دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 567157
تعداد نوشته ها : 612
تعداد نظرات : 10

Rss
طراح قالب
وحيد اسدي

اين محور از ضلع جنوبي ميدان عتيق– هارونيه و مسجد علي شروع و با عبور از جلوخان حيدرميرزا به مقبره امامزاده جعفر و از آنجا به مقبره امامزاده اسماعيل ومسجد خان و مقبره خواجه نظام الملك رسيده و نهايتا" در امامزاده ابراهيم و مركز محله دارالبطيخ ختم مي گردد.

 

 

محور مزبور محدود در بين بازارچه حسن‌آباد از شرق، خيابان فرشادي از جنوب و خيابان استانداري از غرب مي‌باشد كه جزو قديمي‌ترين محلات شهر اصفهان بشمار مي‌رود. وجود عناصر ارزشمندي نظير بازارچه حسن‌آباد و چهارسوق مقصود، كاروانسراي مقصودبيك و نخجوانيها، سراي رحيمه خاتون، سراي قاليبافها، تعداد بسيار منازل تاريخي، مساجد و مدارس علميه تاريخي و گذر سرپوشيده قديمي معروف به كوچه تاريكي سايت بسيار متنوعي را براي ايجاد يك فضاي گردشگري فراهم‌مي سازد.

جلفاي اصفهان يكي از مناطق مديريت شهر اصفهان است كه بناي آن از زمان شاه عباس بوده (1606 ميلادي) و در جنوب شهر واقع شده است. از نخستين روزهاي تكوين اين شهرك ارمني‌نشين،پنج محله به نامهاي ميدان بزرگ، ميدان كوچك، هاكوپ‌جان يا يعقوب‌جان و يا محله‌ي حصيربافها، چهارسوق قارا كل تشكيل دهنده‌ي اين شهرك نوبنياد عصر شاه عباس بوده است و ساكنين آنها را جلفاييان آذربايجان تشكيل مي‌دادند. در دوران سلطنت شاه عباس دوم بر وسعت آن اضافه شد و او دستور داد كه ارامنه‌ي داخل شهر كه در شمس‌آباد و عباس‌آباد هم سكونت داشتند به جلفا منتقل شوند (1655 ميلادي) محله‌ي زرتشتيان كه در نزديك جلفا و بدان پيوسته بود، به ارامنه تحويل داده شد و چون شغل اغلب مهاجرين جديد حجاري بود و به همين دليل اين محله به نام سنگ‌تراشان ناميده شد كه هنوز هم به همين نام است. به دنبال اين توسعه‌ي شهري، دو محله‌ي ديگر يعني كوي ايرواني‌ها (ايروان) و محله‌ي تبريزيها كه ساكنين آنها از دو شهر فوق‌الذكر آمده بودند به وجود آمد. محلات جديدالاحداث در جنوب و جنوب غربي جلفاي قديم شكل گرفت و آنجا را جلفاي نو گفتند و بعدها اين اسم به همه‌ي جلفا اطلاق گرديد. گزارش سياحان خارجي حاكي است كه جلفا از نظر اجتماعي و اقتصادي به دو منطقه‌ي متفاوت قابل تفكيك بوده (جلفاي قديم و جديد). جلفاي جديد را سه محله‌ي سنگ‌تراشان، ايرواني‌ها و تبريزيها تشكيل مي‌داد كه ساكنين آن در مقايسه با جلفاي قديم كم بضاعت‌تر بودند و كليساها و خانه اغلب ساده هستند. در منابع فارسي اسم جلفا به صورت "جولاه" و در زبان ارمني آن را "جوغا" مي‌گويند. قبل از ورود ارامنه به اصفهان، زمينهاي كشاورزي از املاك سلطنتي به شمار مي رفت كه در سال 1618 ميلادي ضمن فرماني، به ارامنه واگذار گرديد و چون شبكه آبرساني آن از نهر و جويهاي كوچك و بزرگ تشكيل مي‌شد،با ايجاد شهرك جلفا، معابر عمومي را به طوري به وجود آوردند كه منطبق با حريم آبها باشد لذا پيچ و خم كوچه‌ها خيلي زياد بوده و حتي توسعه ي جديد جلفا در نيم قرن گذشته و ادامه ي آن در حال حاضر، از حريم آبرساني مزارع تبعيت مي‌كند. جلفاي قديم داراي يك خيابان شرقي- غربي (خيابان نظر) بود و آن خيابان نيز دو دروازه در شرق و غرب داشت كه شبها بسته مي‌شد. دروازده‌ي غربي را سرقرازيان و شرقي را يمانيان مي‌گفتند. نام اين دو دروازه از دو خانواده ي معروف ارامنه‌ي جلفا گرفته شده بود كه در احداث آن نقش داشتند. بعد از سقوط صفويان يعني با روي كارآمدن افاغنه، افشاريه، زنديه و به ويژه قاجاريه پيوسته از وسعت و جمعيت آن به شدت كاسته شد، به طوري كه اغلب ساكن و كليساهاي آن رو به ويراني نهاد و نيمي از آنها كاملا" از بين رفت، در يك قرن گذشته با روي كارآمدن سلسله‌ي پهلوي شهرنشيني در كشور دستخوش تغيير و تحول بزرگي گرديد و شهر با خيابان‌كشي‌هاي جديد كه منطبق با چهارچرخه‌هاي موتوري بود، ساختاري فضايي جديدي را پيدا كرد. 

موقعيت: از ميدان شهدا تا خيابان هزار جريب

 سال تاسيس: 11 هجري قمري(دوره شاه عباس اول)

به دستور شاه عباس اول از محل دروازه دولت تا دامنه كوه صفه خيابان عريض و طويل مشجري تحت عنوان چهارباغ احداث شد اين خيابان گردشگاه خانواده سلطنتي و درباريان بوده به همين دليل آن را با درختان و گل هاي زيبايي آراستند و اطراف آن بناهاي زيبا و باغ هاي متعدد ساختند

باغ هاي مشهور عبارتند از:

باغ تخت، باغ طاووس خانه، باغ كاج، باغ پهلوان، باغ بابا امير، باغ توپخانه، باغ نسترن، باغ چهلستون، باغ بلبل يا بهشت

پس از آنكه شاه عباس اول صفوي اصفهان را به پايتختي انتخاب كرد فعاليتهاي وسيعي براي ساختن قصرها و پلها و مساجد تاريخي آغاز شد. طرح ايجاد گردشگاهي مانند چهارباغ هم در همين سالها به وجود آمد و دستور احداث آن صادر شد.

ابتداي خيابان چهارباغ عمارتي بود كه آن را كاخ جهان نما مي گفتند. در زمان صفويه سر تا سر اين خيابان بسيار زيبا تا كنار رودخانه كه در حدود 1 مايل طول آن است پوشيده از باغهاي باشكوه و زيبا بود. در طرف شرق باغ بلبل، باغ توت و باغ درويشان قرار داشت. در طرف غرب هم باغ تخت و باغ هشت گوشه و تاكستان واقع شده بود.

سياحان خارجي كه در آن روزگار به اصفهان آمده اند مي نويسند در كنار خيابان چهارباغ ديوارهاي منظم و يكساني وجود داشت كه باغهاي دولتي در داخل آنها واقع شده بود و ورود مردم به آنها آزاد بود.

مدخل اين باغ ها با نظم و ترتيب خاصي در مقابل يكديگر واقع شده بودند و بر بالاي هر يك عمارتي كوچك اما بسيار زيبا ساخته شده بود. تعداد اين باغها بسيار زياد بود و قرينه سازي در آنها به حدي رعايت شده بود كه واقعاً جذاب و ديدني بود.

