دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 571599
تعداد نوشته ها : 612
تعداد نظرات : 10

Rss
طراح قالب
وحيد اسدي

نگاهى به هنر دوخت هاى تزيينى اصفهان

 

نقش‌هاى ترمه هاي سرمه دوزي بر تار و پود نصف‌جهان

هنرهاى بيشمار اصفهان آنچنان در تار و پود اين شهر رخنه كرده است كه هر سويش را بنگرى اثرى از ذوق و تفكر خلاق هنرمندان اصفهانى چشمانت را خيره مى سازد و نا خود آگاه تحسين تو را بر مى انگيزد.

در اين ميان هنر دوخت هاى تزئينى اصفهان كه ريشه در تـاريخ كهن اين شهر دارد آشناى خانه هر اهل دل اصفهانى است كه گوياى اهميت و ارزشمند بودن اين آثار مى باشد.اين پارچه هاى مزين به انواع دوخت هاى دستى تا بدانجا مورد توجه است كه در ركاب نو عروسان قرار مى‌گيرد و سفرهعقدشان بر ترمه هاى سرمه دوزى پهن مى‌گردد. اما اين هنر ماندگار در سال هاى اخير از رونق كمترى برخوردار شده است و بسيارى از دوخت ها به فراموشى سپرده شده و هنرمندان دوزنده نيز يا از اين دنيا رخت بربسته اند و يا آنگونه پير و ناتوان گشته اند كه ياراى سوزن به دست گرفتن و زدن نقشى از آنها سلب گرديده است.

متأسفانه علاقمندان به اين هنر در دوره حاضر اندك شمارى از جوانان اصفهانى مى باشند كه اميد مى رود سخن استاد را به گوش جان بخرند و پاسداران اين هنر زيبا و چشم نواز باشند. ما نيز به سهم خويش براى بازيابى و ارزش نهادن بر اين آثار در چند سطر به معرفى نمونه اى از دوخت هاى تزئينى اصفهان مى پردازيم كه بى شك آشناى هنر دوستان و علاقمندان به اين هنر بى بديل است.

 

سرمه دوزى

در فـرهـنـگ لـغت دهخدا سرمه اينگونه معنى شده است، «سرمه عبارت است از نوعى فنر نازك و براق و نرم كه براى تزئين روى لباس و تابلو مى دوزند و با آن گل دوزى مى كنند.«

سرمه دوزى بطور كل به دوخت هايى اطلاق مى شود كه بـا اسـتـفـاده از انواع سرمه ها انجام پذيرد و البته نخ سرمه، نخى است كه با استفاده از طلا يا نقره يا مطلا يا آلياژها بصورت لوله اى صاف و محكم با انعطافى بصورت چهارگوش مربعى يا مستطيلى تابيده مى شود.

اين نوع نخ حالت ارتجاعى داشته و به هر شكل ممكن حالت مى گيرد. اهالى اصفهان سرمه را تا زمانى كه بر روى پارچه كار نشده باشد، از واژه سرمه براى ناميدن آن استفاده مى كنند ولى هنگامى كه بر روى پارچه دوخته شود و نقشى بگيرد به آن مليله دوزى مى گويند.

اين در حاليست كه مليله دوزى در دوخت هاى تزئينى سبكى خاص خود دارد و مليله مفتول هاى شيشه اى بسيار نازكى است كه قابل انعطاف نمى باشد و در ساير شهرها از جمله تهران به اين نوع مفتول شيشه اى كه معمولا بيشترين استفاده براى تزئين بر روى لباس را دارد،  مليله دوزى مى‌گويند.

‌سرمه هايى كه در قديم مورد استفاده قرار مى گرفت بيشتر از طلا يا نقره و يا 50 درصد طلا يا نقره بوده كه پس از دورۀ صفويه، آلياژهاى براق جاى طلا و نقره را گرفته است.

هنرى ماندگار در ادوار تاريخى ‌ ‌

از تاريخچۀ اين نوع دوخت در دوران كهن نوشته اى در دست نيست ولى آنچه كه مسلم است توجه ايرانيان به آرايش يقۀ لباس ها و سمبوسه هاى لشكرى و دربارى و تزئين درفش ها، آنها را وادار به توليد اين نوع نخ هاى تزئينى مى نمود.

همچنانكه كشفيات لولان در منتهى اليه شرقى ايران نشان دهنده اين مساله است كه سرمه قدمتى به اندازۀ مليله دارد و از دورۀ اشكانيان رواج داشته است. در اين دوره فرآورده هاى دوخت تزئينى يكى از اقلام صادراتى ايران محسوب مى شد و يكى از هنرهايى كه اسكندر مقدونى را به حيـرت واداشتـه بـود وجـود پارچه هاى زربفت و دوخت هاى تزئينى ايرانى بود كه سـرمه دوزى نيز يكى از اين دوخت ها محسوب مى گشت.

در دورۀ ساسانى نيز اين هنر ادامه داشت تا اينكه در دورۀ صدر اسلام با عنايت به تعهدات هنرمندان ايرانى براى توليد پردۀ خانۀ خدا، سرمه دوزى به منتها درجۀ شكوفايى رسيد. در اين دوره سوره هاى كوتاه و يا آياتى از قرآن مجيد به شيوۀ خطوط ريحان، ثلث، نسخ و غيره طراحى و سرمه دوزى مى شد.در تمام دوره هاى اسلامى اين دوخت از مجد و شوكت بالايى برخوردار بوده است. اما در عهد صفوى اين هنر به اوج شكوه خود رسيد كه آثار باقيمانده از اين دوره خود گواه اين مدعاست.در دوره هاى بعدى يعنى افشار، زند، قاجار و معاصر اين دوخت به سير تحول خود ادامه داده اما در اين دوره ها نخ هاى سرمه از لحاظ كيفى و كمى اصالت خود را از دست داده اند تا جايى كه سرمه‌هاى پاكستانى جايگزين سرمه هاى اصيل گشته و رونق بازار سرمه سازها«زركش‌ها» كساد شده است.

