آن مانند راه آسفالته و اماكن اقامتي آن يكي از چشم‌اندازهاي مهم گردشگري اين منطقه و محلي مناسب براي پذيرايي خانواده‌ها محسوب مي‌شود.

آبشار لاتون

هرچند به دليل شرايط جغرافيايي لوندويل در مناطق كوهستاني آن آبشارهاي مختلفي مشاهده مي‌شوند، مانند آبشار ميه كومي؛ اما آبشار لاتون، مهم‌ترين آبشار منطقه است كه 104 متر ارتفاع دارد. مسير آبشار لاتون از همان روستاي كوته كومه است.

براي رفتن به اين آبشار حتما بايد از راهنمايان محلي بهره گرفته شود. مسير آبشار تا روستاي آسيوشوان آسفالته است، البته به دليل كوهستاني بودن مسير و دست‌اندازهاي زياد جاده براي اين مسير حتما از خودروهاي راهنمايان بومي منطقه كه عمدتا جيپ و ماشين‌هاي كوهستان هستند، استفاده كنيد. اين امر علاوه بر تضمين سفر شما، مي‌تواند موجب رونق گردشگري منطقه نيز بشود. البته نبايد اين نكته را از ذهن دور داشت كه روستاي آسيوشوان خود از جذابيت‌هاي منطقه محسوب مي‌شود. آسيو شوان در زبان محلي به معني آسياب آبي است و آسياب آبي قديمي آن كه هم‌اكنون متروكه شده است، بيانگر قدمت اين روستاست و هم‌اكنون اين آسياب و اين روستا به دليل دسترسي خودرو به آن به يكي از مناطق گردشگري منطقه تبديل شده است.

پس از روستاي آسيوشوان صعود به آبشار به صورت پياده‌روي صورت مي‌گيرد. مسير صعود مسير پايكوب است و طبيعت‌گران و افرادي كه آمادگي جسماني نسبي دارند مي‌توانند آن را سپري كنند، البته استفاده از راهنمايان محلي الزامي است و كل فاصله آبشار تا روستاي كوته كومه حدود 6كيلومتر است كه بخشي از آن تا روستاي آسيوشوان با استفاده از خودرو انجام مي‌شود و فقط در فصل‌هاي پرآب دربرخي قسمت‌ها عبور از ميان رودخانه الزامي مي‌شود كه خود از جذابيت‌هاي صعود است، البته استفاده از راهنمايان محلي براي صعود به آبشار الزامي است.

قابل ذكر است كه نبود همين امكانات دسترسي ساده به آبشار، ازجمله نبود راه شوسه باعث شده است اين منطقه كمتر مورد تعرض قرار بگيرد و به همين دليل حالت بكر بودن آن حفظ شده است. جنگل‌هاي متراكم و انبوه درختان جنگلي آلو، گلابي، گردو، فندق و سيب وحشي در طول مسير نيز مويد همين امر است. در هر صورت جذابيت‌هاي منحصر به فرد اين آبشار باعث شده است علي‌رغم همه اين مشكلات ازجمله عدم دسترسي آسان به آبشار مسافران زيادي سالانه به بازديد اين عروس آرميده در دامان كوه‌هاي اسپيناس بشتابند.

لوندويل، شهري براي همه

لوندويل به دليل موقعيت جغرافيايي منحصر به فردش مي‌تواند طيف مختلفي از نيازهاي گردشگران را پاسخ دهد. از طبيعت‌گردان حرفه‌اي تا مشتاقان حيات وحش و خانواده‌هايي كه به دنبال فضايي براي دوستي با طبيعت بكر هستند و مناطق ييلاقي آن پاسخي است براي همه اين گروه‌ها.

