دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 566845
تعداد نوشته ها : 612
تعداد نظرات : 10

Rss
طراح قالب
وحيد اسدي

ارك تبريز(1)

ارك تبريز(1)

بناي ارك تبريز باقيماندهء مسجدي است كه در فاصلهء سالهاي 716 الي  724   ه. ق ، به وسيلهء تاج الدين عليشاه1 وزير اولجا يتو و ابوسعيد بهدر خان ساخته شده است.

قسمت جنوبي آن داراي طاقي بزرگ بوده است كه مي نويسند به علت فرو نشستن بنيان و تعجيل در اتمام آن، طاق شكسته و فروريخته است.

قسمتي كه اكنون در وسط سه ديوار بلند شرقي و جنوبي و غربي به صورت ايوان به چشم مي خورد قسمت مسجد بوده،عرض آن 15/ 30 متر و ارتفاع  ديوارهاي دور آن  به طور متوسط 26 متر است كه به وسيلهء 69 پله مس توان به بالاي آنها رسيد . عرض ديوارها 40/ 10 متر و داخل آنها مركب از دو ديوارعريض مستحكم است كه در چند مرحله به وسيلهء طاقهاي متعدد به يكديگر اتصال يافته اند1(1).

توصيف اين بناي چشم گير بزرگ در اغلب سياحتنامه ها و تواريخ و كتب مسا لك و ممالك آمده است. ابن بطوطه مي نويسد:....« اين مسجد را وزير عليشاه معروف به جيلان ساخته است. در بيرون آن از دست راست مدرسه و از دست چپ زاويه اي وجود دارد و صحن آن با سنگهاي مرمر فرش گرديده و ديوارها با كاشي پوشانده شده است و جوي آبي از وسط آن  مي گذرد و انواع درختان و موها و ياسمين در آن به عمل آورده اند. هر روز بعد از نماز عصر در صحن اين مسجد سوره هاي يس و فتح و عم را قرائت مي كنند و مردم شهر براي شركت در اين قرائت  در آن جا گرد مي آيند(2).»

ارك تبريز(1)

حمدالله  مستوفي كه معاصر با تاج الدين عليشاه بود در بارهء اين مسجد مي نويسد:تاج الدين عليشاه جيلاني در تبريز، در خارج محلهء نارميان، مسجد جامع بزرگي ساخته كه صحنش دويست و پنجاه گز در دويست گز است و در او صفٌه اي بزرگ ، از ايوان كسري به مدائن بزرگتر، اما چون در عمارتش تعجيل كردند فرود آمد و در آن مسجد انواع تكلفات به تقديم رسانده اند و سنگ مرمر بي قياس در او به كار برده و شرح آن را زمان بسيار بايد(3).»

بدرالدين محمود العيني صاحب كتاب« عقد  ا لجمان في تاريخ اهل الزمان(4)» با استفاده از گزارشي كه يكي از همراهان با هوش سفير سلطان الناصرمملوك پادشاه مصر(5) ، در دربار سلطان ابو سعيد بهادر خان، براي پادشاه مصر تهيه كرده بود، مي نويسد:« در وسط صحن مسجد حوض مربعي بود كه يكصد و پنجاه ذراع عرض و طول داشت.

سكويي در وسط آن بود كه در هر سوي آن، از دهان مجسمهء شيري آب فرو مي ريخت، بالاي سكو نيز فوارهء هشت گوشي بود كه دو دهانهء آب پران داشت.... طاق نوك تيز ( جناغي) محراب به وسيلهء دو ستون مسي اندلسي نگاهداشته مي شد و قاب محراب با طلا و نقره تزئين و نقاشي شده بود...چراغهاي مزين به زر و سيم با زنجير هاي مسي از سقف آويزان بودند و داخل طاق را روشن مي كردند... پنجره هاي مشبك نيز هر كدام بيست شيشهء دايره اي مزين به طلا و نقره داشت(6).»