سـرمه ها در پيچاپيچ طرح به سخن مى‌آيند

بـراى آشـنـايى هرچه بيشتر با اين هـنـر اصيل يكى از كارشناسان فنى و حرفه اى اطلاعاتى در اين زمينه در اختيارمان قرار داد.

وى درمورد مراحل دوخت سرمه مى گويد: پارچه اى كه بـراى ايـن دوخـت در نـظـر گـرفـتـه مى شود بيشتر از مخمل، تافته، ساتن و يا ترمه مى باشد كه ترمه ها نيز درجه بندى خاص خود را دارند و با اينكه در دورۀ حاضر پارچه هاى ترمه بصورت ماشينى و صنعتى تهيه مى گردد اما ترمه هاى دست بافت همچنان ارزش خود را حفظ نموده اند و بهائى بيش از ساير ترمه ها به خود اختصاص داده اند.

پـارچـه قبل از دوخت بايد طى مراحلى آماده سازى شود، در اين مرحله يك قطعه متقال يا كتان را به اندازۀ مخمل يا ترمه اى كه قرار است بر روى آن كار شود‌ ‌با محلولى از سريش و آب‌ ‌به پشت  آن مى چسبانند و در آفتاب خشك مى كنند، بعد از اين مرحله اقدام به انتقال طرح مورد نظر بر روى پارچه مى نمايند.

براى انجام اين كار از روش سنتى باسمه زدن با مهرهاى حكاكى شده چوبى و پودر گچ حل شده در آب بهمراه چسب چوب استفاده مى شود، زيرا هيچ نوع كاغذ الگويى قادر به انتقال نقش بر روى اينگونه پارچه ها نيست.

سرمه ها بايد قبل از دوخت به اندازه هاى ثابتى بريده و سپس با سوزن و نخ با دوخت هاى خاصى بر روى الگو دوخته مى شود. از انواع دوخت هايى كه بيشتر در اين سوزن دوزى به كار مى رود مى توان به دوخت هاى مختلف اشاره نمود از جمله: گرد دوزى،  اريـــب دوزى، گـــرده مــاهــى،  قلــب دوزى، تــرك دوزى، جودانه يا كاشى، چشم خروسى، تگرگى و برجسته دوزى.

در سرمه دوزى بيشتر از انواع دوخت هايى كه در دورۀ صفويه انجام مى شده است بر روى ترمه در حال حاضر نيز استفاده مى گردد تا اصالت كار و سنتى بودن اين دوخت حفظ شود. بعد از اتمام كار نيز با پارچه اى اغلب از جنس ساتن پشت دوخت آستركشى مى شود.

اين آستركشى همانند ساير مراحل دوخت با دست انجام مى گيرد و در حاشيه پارچه ترمه و ساتنى كه بعنوان آستر استفاده مى گردد نوارى بنام يراق كه دربيشتر مواقع طلايى يا نقره اى است، قرار داده مى شود. البته بايد در اينجا اين نكته را هم يادآور شد كه گاهى دوخت سرمه بعنوان تابلو يا موارد ديگرى تهيه مى شود، به همين جهت ديگر نيازى به آستركشى نمى باشد.

شعله گردان، مربى و كارشناس دوخت هاى تزئينى، در مورد نقوش بكار رفته در اين نوع دوخت مى گويد:طرح ها و نقوشى كه در سرمه دوزى بكار برده مى شود عبارتند از: انـواع گـل هـاى گلـدانـى و صحـرايـى و حـاشيه اى و جناغى، محرابى، محرماتى راست و كج، انواع بته جقه اى ها، سروى، انواع خطوط و كلمات بخصوص خطوط طغرايى معمايى، ديوانى، اسليمى و ختايى،  انواع نقوش حيوانات و پرندگان بخصوص طاووس.

وى در پايان خواستار احياء و پاسداشت انواع دوختهاى تزئينى اصفهان شد و از ورود دوختهاى هندى و پاكستانى به بازار ايران هشدار داد كه موجب كمرنگ شدن اصالت اين هنر گشته است.به اميد روزى كه هنر اصيل دوخت هاى تزئينى اصفهان به عنوان كالايى صادراتى و ارزشمند در بازار جهانى مورد توجه قرار گيرد.

 

‌منابع: سوزن‌دوزى‌هاى سنتى ايران تاليف منتخب صبا / هنر ايران تاليف آندره گدار / روزنامه اصفهان زيبا

گفت‌وگوى روزنامه اصفهان زيبا با سرپرست باغ موزه چهلستون

 

موزه‌اى جاى گرفته در دل عمارتى كهن

مهدى اعرابى: يكى از آثار تاريخى شهرمان كه از گردش ايام، چرخ روزگار و دستبرد ناپاكان تاكنون مصون مانده عمارت چهلستون است. شايد بتوان اين اثر را در رديف بازماندگان ابـنيۀ صفوى قرار داد كه همچنان به حيات خود ادامه مى‌دهد. چرا كه روزگارى قرار بود مسعود ميرزا، او را هم به مانند بقيۀ يادگارهاى صفوى در هم بكوبد.

در شماره‌اى از فصلنامه فرهنگ اصفهان از قول استاد همايى آمده است: «اگر قضيه بلواى عمومى و قيام اهالى اصفهان در سنۀ 1325 پيش نيامده بود و ازدحام خلق براى چادر زدن در چهلستون يك روز ديرتر اتفاق افتاده بود عمارت چهلستون را هم مثل نمكدان و آيينه‌خانه و هفت‌دست قطعاً خراب كرده و اثرى از آن باقى نگذارده بودند زيرا فرمان اين امر از ظل السلطان به يكى از پسرانش صادر شده و چند روز بود كه مقدمات خرابى را فراهم كرده و به اين منظور سنگ‌هايى از ارۀ عمارت را برچيده بودند. مقدارى از حمال‌ها طاق دوپوش را نيز بريده بودند كه ناگهان آن قضيه اتفاق افتاد».