اگر فصل تابستان و گرما قصد سفر به لوندويل را داريد، مطمئن باشيد كه ساحل حويق و ساحل صدف آنقدر جذابيت دارد كه بتواند يك روز زيبا و جذاب دريايي را براي‌ شما و خانواده يا دوستان‌تان رقم بزند و اگر باز هم به دنبال ساحلي متفاوت‌تر مي‌گرديد، ساحل گيسوم منطقه تالش كه به جهت پيوستگي جنگل به دريا موقعيتي منحصر به فرد در ميان سواحل خزر دارد نيز در نزديكي لوندويل و با فاصله‌اي كمتر از يك ساعت قابل دسترسي است؛ همچنين مناطق ييلاقي اين شهر با دسترسي‌هاي جاده‌اي مناسب از مناطقي است كه مي‌تواند سفري متفاوت را در دل طبيعت بكر گيلان و منطقه تالش براي خانواده‌ها رقم بزند.

و در كنار اين جاذبه‌هاي طبيعي اماكني مانند امامزاده ابراهيم و قاسم، آرامگاه بابا حسن از عرفاي منطقه، آرامگاه محمد دوست در قره‌سو و آرامگاه باباعلي در روستاي باباعلي نيز مي‌تواند توجه خانواده‌ها را به خود جلب كند.

حيات وحش منحصر به فرد

لوندويل از جوانب مختلف جذابيت دارد و مي‌تواند توجه گروه‌هاي مختلف گردشگر و طبيعت‌گرد را به خود جلب كند كه يكي از اين جذابيت‌ها، حيات وحش منطقه است. پارك حيات‌وحش لوندويل هم‌اكنون جزو نادر زيستگاه‌هاي گوزن زرد و مارال محسوب مي‌شود و در اين سال‌ها بويژه با فراهم آمدن شرايط بهتر براي زيست مارال زاد و ولد اين گونه حيواني فراهم آمده است و همين امر كمي موجبات آرامش خاطر فعالان زيست‌محيطي را فراهم آورده و كمابيش كابوس انقراض اين گونه حيواني را با ترديد روبه‌رو كرده است. همچنين در پناهگاه حيات وحش لوندويل آستارا، تالابي وجود دارد كه با توجه به مجاورت آن به درياي خزر پرندگان زيادي در آن زندگي مي‌كنند و انارستان‌هاي اين منطقه از معدود انارستان‌هاي باقيمانده در كرانه درياي خزر هستند.

زادبوم لوندويل

نوشتن از سفر و طبيعت، آنقدر ملموس است كه به راستي قلم را نيز به سفر مي‌برد. چنانچه قصد سفر به لوندويل را داريد يا حتي فرقي نمي‌كند علاقه‌مند به آشنايي با ساير اقوام هستيد، خوب است بدانيد به دليل موقعيت خاص لوندويل كه بين تالش و آستارا واقع شده است، اين شهر مينياتوري زيبا از فرهنگ‌هاي مختلف است، فرهنگ گيلكي، فرهنگ تالشي و فرهنگ تركي. به همين دليل در اين منطقه علاوه بر گويش گيلكي كه البته كمتر مورد استفاده قرار مي‌گيرد، از زبان‌هاي تركي و تالشي نيز استفاده مي‌شود و اين منطقه ازجمله مناطقي است كه از فرهنگ تالش و زبان آن محافظت مي‌كند. شايد كمتر كسي فكر كند كه گيلان نيز از جمله استان‌هايي است كه اقليت اهل تسنن در آن زندگي مي‌كنند، اما همين تنوع فرهنگي منطقه باعث شده است كه در كنار اكثريت شيعه، اقليت شافعي نيز زندگي كنند، از همين رو از 8 مسجدي كه در لوندويل وجود دارد، 2 مسجد آن ويژه اقليت است.