كنار پياده روهاي خيابان سنگفرش بود تا انسانها به راحتي عبور كنند. خيابان چهارباغ به وسيله پل الله ورديخان يا سي و سه پل به آن سوي شهر مرتبط مي شد و به باغ بسيار زيبائي منتهي مي شد كه ?باغ هزار جريب? ناميده مي شد.

البته خيابان هاي متعدد ديگري نيز چهارباغ را قطع مي كرده اند كه به زيبائي چهارباغ نمي رسيده اند. اما آنها نيز براي خود دنيائي از جذابيت و زيبائي داشته اند برخي از مورخين علت نامگذاري اين خيابانها را باغهايي مي دانند كه در اطراف خيابان چهارباغ قرار داشته اند. معروفترين اين باغها فتح آباد و هشت بهشت و عباس آباد بوده اند. به مرور زمان باغهاي اطراف خيابان به خانه هاي مسكوني و مغازه ها و تجارتخانه ها تبديل شده اند.

در دوران معاصر خيابان چهارباغ به صورت يكي از شريانهاي اصلي عبور و مرور شهر اصفهان در آمده و به جاي درختان كهنسالي كه از بين رفته اند درختان تازه نشانده اند.

در حال حاضر خيابان چهارباغ از گردشگاههاي مشهور شهر اصفهان است كه به سه قسمت تقسيم مي شود. از ميدان شهدا تا ميدان امام حسين (ع) چهارباغ پايين ناميده مي شود.

از ميدان امام حسين(ع)تا ميدان انقلاب اسلامي چهارباغ عباسي و از دهانه سي و سه پل تا ميدان آزادي چهارباغ بالا ناميده مي شود.

 

 

 

 

تخت فولاد اصفهان

تخت فولاد اصفهان، آرامگاه بزرگان جاودانه‌ جهان تشيع

 

در جنوب شرقي شهر اصفهان گورستان تخت فولاد، يكي از مهم ترين گورستان هاي تاريخي جهان اسلام، با گنجينه اي ارزشمند از مقبره هاي مشاهير و بزرگاني ايران زمين قراردارد؛ بابا ركن الدين، ميرفندرسكي و آقامحمد بيدآبادي از بزرگاني هستند كه در اين گورستان دفن شده اند. در واقع به دليل وجود آرامگاه اين بزرگان و تعداد بي شماري از عالمان، حكيمان، عارفان و هنرمندان در اين گورستان است كه تخت فولاد را داراي قداست مذهبي و معنوي فراواني مي دانند؛ تا جايي كه آن را در كنار قبرستان بقيع در مدينه منوره، قبرستان ابوطالب در مكه مكرمه و گورستان وادي السلام در نجف اشرف از مهم ترين و متبرك ترين مراقد جهان اسلام به شمار مي آورند. البته اهميت و ارزش قبرستان تخت فولاد تنها به اين قداست معنوي منحصر نيست، بلكه اين مجموعه گران قدر را مي توان آينه تمام نماي فرهنگ و هنر ايراني- اسلامي دانست. وجود ابنيه زيباي تاريخي همچون بقعه باباركن الدين و ده ها بناي ارزشمند از دوره هاي صفويه، زنديه، قاجاريه، با نمونه هاي عالي هنر كاشي كاري، آجركاري، خوش نويسي، حجاري و... زينت يافته اند، همگي تخت فولاد را به گنجينه اي از سبك هاي گوناگون معماري و هنري بدل كرده اند و ارزش و اهميتي ويژه به آن بخشيده اند.

 

وجه تسميه تخت فولاد

درنظر كسي كه اولين بار نام قبرستان تخت فولاد را مي شنود، پيش از هر چيز نام اين مجموعه فرهنگي و تاريخي نامي عجيب به نظر مي رسد و در واقع فوراً به دنبال پيدا كردن وجه تسميه اين مكان مي افتد. در واقع بايد گفت از اين گورستان در كتب تاريخي به نام هاي «لسان الارض» و «بابا ركن الدين» هم ياد شده است، اما به نظر مي رسد اين روزها آن را به سبب وجود عبادتگاه و قبر بابا فولاد حلوايي، عارف قرن دهم هجري به نام «تخت فولاد» مي شناسند. اگرچه وجه تسميه هاي متعددي نيز براي اين گورستان قديمي ذكر شده است كه از جمله مي توان به ديدگاه استاد جلال الدين همايي در كتاب «تاريخ اصفهان» (نشر نما، اصفهان، 1381) اشاره كرد كه مي گويد: «اين قبرستان در گذشته تا كنار پل خواجو وسعت داشته است و از آنجا كه در آن زمان به جاي پل خواجو، سنگ هايي با فاصله وجود داشته كه روي آن تخته مي گذاردند و از آن عبور مي كردند، شايد كلمه تخت فولاد تغيير شكل يافته لغت «تخته پل ها» يا «تخته پل لاد» باشد؛ يعني پلي كه از تخته درست شده است. «لاد» از فارسي به معني بنا و «پول» هم در اصل «پل» بوده است.»

و البته اين نظريه نيز تا حدودي قابل پذيرش است، چرا كه نام بسياري از مكان ها و شهرهاي تاريخي ايران با گذشت زمان و در نتيجه تحريف لغات به شكل امروزي خود رسيده اند.

 

به قدمت خلقت زمين

مي گويند قبر يوشع نبي، از پيامبران بني اسرائيل، در تكيه لسان الارض قبرستان تخت فولاد قراردارد و به همين دليل، قدمت اين قبرستان را از دوران پيش از اسلام مي دانند. البته هر چند وجود مقبره يوشع بن نوح وصي حضرت موسي در فلسطين احتمال اين ادعا را ضعيف مي كند، اما بنا بر تحقيقات انجام شده توسط محققان مجموعه فرهنگي- مذهبي تخت فولاد، مي توان گفت اين مقبره متعلق به يكي از بزرگان يا صالحان قوم بني اسرائيل بوده است.

به هر حال، هيچ آثار ديگري از دوران پيش از اسلام در گورستان تخت فولاد به دست نيامده است و حصار قديمي اطراف تكيه لسان الارض نيز هيچ شباهتي با ابنيه دوران پيش از اسلام ندارد. حتي از وضعيت اين گورستان تاريخي در قرون پنجم تا هفتم هجري اطلاعات چنداني در دست نيست؛ اگر چه كشف تعدادي سنگ قبر به خط كوفي و نسخ با تاريخ هاي 567و 686ق، قدمت اين گورستان را به قرن ششم و هفتم مي رساند.اما نكته اي كه در اين ميان قابل ذكر است اين است كه از گذشته هاي دور، هر يك از محله هاي شهر اصفهان، در خارج از فضاي مسكوني خود، گورستاني داشتند و قبرستان تخت فولاد نيز يكي از اين ده ها گورستان شهر اصفهان بود كه از زمان دفن بابا ركن الدين شيرازي، عارف مشهور عصر ايلخاني، اهميتي ويژه يافت، تا جايي كه در دوره صفويان به گورستان عمومي شهر بدل شد.

از قرن هفتم تا دهم هجري، تخت فولاد به يكي از مكان هاي عبادت و رياضت بدل شد و عرفا و زهادي همچون بابا ركن الدين و بابافولاد در آن جا براي خود عبادتگاهي ساختند و به راز و نياز مشغول بودند و پس از فوت، در همان عبادتگاه مدفون شدند.

 

تخت فولاد عصر صفوي

پس از انتخاب اصفهان به پايتختي دولت صفويه، توسعه اي عظيم در ساختار شهر اصفهان اتفاق افتاد. دارالسطنه جديد صفوي رشد سريع و شگفت آوري را آغاز كرد و اين شهر به يكي از مهم ترين مراكز ديني، سياسي و اقتصادي كشور تبديل شد. رونق و شكوفايي مجدد اصفهان برپايه الگويي مناسب و در ادامه بافت قديمي شهر انجام شد و همين توسعه بافت و ساختار شهري منجر به رشد فزاينده جمعيت اصفهان گرديد.