خدا را شاكريم كه اين بنا، ولو با تصرفاتى از گذشته، به دست ما رسيده و اين گونه نيست كه مانند آثار تخريب شدۀ ديگر، تنها جاى خالى آن را در حوالى نقش جهان حدس بزنيم.

در اين سطور قصد بر آن داريم كه از زاويه‌اى ديگر به اين اثر كهن بنگريم و آن وجود موزه‌اى است كه در دل چهلستون قرار گرفته. موزه‌اى كه با نگهدارى آثار نفيس و هنرى بخشى از هويت اين آب و خاك را به رخ بازديدكنندگان مى‌كشد. به ديدار سرپرست باغ موزه چهلستون، سركار خانم فاتحى رفتم. وى يكى از فارغ‌التحصيلان اولين دوره كارشناسى موزه‌دارى مى‌باشد كه مدت 10 سال است در كاخ موزه چهلستون انجام وظيفه مى‌كند. سطور زير ماحصل اين گفت‌وگو است.

خانم فاتحى در ابتداى سخن لطفاً موزه را معرفى كنيد؟

ريشۀ واژه موزه از لغت يونانى«موزين»‌ به معناى مقر زندگى«موز»‌الهۀ هنر و صنايع در اساطير يونان باستان اقتباس شده است. در زبان انگليسى ميوزيم( Museum) و در زبان فرانسه «موزه« ( Museum) تلفظ مى‌شود. در حدود دهۀ 1290 هـ ق تلفظ فرانسۀ «موزه» به زبان فارسى راه يافت. شوراى بين‌المللى( I COM) وابسته به سازمان فرهنگى، علمى و تربيتى سازمان ملل متحد (يونسكو) در بند 3 و 4 اساسنامه خود كه جامع‌ترين تعريف موزه است چنين مى‌گويد: «موزه موسسه‌اى است دايمى و بدون هدف مادى كه درهاى آن به روى همگان گشوده است و در خدمت جامعه و پيشرفت آن فعاليت مى‌كند. هدف موزه‌ها تحقيق در آثار و شواهد بر جاى مانده انسان و محيط زيست او، گردآورى، حفظ و بهره‌ورى معنوى و ايجاد ارتباط بين اين آثار، به ويژه به نمايش گذاردن آنها به منظور بررسى و بهره‌ورى معنوى است». موزه نه به عنوان انبار نگهدارى اشياى قديمى بلكه به عـنـوان مـكانى براى پژوهش، آموزش و اطلاع‌رسانى در خصوص فرهنگ و تمدن گذشتگان و انتقال آن به آيندگان است كه اين مهم با فرهنگ‌سازى امكان‌پذير است. به اعتقاد من فرهنگ‌سازى بايد از دوران پيش‌دبستان و دبستان صورت گيرد. كودكى كه در مقطع دبستان با واژۀ موزه و تعريف علمى آن آشنا شود با موزه به عنوان مكان پويا و زنده نه فضايى بى‌روح و كسالت‌بار روبه‌رو مى‌شود كه البته اين كار با همكارى ساير ارگان‌ها از جمله آموزش و پرورش و صدا و سيما و مراكز علمى و آموزشى امكان‌پذير است.‌

نكته مهمى كه بايد در نظر گرفته شود ايجاد موزۀ كودك در اصفهان است. من به اتفاق يكى از همكارانم در حال طراحى اين موزه هستيم كه اميد است با يارى خداوند متعال اين امر تحقق يابد.

اولين موزه در چه كشورى تاسيس شد و مشهورترين موزه‌هاى جهان را نام ببريد؟

ابتدا در مورد پيشينۀ موزه در جهان به صورت خلاصه مـى‌تـوان گفـت كـه انسـان فـطـرتـاً بـه مجموعه‌سازى گرايش دارد و از ديرباز با ذوق و سليقۀ خاص به گردآورى اشيا مبادرت مى‌ورزيده است. به طورى كه انسان از دوران نوسنگى مجموعه‌هايى از صــدف، گــوش‌مــاهـى، سـنـگـريـزه و استخوان‌هاى جانوران را گردآورى و براى تزيين از آنها استفاده مى‌كرده است. در عهد باستان اشياى گرانبها براى برآوردن نيازها در درون معابد گردآورى مى‌شد و مجموعه‌هاى تزيينى كه در گورستان‌هاى تمدن‌هاى بين‌النهرين. و فلات ايران يافت شد نيز اعتقاد به زندگى پس از مرگ را نشان مى‌داد. اولين موزه‌هايى كه در دنيا شكـل گـرفتنـد هـدف خـاصـى نـداشتند و فقط اماكن و پـرسشتگاه‌هاى مقدس چون: كليساهاى كاتوليك، معابد يونانى و پرستشگاه‌هاى بودايى را شامل مى‌شدند. در دورۀ رنسانس (قرن پانزدهم ميلادى به بعد) با ايجاد تحول بزرگ فرهنگى، هنرى در اروپا، موزه‌ها نيز بيشتر مورد توجه واقع شدند. موزه‌شهر آشمولين (Ashmolean) به عنوان نخستين موزۀ ملى بر مبناى يك مجموعۀ خصوصى در سال 1683 ميلادى در شهر آكسفورد انگلستان گشايش يافت. و اما مهمترين موزه‌هاى جهان: موزه لوور پاريس(فرانسه) موزه بريتانيا(لندن)، موزه متروپوليتن نيويورك(آمريكا) موزه ارميتاژ(روسيه) و موزه ويكتوريا و آلبرت(انگلستان) را مى‌توان نام برد.‌