لوندويل، شهري است با جذابيت‌هاي زياد و امكانات كم براي سفر و گردشگري. برون رفت از اين شرايط از يك‌سو توجه مسوولان را مي‌طلبد كه امكانات لازم را در بخش‌هاي مختلف آن تمهيد كنند و از يك‌سو ارتقاي فرهنگ گردشگري مردم را. به عنوان نمونه تعريض جاده صعود به آبشار لاتون مي‌تواند گردشگر بيشتري را به اين منطقه جلب كند، بويژه اين‌كه شرايط حضور خانواده‌ها را فراهم مي‌كند، اما به اين شرط كه طبيعت زيبا و بكر گيلان را پاس بداريم و مجبور نشويم در آينده‌اي نه چندان دور بنويسيم كه آبشار لاتون كه روزگاري نه چندان دور در دامن بكر اسپيناس آرميده بود، هم‌اكنون در ميان انبوهي از زباله و پلاستيك ناي نفس كشيدن ندارد و اگر مي‌خواهد اينچنين شود همان بهتر كه اين آبشار و ده‌ها آبشار ديگر نه‌تنها جاده‌هاي‌شان تعريض نشود، بلكه محدوديت‌هاي بيشتري براي ورود به حريم‌شان در نظر گرفته شود.

چه خوب است كه در كنار آن‌كه به سفر اهميت مي‌دهيم به آداب سفر نيز توجه كنيم و مهم‌تر از همه آن‌كه ناموس طبيعت را پاس بداريم و اين حرمت را به كودكان خود نيز بياموزيم.

بازار اردبيل كه يادگاري از سبك معماري عهد صفويه به شمار مي‌آيد در مركز شهر اردبيل قرار دارد

بازار اردبيلاين بازار مجموعه‌اي است متشكل از تيمچه، سرا، حمام و مسجد و از سابقه‌اي طولاني برخوردار است. به طوري كه در سده‌هاي 7 و 8 هجري رونق فراواني داست.

در سده‌هاي بعد، قسمتي از بازار بزرگ و تيمچه‌ها و سراها از موقوفات بقعه شيخ صفي‌الدين اردبيلي به شمار مي‌رفت و درآمد و عوايد حاصله صرف مخارج اين بقعه مي‌شد.

بناي فعلي بازار از جمله آثار دوره صفويه و زنديه است كه بر بنيان اوليه بازار ساخته شده است. قسمت عمده بازار اردبيل در تغييرات شهري در نيم قرن گذشته تخريب شد و ارتباط بعضي از بخش‌هاي آن با مركز بازار از بين رفت.

از تقسيم‌بندي كلي بازار اردبيل مي‌توان به بازار بقالان، قصابان، خراطان، سراجان، قيصريه، چاقوفروشان، كلاه‌دوزان و بسياري سراي ديگر اشاره كرد.

بازار اردبيل با طاق‌نماي جانبي، طاق و تويزه و گنبدهاي ساده كه معرف آثاري از دوره صفويه و قاجاريه است شامل راسته اصلي بازار، راسته پير عبدالملك، راسته قيصريه، راسته كفاشان، راسته غلامان، بازار زرگران، سراجان، پنبه فروشان، مسگران، چاقو سازان، آهنگران، سراي خشكبار (حاجي ميرزا)، سراي گلشن، سراي وكيل، سراي نو يا زنجيرلو، سراي حاج احمد، سراي حاج شكر، سراي مجيديه، سراي امام جمعه، سراي دوگچي و تيمچه زنجيرلي است.

مجموعه بازار با طاق هاي جناغي و گنبدهاي ساده پوشش يافته و عرض طاق‌نماي مغازه‌ها به طور متوسط 3 متر و قطر پايه‌هاي طاق‌ها حدود 80 سانتي‌متر است. روشنايي داخل بازار از طريق روزنه‌هاي تعبيه شده در پوشش‌هاي گنبدي تامين مي‌شود.

از ديگر بخش هاي مهم بازار، چهار سوق يا بازار بزرگ قيصريه است. اين بخش بنايي است مدور با گنبد كروي بلند و ساده. قطر بنا در پايين 12 متر و ارتفاع تقريبي آن 13 متر است.