اما توسعه ساختار شهري و رشد جمعيت تنها تأثيرات حكومت صفويه بر اصفهان نبود، بلكه اين دوره تأثيراتي عميق بر حيات معنوي و ارزش هاي فرهنگي جامعه ايراني و به خصوص اصفهان داشت. و در همين دوران شاهد اوج شهرت و رونق تخت فولاد هستيم.در اين زمان با محدود شدن گورستان هاي داخلي شهر و توسعه شهر اصفهان و كثرت جمعيت، گورستاني وسيع و عمومي مورد نياز بود و به همين خاطر گورستاني در حاشيه جنوبي زاينده رود و دامنه كوه صفه، كه دربردارنده آثاري از قرن چهارم هجري و از همان زمان به سبب وجود مزار بابا ركن الدين به عنوان مكاني مقدس مورد توجه مردم بود، به عنوان گورستان عمومي شهر انتخاب شد و مورد استفاده قرار گرفت.

با درگذشت بزرگان علمي، فلسفي و هنري و دفن آن ها در تخت فولاد، تكايا و بقعه هايي بر سر مزارشان ايجاد شد؛ بقعه ها و تكايايي كه به سبب معماري ويژه و تزيينات خاصشان از ارزش هنري خاص برخوردار بود و در واقع تخت فولاد را با تغيير و تحولات جاري مواجه كرد.اما بيشترين تغيير و تحول در محدوده تخت فولاد در زمان شاه عباس دوم صورت گرفت. شاه عباس در راستاي توسعه اصفهان، پل حسن آباد (خواجو) را تجديد بنا كرد و به بخش جنوبي پل نيز توجهات خاصي مبذول داشت. باغ ها و عمارت هايي به دستور وي در اين بخش احداث شد و خياباني از ميان اين باغات به سوي جاده شيراز كشيده شد و اين باغات تا دروازه تخت فولاد امتداد پيدا كرد.

تخت فولاد در دوره شاه عباس دوم چنان رونق پيدا كرد كه مهمان سراهاي متنوع، خانقاه ها، تكايا و باغ هاي متعددي در آن به وجود آمد. علاوه بر اين، دو يخچال بزرگ كه آب خنك زايران قبور را تامين مي كرد نيز در آن جا ساخته شد و اين موضوع

نشان دهنده ميزان قابل توجه زايراني است كه به اين مكان مي آمدند. به هر حال، اين توجه فراوان به تخت فولاد تا جايي پيش رفت كه در زمان شاه سليمان صفوي، محدوده تخت فولاد به حد اعلاي رشد و گسترش خود رسيد و در اين زمان عدد تكيه ها و خانقاه هاي تخت فولاد به چهارصد مي رسيد.

 

تجلي گاه شاهكارهاي هنري

گورستان تاريخي تخت فولاد با تعداد زيادي از تكايا، مقابر، مساجد، آب انبارها، كاروان سراها، سنگ آب ها و سقاخانه ها با سبك معماري و تنوع در نقشه و طرح از اهميت هنري ويژه اي برخوردار است، ضمن اينكه تكاياي موجود در آن متعلق به چهار دوره تاريخي مجزا است كه هر دوره ويژگي معماري و هنري خاصي را بر ابنيه تخت فولاد منعكس كرده اند.

تخت فولاد علاوه بر اين، آلبوم بي نظيري از نقوش تزييني و نمادين است؛ گل و بته، گل و بلبل، گل و گلدان، طرح هاي اسليمي و... كه هم در تزيينات كاشي كاري و گچ بري و هم در تزيين سنگ هاي قبور به زيبايي و ظرافت تمام نمايان است. جز اين ها نقوش نماديني چون سرو به نشان جاودانگي، مهر و تسبيح و شانه، نشانه ايمان و پاكيزگي و ابزار نمايانگر شغل متوفي، عموماً بر روي سنگ قبرها حك شده اند.

خوش نويسي كتيبه ها و سنگ نوشته ها نيز از ديگر عناصر هنري در تخت فولاد است كه به زيبايي تجلي يافته است و به ما اين امكان را مي دهد كه به نمونه هاي نفيسي از كتيبه هاي خوش نويسي در تخت فولاد دسترسي داشته باشيم. كتيبه خط ميرعمادالحسني در تكيه ميرفندرسكي، كتيبه سردر تكيه آباده اي به خط ميرزا فتح الله جلالي و كتيبه سر در ورودي بقعه باباركن الدين به نام شاه عباس اول از جمله كتيبه هاي نفيس موجود در تخت فولاد است كه عموماً در كنار حجاري هاي كم نظير سنگ قبرها، نمايانگر هنري ناب و ارزشمند هستند.

البته به جز اين، آثار هنري بسياري را مي توان در تخت فولاد يافت كه از جمله آن ها اشعاري است كه بر روي سنگ قبر نوشته شده اند و عموماً با بهره گيري از ماده تاريخ، به سال و ماه تولد و وفات فرد مدفون اشاره مي كنند و از جهت زيبايي شناسي، جامعه شناسي و فرهنگ عاميانه قابل توجه هستند. اشعار شاعراني چون رفيق اصفهاني، صهبا و واله نمونه هايي از صدها مورد اشعار موجود در سنگ نوشته هاي تخت فولاد هستند.

 

عالمان و مشاهير عصر صفوي

قبر استاد فولادبن استاد شجاع الدين حلوايي، از عرفاي برجسته قرن دهم هجري، يكي از ارزشمندترين قبور تخت فولاد است. سنگ قبر بابا فولاد امروزه به عنوان سند اصلي تاريخ تخت فولاد، از ارزش و اهميت ويژه اي برخوردار است. ظاهراً بابا فولاد در دوره شاه طهماسب صفوي مي زيسته و به عبادت و وارستگي شهرت داشته و كرامات بسياري از او نقل كرده اند.

ميرزا ابوالقاسم فندرسكي استرآبادي (متوفي 1050 ق) از بزرگ ترين فيلسوفان و عرفاي جهان اسلام و يكي از بنيان گذاران حوزه فلسفي اصفهان است كه پس از وفات در تكيه اي منسوب به خود او در تخت فولاد دفن شد. قبر او بدون هيچ بنايي در صحن تكيه قرار دارد. از آثار هنري زيبا و بي نظير اين تكيه، كتيبه اي به خط نستعليق ميرعماد و غزل «روضه خلدبرين خلوت درويشان است...» حافظ است كه با گچ بري هاي فراواني تزيين شده است. تكيه ميرزا رفيع نائيني نيز بقعه زيبايي است كه به دستور شاه سليمان صفوي بر مزار فيلسوف بزرگ آن دوره، ميرزا رفيع الدين نائيني بنا شده است. اين بقعه داراي معماري هشت ضلعي با گنبدي ناري شكل است.  