پيشينۀ موزه در ايران از چه دوره‌اى و در كدام شهر شكل گرفت؟

پيشينۀ آن به سفرهاى ناصرالدين شاه قاجار به اروپا و ديدن موزه‌هاى آن ديار بازمى‌گردد. او پس از بازگشت از اروپا در سال 1291 هـ.ق تصميم به ايجاد موزه در ارگ سلطنتى تهران گرفت و بدين منظور دستور داد تا قسمتى از ساختمان‌هاى سمت شمال كاخ از جمله مكان قديمى نگهدارى هداياى خارجى شاهان قاجار را تخريب نمايند و اتاق موزه، كتابخانه، سرسرا، حوضخانه و ساير ملحقات را بسازند. پس از آن در سال 1295 هـ.ش وزارت معارف و صنايع مستظرفه موزه ملى ايران تاسيس شد. اين موزه ابتدا در يكى از اتاق‌هاى مدرسۀ دارالفنون قرار داشته و بانى آن مرتضى قلى‌خان ممتاز الملك بوده است. پس از مدتى اين مجموعه به ساختمان مسعوديه منتقل و سپس با تاسيس موزه ايران باستان )سال 1315 هـ.ش( مجموعۀ آن اشيا به موزۀ تازه تاسيس انتقال داده شد.‌

شروع به كار موزه چهلستون به چه زمانى بازمى‌گردد؟

در طرح ايجاد موزه‌هاى علمى در ايران موزه‌هايى با عنوان موزه‌هاى عمومى براى مراكز استان‌ها نيز در نظر گرفته شد، كه از آن جمله در شهر اصفهان موزه چهلستون در عمارت تاريخى كاخ چهلستون در سال 1316 هـ.ش تاسيس گرديد. اين موزه از بدو تاسيس تا سال 1368 فراز و نشيب‌هاى زيادى را پيموده است. به اين ترتيب كه از سال 1316 به مدت پنج سال داير بود، سپس با اتخاذ تصميم در خصوص مرمت‌كاخ چهلستون، كليه اشيا جمع‌آورى و به خزانۀ تالار اشرف منتقل شد. سپس در سال1327 همزمان با افتتاح تونل كوهرنگ، موزۀ چهلستون نيز رسماً با حضور مقامات وقت و جمعى از فرهنگيان و هنردوستان آن زمان افتتاح گرديد. مجدداً در سال 1343 به علت انجام تعميرات و مرمت عمارت، اشيا به خزانۀ تالار اشرف منتقل گرديد.از سال 1347 تا 1353 موزه بازگشايى گرديد. سپس از سال 1353مجدداً به علت تعميرات موزه تعطيل و اشيا به موزه ايران باستان بازگردانده شد و در سال 1368 بازگشايى گرديد كه از آن زمان تاكنون به فعاليت خود ادامه داده است.‌

آثار موجود در موزه به چند بخش تقسيم مى‌شود؟ ‌ ‌

آثار موجود در اين موزه كه به دستان توانمند هنرمندان ايرانى ساخته شده، نشان‌دهندۀ فرهنگ مردم سرزمينى است كه زندگى را با هنر درآميخته‌اند. در اين موزه آثار هنرى از سده‌هاى پيش از اسلام تا سده 14 هـ.ق گردآورى و نگهدارى مى‌شود كه از آن جمله مى‌توان به نسخ خطى مربوط به قرن چهارم هـ.ق، فرامين دورۀ صفويه، ظروف سفالينه و آبگينه سده‌هاى دوم تا يازدهم هـ.ق، ظروف‌چينى سفيد و آبى كه به سفارش شاه عباس و خاتم‌كارى شده مربوط به دوران صفويه اشاره نمود. در حال حاضر به علت محدوديت فضاى موزه‌اى و ويترين‌هاى موجود، اشيا به صورت گردشى به نمايش در مى‌آيند سالن شمال شرقى موزه نيز مكانى براى نمايشگاه‌هاى دوره‌اى است كه به مناسبت‌هاى مختلف با عناوين مرتبط با مـوزه چهلستـون و تاريخ صفويه صفويه برگزار مى‌شود. هم‌اكنون نيز در اين موزه يادمان استاد فقيد تاريخ اصفهان دكتر لطف‌اله هنرفر برپاست. كه بخشى از آثار ايشان از جمله تاليفات، دانشنامه‌ها و نشان‌هاى علمى و فرهنگى و مدارج دانشگاهى به نمايش گذاشته شده است. آثار ديگرى كه در باغ موزه آورده شده است كه از آن جمله مى‌توان به چهارپايه ستون از عمارت كاخ سرپوشيده كه در چهار گوشۀ استخر ضلع شرقى چهلستون قرار گرفته همچنين سرستون ساسانى اشاره كرد. در ديوار ضلع غربى چهلستون هم سردر مسجد قطبيه و درب كوشك نصب و نگهدارى مى‌شود.‌

شيوۀ نگهدارى اشيا چگونه صورت مى‌گيرد؟ لطفاً توضيح دهيد؟

قرار گرفتن يك موزه در دل بناى تاريخى چهلستون هم داراى محسنات است و هم معايب. از محسنات آن مى‌توان به حفاظت نگهدارى و مهمتر از همه هويت بخشى به آن بنا با قراردادن اشياى موزه‌اى مرتبط با آن اشاره نمود. از معايب آن مـى‌تـوان محدوديت فضاى نمايش اشيا، نوع ويترين‌ها، شيوۀ نمايش اشيا و محدوديت در استفاده از ابزارهاى كنترل دما، رطوبت و نور را نام برد. كه با توجه به محدوديت‌هاى مذكور سعى شده است كه حتى‌المقدور شرايط محيطى نسبتاً مطلوبى براى اشياى موجود فراهم گردد.‌