بخش زيرين بنا، بدون در نظر گرفتن پايه مغازه ها و امتداد بازارچه‌ها عبارتند از 12 پايه كه با 12 طاق جناغي زمينه را براي بر پايي گنبد فراهم ساخته است. در هشت طاق جناغي مغازه و در 4 تاي ديگر راهرو بازارچه‌ها تعبيه شده است.

مجموعه بازار تاريخي اردبيل بعد از انقلاب توسط سازمان ميراث فرهنگي مرمت شد و با شماره 1690 در فهرست آثار ملي كشور به ثبت رسيد.

دسته ها :

دين اردبيليان قبل از اسلام

ساكنان باستاني اردبيل كه از طايفه ماد و بازماندگان بوميان اوليه بوده اند و به قول مورخان، مذهب هورمزدپرستي داشته اند هنگامي كه زردشت قيام كرد و دردشت مغان و اردبيل و دامنه هاي سبلان به تبليغ احكام دين پرداخته جمعي از مردم بدان آئين گرويده اند. از نوشته مورخان چنين بر مي آيد كه ما از آئين هورمزدپرستي اطلاعي نداريم ولي زردشت آن دين را از اباطيل و اوهام زدود و آئين زردشت همان دين اصلاح شده مردم باستان شد درآن صورت بايد قبول كرد كه دين مذكور مثل آئين زردشت مبتني بر ثنويت بوده و درمقابل هورمزد كه آفريننده نور و نيكي ها بوده است به وجود خبيثي نيز اعتقاد داشته اند كه خالق بديها و تاريكيها بوده است و زردشت پس از آنكه آن دين را از خرافات پاك ساخته اين دو منشاء قدرت را به نامهاي "اهورامزدا " و " انگره مينيو" يا اهريمن معرفي كرده است.

دين اردبيليان بعدازظهور اسلام

پس از آنكه اردبيل به دست سپاه عرب گشاده شد دين اسلام جانشين آئين گذشته گشت به طوريكه اولين مسجد جامع اسلام اين شهر در سال 35 يا 36 هجري به وسيله اشعب بن القيس الكندي ساخته شد و اعتقاد به وجود يگانه، جانشين ثنويت كيش زردشتي گرديد مردم در اندك زماني به احكام قرآن و اصول ديانت جديد آشنائي يافتند و اهل عطا، كه وعاظ و مبلغين موظف اسلامي بودند، آنان را به وظايف و تكاليف شرعي آگاه ساختند.

اردبيل و مذهب تشيع

در اردبيل نيز با آنكه مذهب شايع آئين شافعي بود باز كساني به خاندان حضرت علي ارادت مي ورزيدند و هر وقت مقتضيات زمان براي ترويج آن كيش مساعد مي گشت به تبليغ تشيع مي پرداختند. در اردبيل، با نفوذ و قدرتي كه فرزندان شيخ صفي الدين به دست آوردند، شيعيگري رواج يافت و شيخ جنيد و شيخ حيدر صفوي، جد و پدرشاه اسماعيل اول، در زمان خود به حمايت از آن مذهب برخاستند وخود شاه اسماعيل نيز، پس از آنكه بر اريكه قدرت تكيه زد، آن را مذهب رسمي ايرانيان گردانيد از آن تاريخ مردم اين شهر مذهب تشيع اختياركردند و كنون نيز بدان مذهبند. به هر حال شيعيان اردبيل امام دوازدهم راحي و غائب مي دانند و معتقدند پس از آنكه به امر خدا ظهور كرد دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد.

بقعه شيخ جبرائيل كلخوران
بقعه شيخ جبرائيل كلخوران پدر شيخ صفي الدين اسحق اردبيلي، جد سلاطين صفوي مي باشد كه در روستاي كلخوران در 3 كيلومتري اردبيل قرار دارد كه مقبره شيخ امين الدين جبرائيل به صورت يك هشت ضلعي در وسط باغ قرار گرفته است. قسمتي از بنا در پاكار از سنگ هاي منتظم اجرا شده كه بر روي آنها ديوارهاي جانبي بقعه از آجر ساخته شده است. در نماي بيروني بقعه از تزئينات كاشي بصورت تلفيقي استفاده شده است.
گنبد تخريب شده آن در چند دهه اخير بازسازي شده است. داخل بقعه با نقاشي برجسته روي گچ و كتيبه هايي با خط عليرضا عباسي مزين گشته است. ساماندهي محوطه اطراف بقعه در كنار مرمت آن از مهمترين برنامه هاي طرح ساماندهي بقعه مي باشد.