از اره ديوارها تماماً از نقاشي هاى بسيار زيبا و مصلا تزيين شده بود ه كه الان نيز مشاهده ميشود در قسمت هاى بالا هم تصاوير متعدد ايرانى و اروپائى موجود است كه هر بيننده را مات و متحير ميسازد اين نقاشي ها در دوران هر يك از سلاطين بطرز خاصى تعمير و نقاشى شده و بعد در زير گچ مستور گرديده روى بعضى صورت هاى موجوده را در سال 1328 از طرف باستانشناسى شيشه نصب نموده‏ اند كه از دستبرد و خرابكارى جهال محفوظ ماند ولى متاسفانه افراد مغرض و نادان از شكستن شيشه‏ ها و خرابى صورت هاى دريغ نداشته‏ اند. سقف اين تالار از تخته چوب هاى مثلث الشكل و با رنگهاى عالى منقش تزيين گرديده است. اتاق شاه نشين بمساحت 9*8*7 متر و طول آن شش اطاق كوچكتر و منقش گوناگون كه هر يك دلپذيرتر از ديگرى است واقع شده و طول زمان و كچ كشى روى آنها كمترين تاثيرى و تغييرى و در نقاشى و آب و رنگ آنها نداده است. در شاه نشين اطاق از از اره ببالا همان نقاشى ‏هاى عالى و قلم معجزآساى نقاشان با ايمان صفوى كه با استادى عليرضا و امثالهم ساخته شده بقدى زنده با روح و متناسب است كه هر قدر نگاه كنى غير ممكن است كه ديده خسته و يا كسل شود. هر قسمتى از اين اطاق ها و طاقچه‏ ها نوعى مخصوص و بقلم نقاشان ايرانى و اروپايى تزيين شده است. اطراف اين ايوان در قديم نرده و طارمي هاى چوبى مشبكى داشته است. چوب بست روى ايوان كه از الوارهاى قطور و چوب هاى عظيم با اصول معمارى و هندسى كلاف كشى شده و سقف ايوان و ستون ها را استوار داشته موجب حيرت و تعجب است. در سال 1334 بنابرتصميم اداره كل باستان‏شناسى تعميرات لازمه سقف و طرح‏ هاى اطراف بعمل آمده و شيروانى آهنى زده شده در طبقه پنجم عمارت اطاق ها و ايوانچه هائى است كه همه از نقاشي هاى بسيار زيبا و خوش آب و رنگ نقاشى شده و چنانچه معروف است و مورخين نيز نوشته‏ اند از اين طبقه ببالا مسكن حرامسراى شاهى بوده كه مسلط بر تالار و ايوان شاهى باشند و بتوانند عمليات و جشنها و پذيرائى ‏هاى شاهانه را مشاهده نمايند. در طبقه ششم كه وارد شويد بر حيرت و تعجب شما افزوده مي شود زيرا اطاق هاى متعدد تو در تو و گچبري ها و نقاشي هاى حيرت‏ انگيز مختلف را خواهيد ديد كه هر قسمتى بطرز خاصى جلوه گر است از اره و بدنه بنوعى خاص نقاشى شده و در بالا گچبري هاى زيبائى مانند جاى ظروف و يا باشكال هندسى ساخته‏ اند. عده ‏اى را عقيده بر آنست كه در زمان شاه عباس حبس الصوت بوده كه وقتى نوازندگان دست از نواختن مي كشدند مجدداً همان صدا و آواز بگوش مي رسيده است و در كتب و نوشتجات نيز اين اطاق ها را بسفره خانه و يا شرابخانه و يا چينى خانه ناميده ‏اند. طبقه هفتم عمارت يا سقف بام كه بارتفاع 48 متر از روى زمين مي باشد مشرف بر تمام شهر اصفهان است و منظره بى نهايت عالى و جالب توجهى را در بيننده ايجاد مي كند و بيشتر سياحان و يا تماشاچيان آمدن به عالى قاپو را براى ديدن منظره شهر اصفهان و نقاشي هاى زيباى آن انتخاب مي نمايند. از بالاى اين كاخ آثار تاريخى اصفهان در مشرق مانند بناهاى دوره سلجوقى و مسجد سلطانى در جنوب و طرف مغرب كوه آتشكاه و مدرسه سلطانى و ساير بناهاى زيباى اصفهان را ميتوان بخوبى مشاهده و عكس بردارى نمود. منظره ميدان شاه و مسجد زيباى شيخ لطف الله روح تازه يا بهر بيننده و عاشق اين ابنيه ميدهد. در مغرب اين كاخ عمارت شهربانى است كه گنبد آجرى توحيد خانه يا گنبد طاوس دوره صفوى واقع شده اين گنبد داخلش تزيينات آجرى زيبائى دارد كه در زمان صفويه قابل توجه بوده و اكنون زندان شهربانى است و عوامل آنرا گنبد شير گويت مي نمامند. اين كاخ در زمان صفويه احترام خاصى داشته و تمام مردم درباره آن بچشم احترام و بزرگوارى نگاه ميكردند و بتمام باغات و عمارات سلطنتى متصل بوده است. شاه عباس جشن نوروز سال 1006 ه1598 م را براى اولين مرتبه در اينجا بر پا نمود و بعد از او نيز هر يك از سلاطين در اين قصر جشن هائى ترتيب داده و پذيرائي هاى شاهانه از بزرگان و سفراى خارجى نموده و بر شكوه و جلال اين قصر افزوده‏ اند شاه عباس دوم و شاه سليمان هر يك از پذيرائي هاى مفصلى در اين كاخ نموده كه شرح تفضيلى آنها در تاريخ درج است. در زمان شاه سلطان حسين نيز اين قصر تعمير شده و در دوره افاغنه و اواخر قاجاريه خراب گرديده است. مطابق كتيبه سر در ورودى بر روى كاشى بسال 1274 هجرى در زمان ناصرالدين شاه قاجار تعمير گريده و بعداً متروك مانده تا در دوره رضا شاه فقيد تحت تعمير درآمده و مدتى اداره شهردارى بوده و اكنون در تصرف وزارت فرهنگ و اداره باستان‏شناسى محافظت مي شود. در اين پانزده سال اخير كه نگارنده عهده دار قسمتى از امور باستان‏شناسى ميباشم بعلت نبودن اعتبار نمايندگان محترم باستان‏شناسى موفق نشدند كنجكاوى بيشترى نسبت به نقاشي ها و يا تاريخ و كتيبه‏ هاى آن بنمايند علاوه بر اين احتياج كاملى بتعمير و كلاف كشى اطراف و تعويض بعضى ستون هاى معوج آن دارد زيرا شكاف هاى گوناگون بر اين بناى باستانى وارد گرديده و اميد است بزودى تعميرات شايانى از اين بعمل آيد. 