بازديدكنندگان، چهلستون را موزه مى‌دانند يا عمارتى تاريخى؟

اغلب بازديدكنندگان چهلستون، در ابتدا به اين مكان به عنوان محل برگزارى تشريفات و ميهمانى‌هاى ويژه دربار صفوى و سپس به عنوان موزه چهلستون نگاه مى‌كنند. يكى از دلايل اين است كه از ديدگاه عوام موزه با شاخص ويترين شنـاخته مى‌شود. مكانى كه پر از ويترين باشد را موزه مى‌دانند.‌

استقبال مردم از كاخ موزه چهلستون چقدر است؟ آيا مى‌توانيد در اين زمينه آمارى ارايه دهيد.‌

اين مكان در تمام مدت سال پذيراى تعداد زيادى گردشگر داخلى و خارجى است. به طورى كه در ايام تعطيلات نوروزى تعداد گردشگران موزۀ چهلستون روزانه متوسط حدود 15 هزار نفر و در ايام تابستان روزانه تعداد متوسط 2هزار نفر مى‌باشد و در ايام سال تحصيلى نيز پذيراى تعداد كثيرى از تورهاى دانش‌آموزى و دانشجويى است.‌

در پايان اين گفت‌وگو براى خوانندگان صفحه اصفهان‌شناسى اهداف آينده موزه چهلستون را بازگو كنيد.‌

طرحى كه براى موزۀ چهلستون از سال‌ها پيش در نظر گرفته شده، تبديل اين بنا به موزه نگارگرى دورۀ صفويه مكتب اصفهان است. ديگر اينكه: برگزارى نمايشگاه‌هاى دوره‌اى در رابطه با نگارگرى صفويه، نورپردازى اصولى مطابق بـا استانداردهاى موزه‌اى، تعويض ويترين‌هاى موجود با ويترين‌هاى استاندارد موزه‌اى، چاپ كتابچه چهلستون، ارائه راهنماى شنيدار(Audio guide ) و برگزارى همايش و سخنرانى در خصوص شيوه‌هاى نوين موزه‌دارى. كه اميد است با يارى پروردگار متعال و همكارى مسوولان مربوط اهداف مذكور اجرا گردد

نگاهي به بازارچه حاج محمد جعفر اصفهان 

سوداگري از جنس لطافت و دوستي

يافتن كوچه ها و محلات قديمي شهر از دريچه خاطرات اهالي گاهي بيش از نگاه جستجوگرانه در كتاب هاي و ساير نوشته ها ارزشمند است.

خاطراتي آن چنان ملموس كه باورش تو را به آن زمان مي برد كه محله اي و بازارچه اي در آن وجود داشته و همه را به گرد هم آورده به طور مثال بازارچه حاج محمد جعفر و محله جمال كله كه تاريخش را بايد در لابه‌لاي خاطرات اهالي آن بيابي، بازارچه‌اي كه رونق گذشته را از كف داده اما همچنان با رويي گشاده پذيراي توست تا داستان شكوه گذشته‌اش را برايت بازگو كند.

از خيابان عبدالرزاق به سوي ميدان عتيق در سمت چپ، سر در بازارچه‌اي است كه سادگي و در عين حال جذبه درگاهش تو را به عمق تاريخش مي كشاند.

هنگاميكه به بازارچه مي‌نگري و ادامه آن را در مسيري متصل به بازار بزرگ تصور مي كني آن زمان كه هيچ اثري از خيابان عبدالرزاق نبود، محله نيم‌آورد بر سر راهت قرار داشت و در پس آن مسجد ميرزا احمد و مدرسه تاريخي نيم‌آورد كه امروزه همه از هم گسسته و تنها يادي از آن كوچه هاي پرپيچ و خم باقي مانده است و در نهايت تكيه بازارچه كه رنگ و رخسار گذشته‌اي نه چندان دور را به همراه دارند.

اما به سوي بازارچه حاج محمد جعفر كه مي روي در ابتداي راه، بازارچه حبيبه بيگم سمت راست قرار گرفته با درگاهي كوتاه و در بزرگ چوبي، كمي كه سر را خم كني درونش پيداست با هاله اي از نور و چرخش غبار در فراسويش، نگاهي به آن خاطرات شيرين و رنگين كودكي اهالي محل را برايت تداعي مي كند.

يكي از اهالي بازارچه، غرق در خاطرات كودكيش مي گويد، چشمانش به نقطه اي دور خيره مي شود گويا به آن زمان بازگشته و از دريچه نگاهش بازارچه را براي تو ترسيم مي كند، بازارچه حبيبه بيگم كاروانسرايي بوده كه به طور حتم در زمان صفويه جنب و جوش بازرگانان و تجار و كسبه در آن بسيار بوده اما در زمانه ما به كارگاه هاي كيش‌بافي، چند انبار كالا و رنگرزي مبدل گشته است.

پس از كاروانسرا چند دكه كوچك وجود داشت كه روبروي آنها مرحوم حاج مهدي عشاقي به مشبك سازي و گره‌چيني سالهاي سال مشغول بود و در حقيقت در و پنجره خانه هاي قديمي را زينت مي بخشيد كمي آنسوتر گيوه فروشي و از همان سمت دكان پيرمردي كه خود را به بست زدن قوري و بشقاب هاي چيني مشغول مي كرد اما يك قدم جلوتر آسياباني بود كه سنگ آسياب و شتر آن را هنوز در ذهن دارم، روبروي آن نانوايي قرار داشت كه هنوز بوي نان هاي كوچك و پر از كنجد با پخت تنوري‌اش ذهنم را به كودكي ميبرد كه درب دكان همواره مملو از جمعيت بود بويژه ايام سوگواري امام حسين(ع) كه هيأت ها و دسته ها سفارش نان مي دادندبوي نان امروز نيز بر پنهاي بازار به مشام مي رسد و نانوايي از جمعيت پر و خالي مي شود، خاندان عابديني بعد از گذشت 150 سال همچنان به اين حرفه اشتغال دارند و تنها چهره نانوايي و تنور است كه تغيير يافته و رنگ امروزين به خود گرفته است.