ارك تبريز(1)

تاجر ونيزي كه در حدود سال 886 ه. ق ، سومين سال سلطنت سلطان يعقوب آق قويونلو از تبريز ديدن كرده مي نويسد:« جامع عليشاه بلندترين بنا هاي تبريز و داراي صحن بزرگي است، در ميان صحن حوضي دارد كه چهار گوش است, درازا و پهناي آن هر كدام به اندازهء صد قدم و ژرفايش شش پاست و پلكاني از كنار استخر به ايوان آن منتهي مي شود...مسجد را به حدي زيبا ساخته اند كه زبان من از وصف آن عاجز است، اما به هر حال مي كوشم تا با چند جمله حق مطلب را ادا كنم.اين مسجد به غايت بزرگي است كه وسط آن هرگز سر پوشيده نبوده است. در آن سمتي كه معمولاً مسلمانان به نماز مي ايستند شبستاني ساخته اند كه طاقي دارد بسيار بلند، چنان كه اگر كمانكشي تيري در كمان مناسبي قرار دهد و رها كند هرگز به طاق آن شبستان نمي رسد، اما اين بنا را تمام نكرده اند. دور آن را با سنگهاي نفيسي طاق بندي كرده اند و طاق برروي ستونهايي از مرمر قرار دارد و مرمربه اندازه اي ظريف و شفاف است كه به بلور نفيس مي ماند.تمامي اين ستونها به يك اندازه و يك ارتفاع و ضخامت است، بلندي هر ستوني نزديك به پنج يا شش گام است. اين مسجد سه در دارد كه از آنها فقط دو تا به كار مي رود، هر دري طاقي دارد به عرض نزديك چهار پا و بلندي بيست پا. ستونهاي دو سوي درها از سنگ مرمر نيست بلكه از سنگهايي به الوان گوناگون ساخته شده است، بقيهء طاق با گچ مقرنس كاري تزئين شده است (7).

در هر درگاه لوحهء مرمرين شفافي نصب گرديده كه از مسافت يك ميل به چشم مي خورد، دري كه باز و بسته مي شود سه يارد عرض و پنج يارد بلندي دارد و از الوار بزرگ تهيه شده و روي آن قطعات برنز صيقلي و مطلا كوبيده شده است(8).»

ارك تبريز(1)

كاتب چلبي در تاريخ جهان نما فقط بزرگي و عظمت بناي مسجد عليشاه را مي ستايد و اشاره مي كند كه ويراني بر آن راه يافته است(9).شاردن نيز در با رهء اين بنا همين نظر را ابراز داشته و نوشته:مسجد عليشاه تقريباً ويرانه است ، فقط قسمتهاي جنوبي آن كه مخصوص اداي نماز است مرمت شده ، منارهء آن بسيار بلند است و مسافراني كه از ايروان به تبريز مي روند قبل از ورود به شهر، از دور بناي عظيم جامع عليشاه نظر آنان را جلب مي كند(10).»تصويري نيز از تبريز و مسجد عليشاه ترسيم نموده است ، ديگران هم بعد از اينان از تبريز ديدن كرده اند چنين توصيفي نموده اند و هيچيك نامي از كاشي و مرمر بي قياسي كه در تزئين نخستين اين مسجد به كار رفته بود نبرده است، فقط نادر ميرزا در تاريخ و جغرافي دارالسلطنهء تبريز نوشته: « در سال 1298 ه. ق ، در يك طرف اين بنا كه مي خواستند براي نگهداري غلات ديواني  انباري بسازند در عمق چهار ذرعي ستوني از رخام پيدا شد كه يك ذرع و نيم قطر و سه ذرع و نيم ارتفاع  داشت. من و وكيل الرعايا نيز به چشم خود آنرا ديديم...»داستاني هم روايت كرده كه:« در روزگار نايب السلطنه زن بد كاره اي محكوم به اعدام شد، بر فراز ارك بردند و به زمينش انداختند، باد در جامه هاي او افتاد و به سلامت به زمين رسيد، ولوله اي در بين مردم افتاد، جامه هاي زن  را به پايش بستند و دو باره از بالا به زمين افكندند، استخوانهايش خرد شد و قالب تهي كرد(11).»

در حفريات تازهاي هم كه اخيراً از طرف ادارهء كل فرهنگ و هنرآذربايجان شرقي و سازمان حفاظت آثار باستاني جهت شناسائي دقيق بنا به عمل آمد چند قطعه ستون سنگي حجاري شده، پيدا شد، گر چه قسمت  اعظم مصالح ساختماني فرو ريختهء اين بنا در زمانهاي مختلف مخصوصاً هنگام بناي قلعهء ربع رشيدي در زمان صفويه و بناي انبار غلات و مهمات در زمان قاجاريه مصرف گرديده و از بين رفته است ولي باز احتمال پيدا شدن نمونه هائي از كاشيها و مرمر هاي تزئيني بنا، در زير خاك زمينهاي حوالي جامع بعيد به نظر نمي رسد.