عالي قاپو به دو صورت تلفظ گرديده كه براى هر كدام وجه تسميه‏ى است. آنچه بيشتر در مورد محاورات و مكاتبات متداول مي باشد عالى قاپو است كه مركب از كلمه عالى و قاپوى تركى به معنى در مي باشد يعنى باب عالى و مراد اينست همان طور كه در عثمانى باب عالى معمول بوده بين ايرانيان شيعه هم چنين يابى وجود داشته كه مانند باب عالى عثمانيه ا مورد احترام بوده است و از اين رو كليه كسانى كه مي خواستند وارد عالى قاپو شوند بايد خم شده آستانه را بوسيده و داخل شوند و حتى شاه عباس هم هنگام دخول باين عمارت از اسب پياده مي شده است. گذشته از اين عالى قاپو محل تحصن مقصران و گناهكاران بوده كه هر جانى و يا گناهكارى كه وارد درب عالى قاپو مي گرديد كسى نمي توانست او را از آنجا بيرون بياورد مگر به امر شاه صفوى و خلاصه عالى قاپو همان احترامى را داشت كه باب عالى در عثمانى داشت. و اما عده اي كه آنرا على قاپو و على قاپو نوشته ‏اند معتقدند كه هنگاميكه شاه عباس كبير درب نقره براى بارگاه حضرت اميرالمومنين عليه السلام به نجف برد و نصب كرد درى را كه در پيش آنجا نصب شده بود براى تيمن و تبرك اصفهان آورد و در عالى قاپو نصب كرد و از اين جهت آن را عالى قاپو و يا قاپى ناميده ند كه اين در منسوب به حضرت على بن ابى طالب عليه السلام است و از اين رو مورد احترام شاه و مردم بود و حتى تا چند سال پيش هم مردم در اطراف آنجا آش‏ ها مى ‏پختند و نذوراتى مي كردند و بزنجير جلو در مزبور رشته هائى بعنوان دخيل مى ‏بستند و همانطور كه گفته شد در زمان سلاطين صفويه جاى بست گناهنكاران بود. در هر حال از هر دو نام و وجه تسميه چيزيكه استنباط مي گردد نصب اين دو رفتارى كه در مقابل آت در مي شده مربوط به يك امر سياسى بوده كه همان استقلال صفويه در مقابل عثماني ها باشد. و اما عمارت عالى قاپو بنيانش از زمان سلطنت سلاجقه است و در زمان صفويه داراى آن همه زيبائى و شكوه شده است و درب آنرا شاه عباس بزرگ از نجف اشرف آورده و از اين جهت مورد احترام سلاطين صفويه و مردم بوده است و چون اين كاخ در مقابل باب عالى عثمانى ‏ها قرار داشته فوق العاده در جهت عظمت و زيبائى آن همت مصروف داشته‏ اند. كاخ عالى قاپو سه طبقه و هر طبقه منقسم به دو طبقه اطاق است كه در واقع شش طبقه مي شود و چون از بام طبقه آخر ميتوان تمام مناظر شهر را ديد خود بام را هم يك طبقه حساب كرده‏ اند و مي گويند عالى قاپو هفت طبقه است ارتفاع آن 48 متر و در 28 مترى داراى ايوان بزرگى است كه در ميان ستون هاى آن حوض مسى قرار دارد كه آب از آن فوران مي كرده است. گچبرى و نقاشيهاى عالى اطاق‏ ها متعدد آن هر بيننده را خيره مي كرده و اكثر گچبري ها بشكل بطرى و شيشه‏ هاى شراب است. اين كاخ در غرب ميدان شاه است كه عرصه آن 386 متر طول و 140 متر عرض است در مقابل عالى قاپو مسجد شيخ لطف الله در شرق ميدان واقع شده است. شاردن فرانسوى كه سه مرتبه باصفهان مسافرت كرده و عمارت و كاخهاى دولتى را ديده گفته است. 

مسجد شيخ لطف الله ميدان نقش جهان اصفهان

 

مسجد شيخ لطف الله‏؛ يكي از زيباترين آثار تاريخي اصفهان است كه چشم هر بيننده ‏اي را خيره مي‏كند و نسبت به هنر هنرمنداني كه در انجام آن دخيل بوده‏اند به اظهار تحسين و اعجاب وا مي‏دارد. اين مسجد بي‏نظير كه شاهكار ديگري از معماري و كاشي‏كاري قرن يازدهم هجري است؛ به فرمان شاه‏ عباس اول در مدت هيجده سال بنا شده و معمار مسجد، استاد محمدرضا اصفهاني بوده است.

 تزئينات كاشي‏كاري آن در داخل از ازاره‏ ها به بالا همه از كاشي‏هاي معرق پوشيده شده است. اين مسجد در ميدان نقش جهان و روبروي كاخ عالي قاپو واقع شده كه در دوران صفويه آن را مسجد صدر و فتح الله نيز مي ناميده اند. سردر زيبا و پركار مسجد در سال 1012 ه.ق. به پايان رسيد، اما بقيه مسجد و تزئينات كاشيكاري آن تا سال 1028 به طول انجاميد. كتيبه سردر كه به خط ثلث بسيار زيبا با كاشي هاي سفيد معرق بر زمينه لاجوردي نوشته شده، سال 1012 و امضاء عليرضا عباسي خوشنويس برجسته عصر صفوي را نشان مي دهد.

گنبد مسجد شيخ لطف الله يكي از چند گنبد يك پوششي زمان صفويه است. بلندي آن تا آن اندازه است كه بتواند در كنار ميدان خود نمايي كرده و بر آن فضا مسلط باشد. خميدگي گنبد از نقطه برآمدگي بزرگ، ناگهان به سمت داخل گراييده و راس گنبد را تشكيل داده است و اين فشار زياد را ديوارهاي قطور مسجد تحمل مي‏كند. ديوارهاي مسجد شيخ لطف الله، براي تحمل سنگيني و فشار گنبد، قطور ساخته شده ‏اند، به طوري كه در قسمت پنجره‏ها قطر آن به يك متر و هفتاد سانتيمتر و در قسمت هاي اصلي به بيش از دو متر هم مي‏رسد.

 در ساختمان و تزئين اژدرهاي سردر و جلوخان و همچنين سكوهاي طرفين سردر، مرمرهاي بسيار خوب به كار رفته و بقيه قسمت هاي جلوخان و سردر با كاشي هاي خشتي الوان و معرق زينت يافته‏اند. در اين تزئينات نقوش هندسي، گل و بوته، طاووس و همچنين كتيبه هايي به چشم مي‏خورد كه به خط خوش نسخ و نستعليق نوشته شده‏اند.

نقوش و رنگهاي به كار رفته در كاشيكاري استادانه گنبد مسجد، از زيباترين كاشيكاري هاي موجود در معماري ايران است. نور درون مسجد از پنجره‏هاي مشبكي كه در جوانب گوناگون ساقه گنبد ساخته شده‏اند تامين مي‏شود. پرتوي كه از اين پنجره‏ها به درون مسجد مي‏تابد، علاوه بر ايجاد روشنايي كافي، خود به خود نمايشگر فضاي روحاني بناست. ساقه گنبد با كاشي هايي آبي رنگ و نقوش گل و بوته و كتيبه‏اي از كاشي هاي معرق، شامل چند سوره كوتاه از قرآن، تزيين شده است.

محراب مسجد زيباي شيخ لطف الله از نظر آنوبانيني؛ از شاهكارهاي بي نظير هنر معماري و از زيباترين محراب هاي مساجد اصفهان است. اين محراب با كاشيكاري معرق و مقرنس هاي بسيار دلپذير تزيين شده است. درون محراب دو لوح وجود دارد كه عبارت "عمل فقير حقير محتاج به رحمت خدا، محمد رضا بن استاد حسين بناء اصفهان" را مي‏توان در آنها مشاهده كرد.

 در اطراف محراب، كتيبه‏هاي ديگري به خط عليرضا عباسي و خطاط ديگري كه باقر نام داشته، ديده مي‏شود. در اين كتيبه‏ها رواياتي از پيامبر اكرم و امام ششم شيعيان امام جعفر صادق نقل شده است. اشعاري نيز بر كتيبه‏هاي ضلع هاي شرقي و غربي به چشم مي‏خورد كه احتمالا سراينده آنها شيخ بهايي، عارف دانشمند و شاعر بزرگ دوره صفوي است.

نكته اي كه محققين و پژوهشگران و سياحان بر آن متفق القولند اختصاصي بودن مسجد شيخ لطف الله و جلوگيري از ورود اغيار به آن است. اين نكته را استثنايي بودن مسجد يعني عدم وجود صحن و مناره كه در تمامي مساجد اسلامي جزء لاينفك بنا است تأييد مي كند. شايد به همين دليل است كه جهانگردان اروپايي عصر صفوي كه هر بنايي را با كنجكاوي و موشكافي بازديد كرده اند كمتر از اين مسجد مطلب نوشته اند.