بقعه شيخ صفي الدين اردبيلي
محل كنوني بقعه شيخ صفي الدين حدود 700 سال پيش باغ بزرگي بنام اسفريس بوده است كه شيخ صفي الدين اردبيلي در بخشي از آن باغ بزرگ به ارشاد و تدريس مريدان خود مي پرداخت.
شيخ صفي الدين اردبيلي در سال 735 هجري قمري در سن 75 سالگي درگذشت وي از بزرگان عرفان و تصوف در ايران به شمار مي رفت و از نفوذ مذهبي بالايي برخوردار بود.
از شيخ صفي آثار مكتوبي چون ديوان اشعار و تفسير قرآن كريم برجاي مانده است.
طبق وصيت وي او را در محل تدريسش و در مدرس خود با ساختن يك برج مقبره اي بنام الله الله دفن كرده اند. وجه تسميه آن وجود نام مبارك الله در متن ساقه برج آن با خط بنايي معقلي است.
فرزندان شيخ يك به يك به عنوان مرشد خانقاه، جانشين پدر مي شدند و اين سير تحول ارشاد در خانقاه اردبيل توأم با افزايش قدرت مردمي اين خانقاه در دوره اي از تاريخ ايران جريان داشت كه حكومت مركزي مستقلي به مفهوم جامع كلمه در كشور وجود خارجي نداشت و بالاخره اين حركت سريع مذهبي در خانقاه اردبيل پس از 72 سال منتج به وصول مقام ارشاد به اسماعيل صفوي پسر حيدر شد.
در دوره حكومت شاه اسماعيل تمام انرژي او مصروف ساماندهي اوضاع كشور بود و فرصت و توجه كافي به امر ساماندهي مقابر اجدادش براي او فراهم نشد و فقط اقدام به ساخت بخشي بنام دارالحديث در بقعه كرد كه بعدها اين قسمت ويران شده و امروزه آثاري از آن باقي نيست.
پس از شاه اسماعيل شاه طهماسب اول كه جانشين وي بود با ساختن بخشي بنام قنديل خانه مجموعه قبور موجود در بقعه را با سالني بهم متصل كرد و نظم بخشيد.
در دوره صفوي باعنايت ويژه شاهان، اين مجموعه در نهايت دقت تكميل و تزئين شد تا جائيكه آدام اولياريوس بقعه را با مساحتي نزديك به 21 هزار مترمربع به بهشت موعود خداوندي تشبيه مي كند. بقعه وسيع و ديدني شيخ صفي با سقوط سلسله صفويه چنان مورد بي مهري و عناد واقع مي شود كه هم اينك كل مساحت عرصه و اعياني اين مجموعه كمتر از 7 هزار متر مربع است و از اشياء و لوازم نفيس آن جز نامي غرور آور و يادي تلخ براي نسل امروز باقي نمانده است.
اين مجموعه هم اينك كانديد ثبت در فهرست ميراث جهاني است و قبر شخصيت هاي معتبري از تاريخ اين سرزمين را محفوظ داشته و بخش بزرگي از تاريخ اين مملكت و شايد جهان اسلام بدون اين مجموعه قابل تحقيق و تعريف نيست.