ديدگان خود را به آنسوي پنجره دوخته و ناگهان لبخندي بر چهره‌اش مي‌نشيند لبخندي كه نشان از دلچسب بودن خاطره اي دارد. در كنار مغازه زين العابدين نانوا مردي بود كه انواع حبوبات، گندم و جو و بويژه شلغم كوهستان را مي‌آورد و ما نيز در زمستان به سفارش بزرگترها شلغم از او مي خريديم و آش خوشمزه اي بنام اوماج با آنها تهيه مي‌شد كه بوي مدهوش كننده‌اي داشت.

مسجد حاج محمد جعفر است كه در بازارچه قرار گرفته از مساجد زيباي شبستاني اصفهان است كه در حدود سال 1280 هجري قمري و در عهد قاجاريه برپا شده و حاج محمد جعفر آباده‌اي از علما و پيشوايان بزرگ آن دوره امام جماعت اين مسجد را بر عهده گرفت و بعد از ايشان نيز ميرزاعبدالغفار تويسركاني بود كه به همتش مرمت و كاشيكاري هاي ديگر مسجد صورت پذيرفت.

نگاه كردن به مشبك هاي سقاخانه از وراي نرده هاي فلزي چندان خوشايند نيست اما طرح خورشيدي مشبك ها آنچنان دلنشين است كه دقايقي را بايد به آن اختصاص داد شير آب ها امروزين از روزنه هاي مشبك هاي بيرون آمده تا باز هم به رسم قديم جرعه اي آب بر رهگذرها و بر عزاداران عاشورايي ارزاني كند تا آنها دورود فرستند!

در كنار سقاخانه كوچه اي است كه درگاهي كوتاه دارد و در ديگر مسجد در آن واقع گشته، سردري زيبا با كاشيكاري هفت رنگ و گل و مرغ كه گويا در سال 72 نيز توسط ميراث فرهگي مرمت شده است جلوه  رنگهاي شاد و زنده كاشي ها در پرتو نور خورشيد دوصد چندان شده و گويا پرندگان مي خواهند از قاب كاشي هاي بيرون بيايند.

كاخ چهلستون به روايتي ديگر :

 

 

 

باغ چهلستون كه بالغ بر 67000 متر مربع مساحت دارد در دوره شاه عباس كبير احداث شده و در وسط آن عمارتى ساخته شده بوده است. در سلطنت شاه عباس دوم در ساختمان موجود مركزى تغييرات كلى داده شده و تالار آينه و تالار 18 ستون و دو اتاق بزرگ شمالى و جنوبى تالار آينه و ايوانهاى طرفين سالن موزه فعلى و حوض بزرگ مقابل تالار با تمام تزيينات نقاشى و آينه كارى و كاشيكارى ديوارها و سقفها افزوده شده است.

 

قسمتهاى جالب و ديدنى كاخ چهلستون به شرح زير است:

 

سقف باشكوه نقاشى تالار 18 ستون و سقف آينه كارى تالار آينه و مدخل آينه كارى سالن جلوس شاه عباس دوم.

 

ستونهاى عظيم تالارهاى 18 ستون و تالار آينه كه هر يك از آنها تنه يك درخت چنار است.

 

شيرهاى سنگى چهارگوشه حوض مركزى تالار و ازاره‏هاى مرمرزى منقش اطراف كه معرف صنعت حجارى در عهد صفويه است.

 

تزيينات عالى طلاكارى سالن پادشاهى و اطاقهاى طرفين تالار آينه و تابلوهاى بزرگ نقاشى سالن موزه كه پداشاهان صفوى را به شرح زير معرفى مى‏نمايد:

 

شاه عباس كبير در حال پذيرايى از ولى محمد خان فرمانروايى تركستان شاه اسمعيل اول در جنگ چالدران شاه طهماسب اول در حال پذيرايى از همايون پادشاه هندوستان. شاه اسماعيل اول يا شاه عباس اول در جنگ ازبكان، شاه عباس دوم در حال پذيرايى از ندر محمد خان امير تركستان. بعلاوه يك تابلو از جنگ كرنال كه در سلطنت نادر شاه افشار افزوده شده و تصويرى از ناصرالدين شاه قاجار.

 

تصويرى از شاه عباس كبير با تاج مخصوص مينياتورهاى ديگرى در اتاق گنجينه چهلستون كه در سنوات اخير از زير گچ خارج شده و اخيراً به وسيله متخصصين ايتاليايى تحت تعمير و ترميم واقع شده است.

پنجره عالى گچبرى اتاق جنوبى تالار آينه كه از بناى تاريخى ديگرى به نام درب امام به عمارت چهلستون انتقال داده شده و شاهكار هنرگچبرى در ايران است.

قرآنهاى بسيارى نفيس به خط كوفى و خرفه شيخ صفى الدين اردبيلى

 

تبصره:

سال ساختمان كاخ چهلستون به موجب اشعارى كه در جبهه شرقى تالار از زير گچ خارجى شده مصراع مباركترين بناهاى دنيا است كه به حساب حروف ابجد سال 1057 هجرى مى‏شود يعنى پنجمين سال سلطنت شاه عباس ثانى.

سنگ شيرها و مجسمه‏هاى سنگى اطراف حوض و داخل باغچه‏ها تنها آثارى است كه از دوقصر با شكوه ديگر صفويه يعنى آينه خانه و عمارت سرپوشيده باقى مانده است.

اگر چه انعكاس ستونهاى بيست گانه تالارهاى چهلستون در حوض مقابل عمارت مفهوم چهلستون را تشريح مى‏كند ولى در حقيقت عدد چهل در ايران كثرت و تعدد را مى‏رساند و وجه تسمه عمارت مزيور به چهلستون تعدد ستونها است.