درباره وجه تسميه مسجد شيخ لطف الله بايد گفت كه؛ شيخ لطف الله اصلا از مردم ميش از قراي جبل عامل يعني جبل لبنان حاليه بوده و خاندان او همه از فقهاي اماميه بوده‏ اند. به مناسبت سعي بي اندازه پادشاهان صفوي در ترويج احكام مذهب تشيع و تشويق و اكرام فقهاي آن، شيخ لطف الله نيز مانند جمع كثير ديگري از علماي بحرين و جبل عامل، از موطن خود به قصد ايران عازم شد. ابتدا در مشهد مقدس اقامت گزيد و تا تاريخ فتنه ازبكان و دست يافتن ايشان بر مشهد در آن شهر مقيم بود. سپس از شر ايشان به قزوين پناه جست و در آنجا به كار تدريس مشغول شد. شاه عباس او را از قزوين به اصفهان آورد و در سال 1011 ه.ق. در جنب ميدان نقش جهان مدرسه و مسجدي را كه هنوز هم به نام او شهرت دارد به عنوان محل تدريس، اقامت و امامت وي پي نهاد. البته انجام اين كار تا 1028 هجري طول كشيد.

از ويژگيهاي مسجد؛ چرخش 45 درجه اي است كه از محور شمال به جنوب نسبت به محور قبله دارد. اين گردش كه در اصلاح معماران سنتي ايران "پاشنه" ناميده مي شود چنان ماهرانه صورت گرفته كه به هيچ وجه، توجه بيننده را جلب نمي كند. اين چرخش باعث شده تا بازديد كننده پس از گذشتن از مدخل تاريك و بعد از عبور از راهرو طويل متصل به آن به فضاي اصلي و محوطه زير گنبد وارد شود.

 

نگاهي به كاشي كاري بناهاي اصفهان در گفت و گو با استاد حسين مصدق زاده

فرشي از تار افلاك و پود خاك

 

آثار استاد حسين مصدق زاده هنرمند كاشي كار و آخرين بازمانده خانداني كه از دوران صفويه در اصفهان آن روزگار، كاشي كار بودندپل هايي است كه اصفهان را به تاپيكستان و آرامگاه و گنبد شاه چراغ را به كربلاي معلي پيوند مي دهد. اين هنرمند كه هنوز هم با دستان لرزان و چروكيده اش مقاربر خاك رس مي زند تا آيات الهي را حك كند بر اساس قولي كه در سن ده سالگي در زير سردر مسجد شيخ لطف الله به پدرش داده وارد اين عرصه شده است. پدر حافظ كل قرآن بوده و تركيبي از نقش هاي كاشي با آيات الهي را به فرزند خود آموخته است.

استاد مصدق زاده، در مورد چگونگي نفوذ دين اسلام در اين هنر و تحول آن مي گويد: هنرمندان دوران ساساني، متوجه شدند كه هنر در اسلام، شيوه خاص خود را مي طلبد بنابراين تصميم گرفتند تا با الهام از هنر گذشته خود هنري نو عرضه كنند. آجر كاري اسلامي ، ساختن شبستان و محراب ها و استفاده از آيات، احاديث و كلمات قصار ، نمونه هايي از اوج اين هنر، در اماكن مذهبي است.

مصدق زاده معتقد است:«معرق كاري آيات قرآني با نوشتن آنها روي كاغذ هر دو با هدف ثبت شدن انجام مي شود اما آيه اي اكه در معماري يك بنا به كار مي رود بسيار ماندگارتر و تاثير گذارتر از كاغذ خواهد بود.»

او هنگام شروع كار وضو مي گيرد وقتي تمام كلمات آيه از دل كاشي در مي آيد و كنار هم مي نشيند اول آنها را مي بوسد و بعد  در بنا جاسازي شان مي كند . استاد مصدق زاده ، درمورد كاربرد آيات در قسمت هاي مختلف بنا مي گويد: سوره هايي كه در محراب ، سردر ، گنبد يا مناره استفاده مي شود، با هم متفاوتند. فضايي هم كه در اختيار كاشي كار قرار مي گيرد بي تاثير نيست. ممكن است يك قوس كامل سردر، براي جاسازي آيه استفاده شود و يا تنها يك چهارگوش كوچك اما مفهوم آيات بيشتر مورد توجه قرار مي گيرد. به عنوان مثال ، در كتيبه دور محراب، معمولا از آيه نور استفاده مي شود و وسط آن آيه : «فلنولينك قبله ترضاها» چون مسير قبله را نشان ميدهد.

سردر مسجد، بيشتر مقرنس و آيه «انا فتحنا لك فتحا مبينا» به همراه اسماء اعظم به كار مي رود اما اين آيه و عبارت هاي ديگر مثل «يدالله فوق ايديهم» در ترنج ها نيز استفاده مي شود وقتي دو ضلع غير مجاور يك پنج ضلعي را ادامه مي دهيم تايكديگر را قطع كنند شكل به دست آمده ترنج خواهد بود . البته سوره اي كه در بيشتر اماكن و بناها كاربرد دارد آيت الكرسي است كه معمولا با خط بنايي كه الهام گرفته از خط كوفي است و درمعماري اسلامي جايگاه ويژه اي دارد استفاده مي شود.

«بسم الله» بيشتر با خط نستعليق و ثلث نوشته مي شود كه اطرافش را شمسه ها و اسليمي ها فرا مي گيرند نقوشي كه در كاشي كاري استفاده مي شود آنقدر شعبه شعبه و متنوع است كه گاه به يافتن يك فرش مي ماند منتها فرشي كه با كاشي و خاك بافته مي شود.

نظم هندسي بازار قيصريه اصفهان؛ پنهان در پشت هياهوي بازار

نظم هندسي بازار قيصريه اصفهان در سالهاي اخير تحت تاثير پيشروي مغازه داران و برخي ساخت و سازهاي غيركارشناسانه بر هم ريخته به نحوي كه معماري شكيل و منظم آن قابل لمس نيست و بوي ايراني و تاريخي بودن از اين بازار كمتر استشمام مي شود. ميدان نقش جهان اصفهان از بزرگترين و جذابترين آثار تاريخي ايران است كه انگشت حيرت بر دهان هر ايراني و غير ايراني مي نشاند.

در اين ميدان مسجد امام، مسجد شيخ لطف الله، كاخ عالي قاپو و بازار قيصريه قرار گرفته كه هر يك از اين آثار تاريخي عليرغم وجود سابقه درخشان تاريخي خود هر يك به نوعي مورد بي مهري قرار گرفته است.

در گذشته هاي نه چندان دور با ورود به بازار قيصريه، عمارتي بزرگ با طراحي بي نظير به چشم مي خورد كه مغازه ها كنج در كنج هم صف كشيده بودند و نظم و ترتيب آن به گونه اي بود كه تحسين هر بيننده اي را برمي انگيخت، اما امروز بازار قيصريه شبيه بازارهاي روزي شده است كه بساط مغازه داران در بيرون مغازه ها مسير كج و معوج ايجاد كرده و نظم هندسي بازار پشت كالاهاي مختلف گم شده است.

لباس و صنايع دستي، لوازم آرايشي و كالاهاي چيني، ظروف پلاستيكي و اسباب بازي و .... باعث شده اند كه علاوه بر بر هم خوردن نظم هندسي بنا و مخفي ماندن آن بوي ايراني بودن كمتر در اين بازار به مشام برسد.

بازار قيصريه كه از آن با عنوان بزرگداشت "بازرگاني" ياد مي شود آن گونه عظمت داشته است كه "فربر" سياح اروپايي كه 50 سال پس از شاه عباس اول از اين بازار ديدار مي كند در خصوص بازار قيصريه اصفهان مي نويسد: "اين حيرت انگيزترين نمونه عظمت در بزرگداشت بازرگاني است كه تمامي جهان مي تواند به آن بنازد و بورسهاي ما در مقابل اين بازارهاي معروف، ساختمانهاي پراكنده اي بيش نيستند."

بازسازيهاي اخير بازار قيصريه باعث شده، بيشتر نيازهاي فروشندگان تامين شود تا نياز تاريخي كشور و همين امر بازار را از هويت تاريخي خود دور كرده است.