ارك تبريز(1)

 

پي نوشت:

1- معماري اسلامي در دورهء ايلخانان، دونالد ن. ويلبر، ترجمهء دكتر عبدالله فريار، ص 159، تهران 1346ش.

2- رحلهء ابن بطوطه، ص 233، بيروت 1964 م.

3- نزهت القلوب، ص 87 ، تهران 1336 ش.

4- امام بدرالدين محمود بن احمد عيني، مولًف كتاب مزبور از مشاهير علما و فقهاي حنيفه بوده و سالها در مصر كار قضا داشته و در قرب جامع الازهر مدرسه و كتابخانه اي بنا كرده است. وفات وي را كاتب چلبي و شمس الدين سامي 855 ه. ق ، نوشته اند. كشف الضنون، ج 2 ستون 1098 ،1150 ، قاموس الاعلام، ج 2 ، ص 1255 .نوشتهء صاحب عقدالجمان در بارهء عليشاه به وسيلهء تيزن هارون ترجمه شده است: ص 8- 114 ،

5- مملوك كه جمع آن مماليك مي باشد به معني غلام است، اين كلمه را بيشتر در مورد غلامان سفيد پوست به كار مي برده اند، مماليك مصر از غلامان ترك و چركس بودند كه در ابتدا  جزو قراولان مزدورالملك الصالح نجم الدين ايوب سلطان مصر بودند اما از 649 تا 784 ه. ق ، در كشورمصر سلطنت كردند. ناصرالدين محمد ملقب به سلطان الناصر يكي از معروفترين سلاطين مصر است كه سه بار به تخت نشسته و با ايلخانان مقول گاهي از در دوستي و آشتي در آمده و گاهي رقابت و دشمني كرده است.(مستفادازطبقات سلاطين اسلام، ص 70- 73 و قاموس الاعلام، ج 2 ،ص 1245 وج 6 ، ص 4545 ).

6- نقل به تلخيص از تاريخ تبريز، پروفسور مينورسكي ، ترجمهء كارنگ،  ص 82- 83 ،

تبريز 1337 ش،معماري اسلامي ايران، ويلبر، ترجمهء دكترفريار، ص 158- 159 ، تهران 1346 ش.

7- نقل به تلخيص از جغرافياي تاريخي گيلان ، مازندران ، آذربايجان  از نظر جهانگردان، ترجمه ء ابوالقاسم طاهري، ص 82- 83 ، تهران 1347 ش.

8- نقل به تلخيص از معماري اسلامي ايران در دورهء ايلخانان، تاًليف ويلبر، ترجمهء دكتر عبدالله فريار، ص 161 ، تهران 1346 ش. ويلبر مي نويسد:« ممكن است اين درگاهها همه در ديوار چپ در جلو، يعني انتهاي باز ايوان قرار داشته اند.»

9- مقالهء تبريز، مندرج در مجلهء معلم امروز، شمارهء 5 ، تبريز 1335 ش.

10- سفر نامهء شاردن، ج2 ، ص 404 ، تهران 1335 ش.

11- ص 107، چاپ تهران 1323 ه.  ق.

 

 

منبع:

نقل از آثار باستاني آذربايجان

صنايع دستي آذربايجان

 

معرفي صنايع دستي آذربايجان شرقي

استان 

آذربايجان شرقي  يكي از كانون هاي صنايع دستي ايران محسوب مي شود. در اين استان انواع فرش، قاليچه، جاجيم ، خورجين، گليم، شال، گليمچه، ظروف سفالي و سراميك، اقسام سبد حصيري ، پارچه هاي پشمي و ابريشمي، سوزن دوزي، نقره سازي، قلاب بافي، حوله و پتوبافي، مفرش ( هر چيز گستردني ) بافي، كفاشي و كفش دوزي و... موارد عمده صنايع دستي را تشكيل مي دهند.