اكنون كه قصر سلطنتى چهلستون تا حدى توصيف شد به شرح دو مجلس از نقاشيهاى ديوارى چهلستون كه موضوع آنها پيرايى شاه عباس اول و دوم از مهمان خود ولى محمد خان و ندر محمد خان پادشاهان تركستان است و در شهر اصفهان پذيرايى شده ‏اند مى‏پردازيم.

 

سنگ سازه هاي چهلستون شاهداني براي تاريخ چندهزار ساله ايران

 

 

باغ موزه چهلستون ، باغي است بزرگ بالغ بر 67هزار مترمربع كه در دوران شاه عباس اول احداث شد. در اين باغ كه باغ جهان نام نام داشت شاه عباس كوشكي به شكل كلاه فرنگي بنا كرد كه بناي اوليه كاخ چهلستون است حدود نيم قرن بعد شاه عباس دوم تصميم گرفت آنجا را به كاخي براي پذيرايي مهمانان خارجي تبديل كند و بدين منظور كاخ را توسعه داد ايوان شرقي را آيينه كاري كرد و دستور داد صحنه هاي بزم و رزم بر روي ديوارهاي آن نقاشي كنند وي در سال 1057 با دعوت از سفيران كشورهاي خارجي اين بناي بزرگ و بي نظير را افتتاح كرد.

 

 

مساله اي كه هم اينك در رابطه با اين باغ تاريخي و زيبا قابل توجه مي باشد آن بوده كه به يكي از مراكز فراموش شده آثار تاريخي تبديل شده است و داراي شرايطي مساعد درحفاظت از سنگ سازه هاي تاريخي نيست. اين سنگ سازه ها شامل پايه ستون هاي چهارگانه مربوط به عصر صفوي، سنگاب ها، سنگ نگاره ها، شيرسنگي، سرستون هاي عصر ساساني و ... مي شود كه هر يك داراي ارزش تاريخي و قدمت بسيار بوده و گواهي بر تاريخ و تمدن چندهزار ساله ايران زمين است.

 

 

سرستون عصر ساساني :

 

 

يك مورد از اين سنگ سازه ها مربوط به يكي از سرستون هاي عصر ساساني در اصفهان مي باشد كه مدتي در گوشه اي از باغ چهلستون ديده مي شد و سپس به محوطه اي ديگر منتقل گرديد و پس از آن دوباره به باغ بازگردانده شد و پس از مدتي هم خبري از آن نبود اين سرستون 68 سانتي متر ارتفاع داشته كه در يك طرف آن چهره يكي از پادشاهان ساساني ديده مي شود. در پهلوي ديگر سرستون نگاره اي از الهه آناهيتا در هاله اي همراه با آتش نقش شده و در دو پهلوي ديگر سرستون هم نگاره هايي از درخت زندگي ديده مي شده است و سر ستون ديگري هم از عصر ساساني در اصفهان يافت شده كه از وضعيت بهتري برخوردار است و اكنون در موزه ايران باستان نگهداري مي شود.

 

 

گزارش ها حاكي از آن است كه اين دو سرستون در محوطه هفت حوض تالار تيموري اصفهان از زير خاك پيدا شده اند. هر چند برخي از پژوهشگران حدس زده اند كه آنها را از كرمانشاه به اصفهان آورده اند ولي محققاني ديگر معتقند بدون هيچ ترديدي، سرستون ها به بنايي در اصفهان تعلق داشته اند كه احتمالا جايي در نزديكي ميدان نقش جهان بوده است و زماني كه كاخ هاي صفوي پي ريزي مي شدند آنها به دست آمده اند و اما در مورد آخرين وضعيت سرستون متعلق به عصر ساساني چنين گزارش شده كه سرستون نگهداري شده در كاخ چهلستون پس از شركت در نمايشگاهي دوباره به كاخ بازگردانده شد و در محوطه داخلي قرار دارد و به زودي در ايوان غربي كاخ به همراه ديگر سنگ هاي تاريخي موجود در محوطه باغ چهلستون ساماندهي و به نمايش گذاشته مي شود و اين كه عده اي سرستون بودن اين سنگ سازه پرقدمت را منكر شده و بدون ارايه دلايل و شواهد مدعي پايه ستون بودن آن شده اند موضوعي كاملا نادرست است چرا كه تاكنون ديده نشده تصويري از شاهنشاهان باستاني و الهه آناهيتا بر روي پايه ستون نقش شده باشد و اين از نظر منطقي و اصول معماري ايراني قابل قبول نيست و همچنين اگر بخواهيم بپذيريم كه اين سنگ سازه پايه ستون است بريا آن كه روي زمين استوار بماند بايد قاعده بزرگتر روي زمين قرار گيرد كه به اين ترتيب بايد بپذيريم طراحان آن نگاره ها شاهنشاه و آناهيتا را وارونه روي سنگ نقش كرده اند و قابل قبول نبودن همين موارد سرستون بودن آن را اثبات مي كند.

 

 

و اما وضعيت ديگر سنگ سازه هاي نگهداري شده در باغ چهلستون به اين صورت مي باشد گفته شده كه قرار است به زودي چهار پايه ستون سنگي قواره دار كه در چهار گوشه استخر باغ چهلستون نصب شده اند از جاي خود برداشته شوند و به محلي منتقل شوند كه احتمالا جابجايي آنها با هدف نگهداري مطلوبتر و در امان ماندن از برف و باران انجام خواهد شد.

 

 

اين پايه ستون هاي چهارگانه در اصل متعلق به كاخ سرپوشيده از كاخ هاي صفوي بوده اند اگر چه اين كاخ در عصر قاجار توسط ضل السلطان حاكم اصفهان ويران شد اما در يكي از نقاشي هاي برجاي مانده از كاخ سرپوشيده اين چهار پايه ستون را مي توان ديد كه در داخل حوض قرار دارند و از وزنه هايي كه به همين منظور در اين پايه ستون ايجاد شده آب به درون حضو فواره مي زند.