اما متاسفانه در بازسازيهاي اخير اين بازار كه نمادي از تاريخ كشور و مايه مباهات كشورمان است بسياري از اصول تاريخي آن لحاظ نشده، چنانچه در بازسازي اين بازار تاريخي كه توسط شهرداري اصفهان انجام پذيرفت بيشتر نيازهاي فروشندگان لحاظ شده تا نياز تاريخي كشور و اين بناي تاريخي از هويت اصلي خود فاصله بگيرد.

پيشرفت مغازه ها از حريم قانوني خود يكي از مهمترين عواملي است كه در اين عرصه نگراني هايي را ايجاد كرده و ابعاد هندسي اين بازار را از حالت خود دور نموده است.

"لوييزا كانارو" كه از ايتاليا همراه خانواده اش به ايران سفر كرده است ضمن اينكه حضور كسبه بازار را سبب پويايي بازار و ادامه حيات آن مي داند از عدم نظارت كافي بر برخي ساخت و سازها ابراز تعجب كرده و مي گويد: " مهم نيست مسئولان جلوي كاري را مي گيرند يا نه خود مردم بايد نسبت به جايي كه در آن هستند حساس باشند".

وي خاطرنشان كرد: در عين حال مسئولان بايد با تغيير شكل هندسي بازار برخورد كنند و اجازه ندهند اين بازار زيبا از شكل تاريخي خود فاصله بگيرد.

حسين دشتباني اظهار داشت: اگر كسي حتي يك آجر در اين بازار مي گذاشت بلديه وقت با او برخورد كرده و جريمه اش مي كرد اما اكنون برخي مغازه داران ستونهاي ثابتي جلوي مغازه دارند كه بافت بازار را بر هم زده بماند كه هم نوع كالايي به خصوص چيني در مغازه هايشان عرضه مي كنند.

مرد كهنسال اصفهاني تاكيد كرد: نبايد اجازه دهيم آثار باستاني شهرمان خراب شوند و كسبه نيز يادشان باشد اگر در اين بازار تاريخي نباشند شايد نتوانند مانند اكنون كسب درآمد كنند زيرا بخش قابل توجهي از درآمد خوب آنها به قرار گرفتن محل كسب آنها در بازار تاريخي اصفهان بازمي گردد.

اين امر نگراني بسياري از دوستداران ميراث فرهنگي را ايجاد كرده كه بايد در اين امر دقت عمل بيش از پيش سازمان ميراث فرهنگي را به عنوان نخستين عامل موثر در حفاظت و حراست از ميراث فرهنگي را طلب مي كند و در گام بعدي همياري بيشتر شهرداري با اين سازمان در نهايت سبب خواهد شد تا بناهاي تاريخي همواره مورد توجه توريسم ها قرار گيرد.

در خصوص موقعيت جغرافيايي باراز قيصريه بايد گفت كه اين بازار در ضلع شمالي ميدان نقش جهان قرار گرفته و سر در اين بازار با تزئينات و نقاشي هاي در خوري جلا يافته كه در مقايسه با بناهاي اطراف آن را ساده و كم ارتفاع ساخته اند تا شكوه و سر در مسجد امام، تحت الشعاع اين بازار قرار نگيرد.

در مجموعه اين بازار كاروانسراها، مدارس، حمام ها و بناهايي چون مسجد و ...  نيز قرار دارد كه به هر حال زندگي مدرن امروزي آنها را نيز تحت تاثير قرار داده است.

يكي از دوستداران ميراث تاريخي اصفهان در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: پيشروي و ساخت سكوها و پيشرفت مغازه ها در جلو مغازه ها در اين بازار آنگونه ناراحت كننده است كه اين بازار نظم پيشين خود را از دست داده و يكي از دلايل اين پيشروي را بايد در بهاي گران زمين اين بازار دانست.

البته وي متذكر شد اين پيشروي بايد حداقل به گونه اي طراحي شود كه حداقل در زماني كه مغازه ها تعطيل است نقش تاريخي بازار را تخريب نكند.

در اين خصوص يك محقق و اصفهان شناس در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار داشت: متاسفانه با انجام اين امر راه عبور و مرور در بازار گرفته شده و بازار دچار مشكل شده است چنانچه هر مغازه حدود يك الي يك متر و نيم پيشروي كرده و اين مهم در نهايت سبب شده تا محل عبور و مرور در بازار گرفته شود در حاليكه در گذشته تاريخي اين بازار چنين روشي مرسوم نبوده است

حسين مقصودي با اشاره به اينكه با اجراي اين طرح نما و زيبايي بازار گرفته شده است، اظهار داشت: متاسفانه تنها به اين امر نيز بسنده نشده چنانچه برخي از مغازه ها ستونهاي ثابت براي مغازه هاي خود را ساخته و ايجاد مشكل نموده اند.

وي تصريح كرد: اين امر از لحاظ شرعي نيز مشكل دارد و نبايد از محل گذر عمومي ارتزاق كرد.

در هر صورت پيشروي هاي انجام شده در بازار قيصريه اصفهان كه بخشي از آن پس از بازسازيهاي اخير اين بازار انجام شده امري پذيرفته شده نيست و بايد تلاش كرد تا همواره اين بازار تاريخي كه از ديرباز زبان زد خاص و عام بوده و اكنون نيز در خور توجه است، قابليتهاي بالاي خود را حفظ نمايد.

 

 

 

 

 

 

 

منبع : خبرگزاري مهر

نگاهى به هنر دوخت هاى تزيينى اصفهان

 

نقش‌هاى ترمه هاي سرمه دوزي بر تار و پود نصف‌جهان

هنرهاى بيشمار اصفهان آنچنان در تار و پود اين شهر رخنه كرده است كه هر سويش را بنگرى اثرى از ذوق و تفكر خلاق هنرمندان اصفهانى چشمانت را خيره مى سازد و نا خود آگاه تحسين تو را بر مى انگيزد.

در اين ميان هنر دوخت هاى تزئينى اصفهان كه ريشه در تـاريخ كهن اين شهر دارد آشناى خانه هر اهل دل اصفهانى است كه گوياى اهميت و ارزشمند بودن اين آثار مى باشد.اين پارچه هاى مزين به انواع دوخت هاى دستى تا بدانجا مورد توجه است كه در ركاب نو عروسان قرار مى‌گيرد و سفرهعقدشان بر ترمه هاى سرمه دوزى پهن مى‌گردد. اما اين هنر ماندگار در سال هاى اخير از رونق كمترى برخوردار شده است و بسيارى از دوخت ها به فراموشى سپرده شده و هنرمندان دوزنده نيز يا از اين دنيا رخت بربسته اند و يا آنگونه پير و ناتوان گشته اند كه ياراى سوزن به دست گرفتن و زدن نقشى از آنها سلب گرديده است.

متأسفانه علاقمندان به اين هنر در دوره حاضر اندك شمارى از جوانان اصفهانى مى باشند كه اميد مى رود سخن استاد را به گوش جان بخرند و پاسداران اين هنر زيبا و چشم نواز باشند. ما نيز به سهم خويش براى بازيابى و ارزش نهادن بر اين آثار در چند سطر به معرفى نمونه اى از دوخت هاى تزئينى اصفهان مى پردازيم كه بى شك آشناى هنر دوستان و علاقمندان به اين هنر بى بديل است.

 

سرمه دوزى

در فـرهـنـگ لـغت دهخدا سرمه اينگونه معنى شده است، «سرمه عبارت است از نوعى فنر نازك و براق و نرم كه براى تزئين روى لباس و تابلو مى دوزند و با آن گل دوزى مى كنند.«

سرمه دوزى بطور كل به دوخت هايى اطلاق مى شود كه بـا اسـتـفـاده از انواع سرمه ها انجام پذيرد و البته نخ سرمه، نخى است كه با استفاده از طلا يا نقره يا مطلا يا آلياژها بصورت لوله اى صاف و محكم با انعطافى بصورت چهارگوش مربعى يا مستطيلى تابيده مى شود.