صنايع دستي برجسته استان شامل قالي بافي، گليم بافي، هنرهاي چوبي ( خاتم، معرق، منبت و سبد و حصير بافي)، دستبافت هاي سنتي ( پشمي، ابريشمي، جاجيم بافي)، چاپ هاي سنتي ، شيشه گري، سفال گري، فلزكاري ( قلم زني، حكاكي و مليله دوزي) ، رودوزي ها( سوزن دوزي، پته دوزي، شكمه دوزي و گلابتون دوزي) ، نمدمالي، كتاب آرايي ( مينياتور، تذهيب ) است. در اينجا به معرفي تعدادي از انواع هنرهاي دستي رايج در آذربايجان شرقي مي پردازيم.

قالي بافي

 

معرفي صنايع دستي آذربايجان شرقي

به استناد منابع بسيار، در قرن سوم هجري ، 

آذربايجان  از بزرگترين مراكز بافت قالي و زيلو بود. در دوره سلجوقيان و ايلخانيان هنر قالي بافي در آذربايجان رواج كامل داشت و بر مبناي مينياتورهاي نسخ خطي خمسه نظامي اثر قاسم علي و برخي آثار ديگر كه بيشتر نقوش قالي و طرز بافت آن را نمايش مي دهند، آشكار مي شود كه قالي بافي در دوره تيموريان و سپس در دوره صفويه سير تكاملي خود را طي نمود و نقوش جديدي چون سجاده اي، گل و بوته، ترنج و لچك، حيوانات، خصوصاً نقش گل شاه عباسي متداول گرديد و تنوع رنگ ها و استفاده از ابريشم، ظرافت و زيبايي و كيفيت قالي ها را تا حد قالي پرده نما، بالا برد. نمونه هاي چنين فرش هايي هم اكنون در بسياري از موزه هاي دنيا در معرض نمايش قرار دارد.

تبريز از مراكز عمده قالي بافي ايران است و از زمان جانشينان هلاكوخان مغول و پس از آن ، مركز داد و ستد قالي بوده است. در دوره صفوي نيز قالي هاي بسيار نفيس در آذربايجان بافته مي شد.

از اين رو به جرئت مي توان گفت كه حفظ و احياي هنر قالي بافي در ايران مرهون هنرمندان قاليباف و بازرگانان آذربايجان است. امروز هم آذربايجان يكي از مراكز مهم توليد انواع قالي در ايران است و بافتن انواع قالي در بيشتر شهرها و روستاهاي آذربايجان رواج كامل دارد و قاليبافي از صنايع دستي مهم استان محسوب مي شود.

توليدات اين هنر از نظر صادرات اهميت بسيار دارد و يكي از اقلام صادراتي عمده ايران را تشكيل مي دهد. اين امر موجب اشتغال نيروي عظيم انساني نيز شده است. صنعت قاليبافي در سراسر استان به صورت كارگاهي در مناطق شهري ، و تك بافي تقريباً در اغلب روستاهاي آذربايجان رواج دارد و هر ساله تعداد قابل توجهي از انواع قالي و قاليچه در طرح ها و نقش هاي متنوع و بافت هاي گوناگون به بازارهاي داخلي و خارجي عرضه مي شود.

آيين هاي مذهبي

 

چگونگي برگزاري مراسم نوروز و آيين هاي مذهبي در آذربايجان شرقي

در طول يك سال قمري به مناسبت هاي مختلف ، مراسم سوگواري، جشن هاي مذهبي و آيين هاي گوناگون در نقاط مختلف 

آذربايجان شرقي  برگزار مي شود. در اينجا فقط به ذكر عناوين اين مراسم اكتفا مي كنيم:

 

 مراسم دهه محرم  و سوگواري ها

- تشكيل دسته جات شاخسِي واخسِي ( شاه حسين، واي حسين)

- تشكيل دسته جات سينه زني و زنجيرزني و نوحه خواني در مساجد و تكايا

- قمه زني صبح روز 

عاشورا  ( امروزه ممنوع است)

- شبيه خواني يا تعزيه،

- شمع سوزي در مساجد در بعد از ظهر روز تاسوعا

- طشت گذاري جهت سيراب كردن عزاداران با انواع شربت ها و اطعام

- گـِل مالي بر سر و روي خود در روز عاشورا

- جوش زدن عَـلَم ؛ يعني علم را مي چرخانند ؛ لنگرهايي كه علم موقع حركت به سوي كسي پيدا مي كند نشانه ي برآورده شدن حاجت آن شخص است

- قفل زني ؛ يعني آويختن قفل از پوست بدن

- ذغال مالي بر صورت به منظور نشان دادن پريشان حالي

- تزيين اسبي به نشانه اسب امام حسين(ع)

- اداي نذر، و سياه پوشيدن در طول ماه محرم

- مراسم روز سوم و چهلم ( 

اربعين  حسيني) عاشورا

- مراسم 

شب هاي قدر  و احياء شب نوزدهم ضربت خوردن حضرت علي (ع) و 21 رمضان هنگام شهادت آن حضرت 

- و نيز 28 صفر مراسم سالروز 

رحلت حضرت محمد (ص). 