بقعه شيخ حيدر مشگين شهر
در محوطه اي موسوم به امامزاده در مشگين شهر برج بلندي واقع است كه تقريباً از تمام نقاط شهر و همچنين ورودي هاي اصلي شهر بخش هايي از آن ديده مي شود كه بنام مقبره شيخ حيدر تحت شماره 184 در فهرست آثار ملي ثبت گرديده است. تاريخ ساخت اين بنا به دوره ايلخاني باز مي گردد. برج مقبره شيخ حيدر ميل بلندي به ارتفاع 18 متر و به قطر تقريبي 5/10 متر به صورت استوانه اي كه در چهارچوب آن چهار درگاه با تزئينات معقلي تعبيه شده است. ليكن ورودي طبقه فوقاني در جبهه غربي قرار دارد.

بطور مسلم اولين امامزاده هاي مكرم در اواخر قرن دوم و اوائل قرن سوم هجي قمري به منطقه اردبيل و آذربايجان تشريف آورده اند و به تبليغ و ترويج مذهب حقه اهل بيت همت گمارده اند.

امامزاده سيد صدر الدين (ع)
يكي از امامزاده هاي معتبر بوده كه در نيمه اول قرن سوم هجري به اردبيل تشريف آورده اند و بنا به نظر صاحب «بحر الانساب» كه يكي از كتب مهم علم انساب (تبار شناسي) مي باشد از اولاد بلافصل حضرت امام موسي كاظم (ع) مي باشند در دوران هاي گذشته داراي بارگاه و جلال و شكوه بوده است اكنون با قرار گرفتن مرقد شريف اين بزرگوار در موقعيت خاص شهر اردبيل اميد است با طرح جامع احداث بقعه براين مزار مبارك تحولي در اين ناحيه صورت گيرد.

امامزاده صالح(ع):
اين بزرگوار همانند جناب صدر الدين در نيمه اول قرن سوم هجري به اردبيل تشريف آورده اند و بنا به نظر صاحب «بحر الانساب» يكي از سه اولاد بلافصل امام موسي كاظم (ع) مي باشد كه به اين منطقه آمده اند مزار شريفش از دوران هاي گذشته مورد توجه خاص و عام بوده و خاندان جليل القدر صفويه نسبت به حضرتش ارادت ويژه داشتند، با توجه به اينكه بقعه مباركش در وسط شهر (ميدان عالي قاپو) واقع شده رفع اختلاف هئيت امناء و ميراث فرهنگي و اداره اوقاف درباره احداث و تكميل و مرمت بارگاه مباركش ضرورتي غيرقابل انكار است و از طرفي اين همه تطويل و تأخير، ضرر و زيان ديني و فرهنگي براي مردم محب اهل بيت (ع) و شايد توهيني به ساحت اين بزرگوار باشد.

امامزاده حمزه(ع):
اين امامزاده عظيم الشأن يكي از مهمترين امامزاده هائي است كه در منطقه اردبيل وجود دارد و به احتمال قوي و بنابر آنچه كه صاحب «بحر الانساب» فرموده ايشان همان حمزه بن موسي بن جعفر (ع) مي باشد كه جد شاخه هاي متفرعي از سادات موسوي خصوصاً در منطقه آذربايجان و قفقاز و بطور كلي شمال ايران قديم بوده و نيز خاندان جليل القدر سيادت و سياست صفويه از اولاد ايشان بوده و شايد به همين دليل درقرن سوم و پنجم هجري قمري اولاد و احفاد ايشان كه همان خاندان جليل القدر ابوالفتح شيخ سيد صفي الدين اسحاق اردبيلي (650-735) مي باشند به اردبيل تشريف آوردند و منشا خدمات بي نظير براي مكتب اهل بيت (ع) شدند در حال حاضر بقعه بسيار كوچك و نامناسبي در جوار بقعه شيخ سيد امين الدين جبرائيل رضوان الله تعالي عليه بر مزار ايشان وجود دارد كه به هيچ وجه در شأن ايشان نبوده و لازم است بارگاهي مناسب بر مزار ايشان احداث گردد.