اين نوع نخ حالت ارتجاعى داشته و به هر شكل ممكن حالت مى گيرد. اهالى اصفهان سرمه را تا زمانى كه بر روى پارچه كار نشده باشد، از واژه سرمه براى ناميدن آن استفاده مى كنند ولى هنگامى كه بر روى پارچه دوخته شود و نقشى بگيرد به آن مليله دوزى مى گويند.

اين در حاليست كه مليله دوزى در دوخت هاى تزئينى سبكى خاص خود دارد و مليله مفتول هاى شيشه اى بسيار نازكى است كه قابل انعطاف نمى باشد و در ساير شهرها از جمله تهران به اين نوع مفتول شيشه اى كه معمولا بيشترين استفاده براى تزئين بر روى لباس را دارد،  مليله دوزى مى‌گويند.

‌سرمه هايى كه در قديم مورد استفاده قرار مى گرفت بيشتر از طلا يا نقره و يا 50 درصد طلا يا نقره بوده كه پس از دورۀ صفويه، آلياژهاى براق جاى طلا و نقره را گرفته است.

هنرى ماندگار در ادوار تاريخى ‌ ‌

از تاريخچۀ اين نوع دوخت در دوران كهن نوشته اى در دست نيست ولى آنچه كه مسلم است توجه ايرانيان به آرايش يقۀ لباس ها و سمبوسه هاى لشكرى و دربارى و تزئين درفش ها، آنها را وادار به توليد اين نوع نخ هاى تزئينى مى نمود.

همچنانكه كشفيات لولان در منتهى اليه شرقى ايران نشان دهنده اين مساله است كه سرمه قدمتى به اندازۀ مليله دارد و از دورۀ اشكانيان رواج داشته است. در اين دوره فرآورده هاى دوخت تزئينى يكى از اقلام صادراتى ايران محسوب مى شد و يكى از هنرهايى كه اسكندر مقدونى را به حيـرت واداشتـه بـود وجـود پارچه هاى زربفت و دوخت هاى تزئينى ايرانى بود كه سـرمه دوزى نيز يكى از اين دوخت ها محسوب مى گشت.

در دورۀ ساسانى نيز اين هنر ادامه داشت تا اينكه در دورۀ صدر اسلام با عنايت به تعهدات هنرمندان ايرانى براى توليد پردۀ خانۀ خدا، سرمه دوزى به منتها درجۀ شكوفايى رسيد. در اين دوره سوره هاى كوتاه و يا آياتى از قرآن مجيد به شيوۀ خطوط ريحان، ثلث، نسخ و غيره طراحى و سرمه دوزى مى شد.در تمام دوره هاى اسلامى اين دوخت از مجد و شوكت بالايى برخوردار بوده است. اما در عهد صفوى اين هنر به اوج شكوه خود رسيد كه آثار باقيمانده از اين دوره خود گواه اين مدعاست.در دوره هاى بعدى يعنى افشار، زند، قاجار و معاصر اين دوخت به سير تحول خود ادامه داده اما در اين دوره ها نخ هاى سرمه از لحاظ كيفى و كمى اصالت خود را از دست داده اند تا جايى كه سرمه‌هاى پاكستانى جايگزين سرمه هاى اصيل گشته و رونق بازار سرمه سازها«زركش‌ها» كساد شده است.

سـرمه ها در پيچاپيچ طرح به سخن مى‌آيند

بـراى آشـنـايى هرچه بيشتر با اين هـنـر اصيل يكى از كارشناسان فنى و حرفه اى اطلاعاتى در اين زمينه در اختيارمان قرار داد.

وى درمورد مراحل دوخت سرمه مى گويد: پارچه اى كه بـراى ايـن دوخـت در نـظـر گـرفـتـه مى شود بيشتر از مخمل، تافته، ساتن و يا ترمه مى باشد كه ترمه ها نيز درجه بندى خاص خود را دارند و با اينكه در دورۀ حاضر پارچه هاى ترمه بصورت ماشينى و صنعتى تهيه مى گردد اما ترمه هاى دست بافت همچنان ارزش خود را حفظ نموده اند و بهائى بيش از ساير ترمه ها به خود اختصاص داده اند.

پـارچـه قبل از دوخت بايد طى مراحلى آماده سازى شود، در اين مرحله يك قطعه متقال يا كتان را به اندازۀ مخمل يا ترمه اى كه قرار است بر روى آن كار شود‌ ‌با محلولى از سريش و آب‌ ‌به پشت  آن مى چسبانند و در آفتاب خشك مى كنند، بعد از اين مرحله اقدام به انتقال طرح مورد نظر بر روى پارچه مى نمايند.

براى انجام اين كار از روش سنتى باسمه زدن با مهرهاى حكاكى شده چوبى و پودر گچ حل شده در آب بهمراه چسب چوب استفاده مى شود، زيرا هيچ نوع كاغذ الگويى قادر به انتقال نقش بر روى اينگونه پارچه ها نيست.

سرمه ها بايد قبل از دوخت به اندازه هاى ثابتى بريده و سپس با سوزن و نخ با دوخت هاى خاصى بر روى الگو دوخته مى شود. از انواع دوخت هايى كه بيشتر در اين سوزن دوزى به كار مى رود مى توان به دوخت هاى مختلف اشاره نمود از جمله: گرد دوزى،  اريـــب دوزى، گـــرده مــاهــى،  قلــب دوزى، تــرك دوزى، جودانه يا كاشى، چشم خروسى، تگرگى و برجسته دوزى.

در سرمه دوزى بيشتر از انواع دوخت هايى كه در دورۀ صفويه انجام مى شده است بر روى ترمه در حال حاضر نيز استفاده مى گردد تا اصالت كار و سنتى بودن اين دوخت حفظ شود. بعد از اتمام كار نيز با پارچه اى اغلب از جنس ساتن پشت دوخت آستركشى مى شود.

اين آستركشى همانند ساير مراحل دوخت با دست انجام مى گيرد و در حاشيه پارچه ترمه و ساتنى كه بعنوان آستر استفاده مى گردد نوارى بنام يراق كه دربيشتر مواقع طلايى يا نقره اى است، قرار داده مى شود. البته بايد در اينجا اين نكته را هم يادآور شد كه گاهى دوخت سرمه بعنوان تابلو يا موارد ديگرى تهيه مى شود، به همين جهت ديگر نيازى به آستركشى نمى باشد.

شعله گردان، مربى و كارشناس دوخت هاى تزئينى، در مورد نقوش بكار رفته در اين نوع دوخت مى گويد:طرح ها و نقوشى كه در سرمه دوزى بكار برده مى شود عبارتند از: انـواع گـل هـاى گلـدانـى و صحـرايـى و حـاشيه اى و جناغى، محرابى، محرماتى راست و كج، انواع بته جقه اى ها، سروى، انواع خطوط و كلمات بخصوص خطوط طغرايى معمايى، ديوانى، اسليمى و ختايى،  انواع نقوش حيوانات و پرندگان بخصوص طاووس.

وى در پايان خواستار احياء و پاسداشت انواع دوختهاى تزئينى اصفهان شد و از ورود دوختهاى هندى و پاكستانى به بازار ايران هشدار داد كه موجب كمرنگ شدن اصالت اين هنر گشته است.به اميد روزى كه هنر اصيل دوخت هاى تزئينى اصفهان به عنوان كالايى صادراتى و ارزشمند در بازار جهانى مورد توجه قرار گيرد.

 

‌منابع: سوزن‌دوزى‌هاى سنتى ايران تاليف منتخب صبا / هنر ايران تاليف آندره گدار / روزنامه اصفهان زيبا

X