 

جشن هاي مذهبي

- جشن 

ميلاد حضرت محمد  (ص)، حضرت فاطمه (س) و حضرت علي  (ع) و اداي سفره هاي نذري

- جشن نيمه شعبان ، روز ميلاد امام زمان (عج)

- مراسم 

ماه مبارك رمضان  و آدابِ گرفتن روزه 

- مراسم آخرين جمعه ماه مبارك رمضان و عيد فطر

- نماز جماعت 

عيد فطر 

- مراسم 

عيد قربان،  و ترتيب تقسيم گوشت قرباني

- مراسم 

عيد غدير خم  ، روز تعيين حضرت علي (ع) به ولايت و جانشيني پيامبر (ص)

- مراسم عيد سعيد مبعث 

 

كتاب سيماي ميراث فرهنگي استان آذربايجان شرقي

جشن هاي نوروزي

بيشترين نوروز خواني ها به «ساياچي ها» اختصاص داشت.آنها در گشت و گذار خود از روستايي به روستايي ديگر و از شهري به شهري ، مژده ي آمدن 

بهار  را مي دادند.

تدارك رسيدن نوروز از اوايل اسفند با 

خانه تكاني  آغاز مي شود. تميز كردن و شستن تمام وسايل و سفيد كردن خانه ها ، نشان از تغيير اساسي دارد، تغييري كه مردم بدان باور دارند.

گذشته از خانه تكاني مي توان به 

سمنو پزي، سفره هفت سين ، آب چهل ياسين، ديد و بازديد و سيزده به در  اشاره كرد. در تمام اين الگوها دو نماد سبزه و آب حضور دارند كه با نشانه هاي ديگر، به ويژه نشانه هاي مذهبي تكميل مي گردند.

سمنو غذايي مقدس است و وقت پختن آن زنان بدون وضو حضور نمي يابند. پس از پختن، سمنو را يك شب مي گذارند بماند تا حضرت فاطمه (س) نقش پنجه خود را بر آن اندازد و سمنو را متبرك كند.

در بيشتر مناطق به ويژه در گذشته، در سفره ي نوروز خوراكي هايي چون ماست دست نزده، برنج سفيد پخته ( و گاه خام)، گوشت و اساساً غذاهايي مي گذارند كه نشاني از بركت و محصول خوب باشد. در كنار اين غذاها، نمادهايي مانند آينه، تخم مرغ، سمنو، سبزه، شيريني، و آب چهل ياسين مي گذارند، يعني تركيبي از بركت و باروري.

در بعضي از مناطق آذربايجان شرقي، مردم كاسه يا كوزه اي آب را برداشته و نزد روحاني محل مي برند. اين روحاني بر آن آب، چهل بار سوره ياسين مي خواند و بر آن فوت مي كند. سپس اين آب متبرك را بر گوشه و كنار خانه، به ويژه بر دام ها و محصولات مي ريزند و به كودكان مي دهند. اين آب علاوه بر آن كه بركت و باروري را زياد مي كند و شفابخش است، از ازدياد جانوران اهريمني مانند مار و عقرب نيز جلوگيري مي كند. گاه در اين آب زعفران مي ريزند و در اين صورت هر يك از افراد خانواده ليواني از آن را مي خورند.

از بيست روز مانده به عيد، غلاتي مانند گندم، جو يا بعضي از حبوبات را سبز مي كنند و بر سفره ، غله سبز شده را قرار مي دهند.

بعد از تحويل سال، كوچك ترها به ديدن بزرگ ترها مي روند، عيد مباركي مي گويند و عيدي مي گيرند. ديد و بازديدها تا روز سيزدهم به طول مي انجامد. در اين روز، همه به صحرا مي روند و به جشن و شادي مي پردازند. در اين روز همه ي سبزه ها به آب انداخته مي شود. دخترها نيز در كنار سبزه ها با آرزوي 

ازدواج ، سبزه اي گره مي زنند.