امامزاده سيد محمد اعرابي :
جناب سيد محمد اعرابي بن ابو محمد قاسم بن سيد حمزه بن امام موسي بن جعفر (ع) يكي از معتبرترين امام زاده ها از نظر اسناد و مدارك مي باشد اين بزرگوار در اواخر قرن سوم هجري قمري به اردبيل تشريف آورده اند و به احتمالي علت حضور ايشان در خطه اردبيل جد بزرگوارش جناب سيد حمزه مي باشد بنا به امر و تأكيد حضرت آيت الله العظمي آقا سيد موسي شبيري زنجاني (مدظله) و اهتمام عالم زاهد حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ عبدالرحيم جعفري (دامت بركاته) و با سرمايه مرحوم حاج غضنفر پاكنهاد رحمه الله عليه در گذشته نه چندان دور براي ممانعت از هدم و محو مرقد مطهر ايشان قبه اي كوچك بر مزار ايشان بنا گرديده كه اميد است بارگاهي در شأن حضرتش احداث گردد و مورد استفاضه عموم مردم واقع شود مرقد شريف ايشان در مجموعه شيخ سيد امين جبرائيل كلخوران واقع است.

امامزاده دختر (حليمه خاتون):
در كنار مسجد مير صالح مجتهد رضوان تعالي عليه مرقد شريفي  وجود دارد كه به امامزاده دختر معروف و مشهور است در مورد اين قبر شريف چند امر مسلم است اول آنكه اين قبر شريف متعلق به امامزاده هاي بزرگوار مي باشد و دوم آنكه قدمت تاريخي آن به قرن سوم هجري و معاصر با امامزاده هاي يزرگوار سيد صدر الدين و سيد صالح و سيد حمزه (ع) مي باشد كه در دوران صفويه و قبل و بعد از آن مورد توجه عام و خاص بوده و به احتمالي قبر شريف سيده اي بزرگوار مي باشد كه از دختران حضرت امام موسي بن جعفر(ع) و مشهور به حليمه خاتون است تشيخص دقيق هويت ايشان نيازمند تحقيقي ميداني در علم تبار شناسي مي باشد و در حال حاضر ترميم و تكميل قبر شريف ضروري است.

امامزاده سيد محمود (ع):
اين بزرگوار امامزاده اي عظيم الشأن و از اولاد امام موسي بن جعفر (ع) مي باشد قبر شريفش در پشت مسجد سنگي روستاي كلخوران واقع است و به احتمال قوي قبل از خاندان صفوي در اردبيل حضور داشته در حال حاضر اطاقكي بر مزار شريف ايشان موجود است.

امامزاده سيد عوض شاه الخواص (ع):
اين بزرگوار فرزند سيد حبيب الدين فيروز شاه زرين كلاه بود و جد ششم مرحوم شيخ صفي الدين اردبيلي است نسبش با چهارده واسطه به امام موسي بن جعفر (ع) مي رسد قبر شريفش در مجموعه شيخ سيد امين الدين جبرائيل رحمه الله عليه واقع است و قبه اي برمزارش ساخته شده كه هرگز در خور شأن آن جناب نمي باشد

امامزاده سيد صلاح الدين رشيد (ع):
امامزاده سيد صلاح الدين رشيد بن سيد محمد حافظ بن سيد عوض شاه الخواصبن سيد حبيب الدين فيروز شاه بوده و در اواخر قرن پنجم هجري در اردبيل مي زيسته، جد چهارم شيخ صفي الدين اردبيلي مي باشد مزار شريفش بر روي تپه اي در كنار روستاي قطب آباد واقع است.
كه متأسفانه در پنجاه سال اخير در اثر بي توجهي بطور كلي آثار مرقد مطهرش ار بين رفته، بسيار ضروري است با تشكيل يك گروه كارشناسي و استفاده از شواهد و افراد محلي مزار شريف ايشان را مشخص و تعيين نمود.