در آيين هاي نوروزي ، در گذشتگان نيز جاي خود را دارند؛ مردم پس از تحويل سال، نخست به گورستان مي روند و سپس به ديدن كساني مي روند كه عزيزي را به تازگي از دست داده و عزادارند.

چند روز پس از عيد خوانچه هاي عيديانه آماده مي شود. در هر خوانچه پارچه، كفش و جوراب، شيريني، برنج خام و ... قرار دارد. اين خوانچه ها، براي دختر خانواده كه به تازگي به خانه شوهر رفته و نيز براي عروس خانواده كه هنوز به خانه شوهرش نيامده، فرستاده مي شود. همچنين مرسوم است كه كودكان صبح روز 

عيد ، كيسه كوچكي در دست بگيرند و به بازديد خانه هاي اقوام و آشنايان بروند. صاحبخانه ها نيز چيزهايي از قبيل تخم مرغ رنگ كرده ، گردو، شيريني و ... و گاه مقداري پول و جوراب به آنها مي دهند. در روستاها معمولاً كودكان به در خانه ي تمام اهالي مي روند و عيدي مي گيرند.

چهارشنبه سوري

چهار آتش افروزي در چهار چهارشنبه به عدد رمزي چهار اشاره دارد. فيثاغورث عدد چهار را اصل و ريشه طبيعت جاودان مي داند. چهار طبع انساني، چهار عنصر حيات ، نشان از وجهي مهم و مثبت دارند كه اگر چه به تدريج شكل گرفته، اما امر واحدي است.

بنابراين عدد چهار در اين آيين، حكايت از چهار وجه طبيعت دارد كه به تدريج عنصري واحد يعني طبيعت، سال، مكان يا هر پديده چهار وجهي را مي سازند. به اين ترتيب كه اولين چهارشنبه منسوب به باد است و در آن نيز باد مي آيد. دومي خاك، سومي آتش و سرانجام آب كه در اين زمان از يخ بستن خاك كاسته مي شود و زمين نفس مي كشد. صبح آخرين چهارشنبه سوري مردم بر سر آب رفته و از روي آن مي پرند و مي خوانند:

آتيل ماتيل چرشنبه( عاطل و باطل شود چهارشنبه)

بختيم آچيل چرشنبه(بختم بازشود چهارشنبه )

اگر آب را نماد باروري بدانيم، آخرين چهارشنبه اسفند با باروري طبيعت همراه است. در روستاها معتقدند كه چهارشنبه آخر سال، «چرشنبه خاتون» است. به همين دليل زنان بالاي اجاق خوراك پزي با آرد شكل زني زيبا را مي كشند و زير آن يك آينه و شانه مي گذارند تا وقتي چهارشنبه خاتون آمد سرش را شانه بزند. چهارشنبه خاتون تأكيدي بر بارور شدن زمين در آخرين روزهاي اسفند است. در ميان مردم 

آذربايجان شرقي ، هر يك از چهارشنبه ها نامي دارند.

مفصل ترين مراسم ، متعلق به آخرين چهارشنبه سوري است كه در آن شب حتماً برنج سفيد پخته و به همراه آجيل و شيريني بر سفره مي گذارند. پسران جوان يا نوجوان شالي برداشته و از سوراخ بالاي بام خانه ( كه عمدتاً براي تعويض هوا و خارج شدن دود تنور تعبيه شده) شال خود را پايين مي اندازند. صاحبخانه نيز به فراخور حال خود، مقداري آجيل، شيريني يا تخم مرغ در گوشه شال مي بندد تا پسر آن را بالا بكشد. چنانچه پسر، خواهان دختر خانواده باشد، شال را بالا نمي كشد. چنانچه خانواده ي دختر راضي باشد، نشانه اي از دختر را به شال مي بندند.

رسم شال اندازي در بيشتر نقاط آذربايجان رايج بود و هنوز هم در بعضي از روستاها انجام مي شود.

صبح آخرين چهارشنبه ، زنان بر سر رود يا چشمه رفته ، كوزه ها را پر از آب مي كنند. آنها خود زودتر ازهمه از روي آب مي پرند، گاه دام ها را براي گذشتن از آب به سرچشمه يا رود مي برند. از آبي كه از آنجا آورده شده، براي خمير كردن ، روشن كردن سماور و يا پختن غذا استفاده مي شود.

از جمله مراسم ديگري كه در اين روز معمول است، فرستادن خوانچه اي از ميوه و شيريني براي عروس خانواده است. در شب چله نيز خوانچه اي نظير همين فرستاده مي شود.

خوردن هفت دانه ي روغني، شيريني يا غله نيز از مراسم رايج مربوط به چهارشنبه سوري در آذربايجان شرقي است. درست كردن هفت نوع خوراكي شيرين ( هفت لون) در اين روز معمول است. در بعضي نقاط، شيريني گلابيه، گردو، بادام، پسته، ميوه، سيب، پرتقال و نخود و كشمش ، تركيب هفت لون را تشكيل مي دهند.

دو رسم جالب در آخرين چهارشنبه سال در 

آذربايجان شرقي  ديده شده كه حاوي نكات رمزي و نمادين بسيار است. در روستاي قوريجان، زنان داخل پوست گردو، شمع روشني مي گذارند و آن را روي آب به صورت شناور رها مي كنند. در همان حال پسراني كه نيت كرده اند، صبح زود در آب شنا مي كنند. دومين رسم به عشاير كليبر برمي گردد. آنها در چهارشنبه سوري ، صبح زود در دو نقطه مقابل يكديگر با فاصله اي نه چندان زياد از هم ، آتش بزرگي بر مي افروزند و دام هايشان را از ميان دو آتش عبور مي دهند. پس از آن از آبي كه از نهر آورده اند به حيوان ها مي دهند.

 

 

كتاب سيماي ميراث فرهنگي استان آذربايجان شرقي

فرهنگ عامه

مردم آذربايجان مردمي اصيل هستند. آنها در دوستي ثابت قدم، در برابر مشكلات شجاع و مقاوم ، و به غيرت شهره اند. از جمله خصلت هاي اين مردم مهمان نوازي، سلحشوري، آزادمنشي، راستگويي، مرزداري و پايبندي به اعتقادات مذهبي است.

يكتاپرستي و 

ايمان به پروردگار  در اعماق دل و روح مردم اين سامان ريشه دارد و احساسات وطن دوستي آنان در تمام ادوار تاريخ ضرب المثل بوده است.

قيام هاي مكرر اهالي تبريز در هنگام جنگ هاي عثماني و دولت استبدادي روسيه تزاري سرشار از فداكاري ها و جانبازي هاي شگفت انگيزي است كه در تاريخ ، جاودان خواهد ماند.

«حسينقلي كاتبي» در كتاب « آذربايجان و وحدت ملي» مي نويسد:« طرز معاشرت، برخورد اجتماعي، تعارفات، طرز برگزاري جشن هاي ملي و مذهبي مثل 

مراسم نوروز  و چهارشنبه سوري و سيزده به در ، عيد غديرخم ، ميلاد مولي علي (ع) ، رسوم مهماني و عروسي، تعزيه و عزاداري و غيره در تمامي سرزمين ايران يكسان اجرا مي شود. از ديگر ويژگي هاي ايراني در اخلاق ملي مثل مهمان نوازي، ادب و احترام و خوش سلوكي و حسن معاشرت در ميان عموم ايرانيان از خراساني و آذربايجاني و كرماني و كرد و بلوچ يكسان است».

آيين ها و جشن هاي ملي

 

شب چله ؛ شب چله طولاني ترين شب سال محسوب مي شود و مراسم آن اغلب نوعي شب نشيني فاميلي و دوستانه است. در اين شب نشيني انواع خوراكي هاي زمستاني يعني خشكبار و شيريني خورده مي شود. خوردن ميوه هاي بهاره و تابستاني كه به ترفندهاي مختلف تا اولين شب زمستان نگهداري شده اند، به نوعي اصرار بر وجود بهار و تابستان گرم و پر بركت است. پختن برنج سفيد نيز در شب چله ي بزرگ يا يلدا نوعي جادوي سفيد براي سفيد روزي و نيكبختي در زمستان سياه و سرد به شمار مي رود.