امامزاده سيد قطب الدين (ع):
جناب سيد قطب الدين بن سيد صلاح الدين بن سيد محمد حافظبن سيد عوض شاه الخواص بن سيد حبيب الدين فيروز شاه در قرن ششم هجري قمري در اردبيل مي زيسته و جد سوم مرحوم شيخ سيد صفي الدين اردبيلي مي باشد نسبش با هفده واسطه به امام موسي بن جعفر(ع) منتهي مي شود قبر شريف اين بزرگوار در روستاي قطب آباد (قرب آْباد) واقع است. كه متأسفانه با تخريب اين روستا مزار مبارك ايشان نيز از ميان رفته و اثري از آن برجاي نمانده، شايد بتوان با تشكيل گروه كارشناسي و با استفاده از شواهد و قرائن محلي، محل مرقد مطهرش را مشخص نمود.

بناي امام زاده سيدسليمان در كنار بناي مسجدي است كه از بيرون داراي نقشه مدور است. اين آرامگاه در روستاي فخرآباد مشگين شهر واقع شده است. براي جلوگيري از رانش آن تا ارتفاع سه متري به وسيله ديوار هاي پشتيبان در برگرفته شده كه در نتيجه آن نقشه بنا در قسمت پايين به صورت مربع برگرفته شده است. داخل مقبره به شكل هشت ضلعي نزديك به دايره است و صندوق قبر در وسط آن قرار دارد. اين بنا بر روي ازاره سنگي سياه رنگي بنا شده و تمام آن با آجرهايي به صورت رگ چين بنا شده است. قطر خارجي بنا 5 متر و قطر داخلي آن 90/3 متر مي باشد. از ناحيه خاوري نورگيري در ديواره بنا تعبيه شده است. برنماي بيروني با آجرهاي سياه رنگ اسم جلاله«الله» و در بالا تاريخ 1244 ه.ق نگاشته شده است. گنبد اين بنا كه به صورت شبدري تند است با كاشي كاري فيروزه رنگ پوشيده شده كه بر بالاي آن نقش شيري به حالت خوابيده تصوير شده است. در نماي داخلي در هر ضلع تاقچه اي با طاقي جناغي تعبيه شده و در حاشيه زير گنبد كتيبه اي بر روي گچ به تاريخ 1282ه.ق نوشته شده كه حاكي از گچ كاري بقعه است. نماي داخلي تماما از گچ پوشيده و بر روي آن نقوش اسليمي نقاشي شده است.

دره جنگلي اردي موسي

دره جنگلي زيبا و ديدني در كنار روستاي اردي موسي قرار گرفته است. دره جنگلي با چشم اندازي بسيار زيبا، نهرها و چشمه سارها، چمنزارهاي انبوه، باغات ميوه، قابليت ويژه اي جهت گردشگري و استراحت و تفريح دارد، اين محيط يكي از كانونهاي مورد علاقه و استفاده سرعين و گردشگران ساير نقاط و دوستداران طبيعت مي باشد. اين دره جنگلي زيبا با بهاري سرسبز و باطراوت، تابستاني خنك با سايه هاي درختان بلند و پائيز الوان و زمستاني پوشيده از برف تابلوي بديعي از چهره فصول مختلف را به نمايش مي گذارد.

دره رود

بخشي از حوزه آبريز ارس شامل حوزه دره رود/ قره‌سو و بالهارود است جز بخش كوچكي از پيرامون گرمي و بيله سوار، كه آبخيز حوزه بالها رود مي‌باشد، ديگر نقاط اين بخش آبخيز رود قره سو/ دره رود كه از پيوند رودهاي پرآب ديگر تشكيل مي‌شود،  به شمار مي‌آيد. اين رود با 280 كيلومتر درازا حدود 554 ميليون متر مكعب ميانگين آبدهي سالانه، درازترين و پرآب ترين رودهاي داخلي استان اردبيل به شمار مي‌رود. رود‌خانه دره رود هم چنين از پهناورترين حوزه آبخيز برخوردار مي‌باشد به طوري كه بخش بزرگ كوههاي سبلان، برزند، خروسلو، تالش، باغرو، پشت سارا، آبخيز اين رود به شمار مي‌آيند.

X