بيشترين مراسم زمستاني به چله كوچك مربوط مي شود كه سخت ترين و سردترين روزهاي زمستان را در بر مي گيرد. در بيشتر روستاها و گاه مناطق شهري آذربايجان شرقي، آيين هاي مشتركي در اين خصوص وجود دارد. بر افروختن آتش بر پشت بام ها و گاه تيراندازي يا سر و صدا كردن ، معمول ترين و رايج ترين آداب مربوط به چله كوچك است. گمان بر اين است كه با افروختن آتش و سر و صدا، پيرزن سرما يا «قاري نَـنـَه» ترسيده و فرار مي كند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تپه هاي باستاني

 

 

 

آذربايجان شرقي ( حمامها )

يانيق تپه

يانيق تپه كه " قره تپه " نيز ناميده مي شود در 31 كيلومتري جنوب باختري تبريز و در 6 كيلومتري شمال خسرو شهر در جنوب شرقي روستاي " تازه كند" واقع شده است . در اين تپه يك هيأت انگليسي به رياست " چارلز بورني " در مرداد ماه سال 1339 كاوش هاي علمي به عمل آورد . به نظر " بورني " قدمت اين تپه به اواخر هزاره سوم پيش از ميلاد مي رسد كه با اواخر عصر سنگ و مس و اوايل عصر مفرغ در آذربايجان مقارن است .آثار به دست آمده نيز اين نظريه را تأييد مي كند.

جالب ترين كشف اين حفاري ، خاك برداري از بنيان و ديوارهاي خشتي بدون روكش 23 بناي دايره اي شكل است كه به نظر سرپرست هيات حفاري به استثناي دو بنا ، همه آنها خانه هايي بوده اند با انباري و سكو و طاقچه و اجاق و آخور و ... قطر هيچيك از اين خانه ها از حدود شش متر تجاوز نمي كرد .يكي از دو بناي مذكور احتمالاَ به نگهداري آذوقه و غلات و حبوبات اختصاص داشت. راه ورودي اين بنا نه از ديوارهاي اطراف ، كه از سقف بود و براي آمد و رفت به آنجا از نردبان استفاده مي شد.

بناي دوم بنايي دايره اي شكل و جدا از قسمت هاي ديگر است و حدس زده مي شود كه به عنوان كارگاه مورد استفاده قرار مي گرفت.

در اين تپه آثاري چون آسياب دستي، داس سنگي و سفال به دست آمده است. ظروف يافته شده در اين تپه حاكي ازتأثير سنت هاي مفرغ مقدم آناتولي شرقي است كه تا قفقاز گسترده بود . غير از وسايل ياد شده ، آلات و ادوات و ظروف ديگري چون هاون ، تيشه و تيغه ي سنگي ، تيغه خنجر مسي ، دو مُهر از گِل نپخته ، چهار چراغ گلي ، سيوها ، باديه ها ، خم هاي دهان گشاد بزرگ و كوچك و بي دسته و دسته دار و نيز سفال هاي زيادي در جريان كاوش هاي " يانيق تپه " كشف گرديد.

سفال هاي يافته شده به طور كلي دست ساخت و معمولاَ سياه رنگ و صيقلي و به ابعاد،اشكالو تزيينات،مختلف و متفاوت هستند . نقش هاي هندسي بر بدنه ي ظروف عموميت دارند . اما نمونه هايي از نقش هاي پرندگان و حيوانات شاخدار نيز ديده مي شود.

پل دختر ، ميانه

 در بين راه زنجان – ميانه ، جايي كه رودخانه قزل اوزن به دامنه شرقي قافلان كوه مي رسد پل زيبايي واقع شده كه به پل دختر معروف است .

تاريخ بناي اين پل روشن نيست؛ باستان شناسان پايه هاي پل را متعلق به عهد ساساني يا قبل  از آن مي دانند ولي با توجه به معماري پل و ويژگي هاي آن مي توان تاريخ بناي حاضر را متعلق به قرن هشتم هجري دانست.

پل دختر ميانه يك بار در دوره ي " آغا محمد خان قاجار " تعمير شد . اما در 20 آذر سال 1325 قوايبيگانه هنگام عقب نشيني از برابر نيروهاي دولتي براي جلوگيري از پيشرفت ارتش ايران طاق چشمه ي وسط پل را با مين منفجر كرد كه هنوز هم به همان صورت باقي است .

پل دختر داراي سه چشمه بزرگ و پايه هاي سنگي عريض است و دهانه وسطي نسبت به دهانه هاي طرفين بزرگ تر و داراي طاق بلندتري است .

X