 

 

سنگاب ها، سنگ نگاره ها و پايه ستون هاي سنگي با سر شير به همراه تعدادي سنگ قبر از ديگر آثار تاريخ عصر صفوي و پس از آن هم در اين كاخ وجود دارد كه در گوشه جنوب شرقي باغ چهلستون در كنار باغچه  ها و در گوشه ايوان ها ديده مي شوند كه تعدادي رها شده و تعدادي هم از آنها نسبتا سالم مانده اند و تحت حفاظت مي باشند. 

چند صد قدم بالاتر از پل الله ورديخان پل جوئي نمايان مي گردد. اين پل در مجاورات مردم اصفهان (چوبي) گفته مي شود. عرض پل 4 ذرع و طول آن بيش از 100 ذرع است.

وجه تسميه آن به پل جوئي اين است كه چون در دو طرف پل عمارات سلطنتي واقع شده بود، در آن عصر اين پل را براي ارتباط اين دو قسمت ساخته يودند و آب را نيز بوسيله جوي سنگي كه در روي پل كنده بودند به اين عمارت مي رساندند.

 

 

در وسط پل برج 6 گوشه اي وجود داشت كه از هرگوشه آن سه چشمه جاري مي شد. يكي از خارجياني كه پل را بازديد كرده و درباره آن مي نويسد "...پل با چهارده طاق يك ريخت و معبري براي بردن آب به قصر هفت دست واقع در ساحل زاينده رود ساخته شده بود..." 

عمارات زيبا و باشكوه سعادت آباد، هفت دست، آينه خانه، كلاه فرنگي، نمكدان در اطراف اين پل بوده است كه بوسيله مسعود ميرزاي ظل السلطان حاكم اصفهان در زمان ناصرالدين شاه قاجار خراب و با خاك يكسان گرديد. 

اين پل در اصل ماربين نام داشته كه استم تصحيف «مهربين» از فرهنگ اوستايى است و در طى 15 قرن تاريخ اسلامى ايران پيوسته به همين نام شناخته شده و در غربى‏ترين قسمت شهر اصفهان بوده است. اين پل در عصر صفوى تغييرى نكرده ولى تعميرات مكرّر داشته است.

 

 

  چهارفرسنگ به شهر اصفهان مانده رودخانه زاينده رود به شكل مارپيچى راست خم گشته وارد شهر مى ‏گردد و و گفته‏ اند كه به همين جهت قريه مارنان را مارنان يا ماريانان گفته ‏اند و در همين محل پل مارنان را ساخته و جلفا را بقريه مارنان اتصال مى ‏دهد پل مزبور اكون داراى هفده دهانه است ولى در پيش بيش از هفده دهانه داشته است كه حالا بسته شده است. اين پل را پل سرفراز هم ناميده ‏اند و وجه تسميه ‏اش را چنين بيان كرده ‏اند كه در زمان شاه سليمان صفوى يكى از ثروتمندان ارامنه آن را ساخت و به قلب سرفراز نائل گرديد و مدتى هم به همان نام سرفراز مشهور بود.

 در هر حال متمول مزبور تعميرى كرده است چه اين پل قبل از آن وجود داشته است منتهى هر چه عبور و مرور به نسبت جمعيت زيادتر مى ‏شده پل فرسوده مى ‏گرديده است و احتياج به تعمير و تجديد بناء حاصل مى ‏گرديده است ثبت تاريخى اين پل در گردش ادارى است. 

يكي از پلهاي زيبا و جالبي كه در دوران صفويه بر روي زاينده رود احداث شد سي و سه پل است اين پل در گذشته «پل جلفا» ناميده مي شد (زيرا از اين طريق به جلفا كه تازه احداث شده بود مي رسيدند). به «الله ورديخان» نيز معروف است زيرا سردار مشهور شاه عباس اول كه به ساختن اين پل مأمور گرديد به اين نام ناميده مي شود.اين پل كه چهارباغ عباسي را به چهارباغ بالا متصل مي كند قبلاًٌ 40 چشمه داشته اما امروز بيش از سي و سه چشمه آن باقي نمانده است و بقيه آنها مسدود شده اند. پل 295 متر طول و 13/75 متر عرض دارد و در زمره اولين آثاري است كه شاه عباس اول دستور ساختن آن را داده است.

 

 

 

 

 

در طرفين پل معبر باريك مسقفي است كه در سراسر طول پل ديده مي شود. سي و سه پل داراي يك پياده رو براي گردش در بالا و يك پياده رو در پايين است. پياده رو پايطن گذرگاه مسقفي است كه ميان پايه هاي مركزي پل و به فاصله كمي از بستر رودخانه ايجاد شده است. از گفتنيهـا دربـاره سـي و سـه پـل اينـكـه در دوران صـفـويه جـشـن «آبريزان» يا «آبريزكان» در كنار زاينده رود و در نزديكي اين پل برگزار مي شده است. در اين جشن كه در سيزده تيرماه هر سال برگزار ميشد مردم با پاشيدن آب و گلاب به روي يكديگر در اين مراسم شركت مي كرده اند.

 

 

 

 

  مصالحي كه در ساخت سي و سه پل به كار رفته:

آجر در قسمت فوقاني و سنگ در طبقه تحتاني پل است. پل الله ورديخان كه در سال 1011 هجري بنا شده است از آثار مشهور اصفهان است كه اكثر سياحان و جهانگردان به توصيف آن پرداخته اند. يكي از خارجياني كه سي و سه پل را در اواخر حكومت قاجارها ديده است درباره آن مي نويسد:

 اين بناي زيبا كه با وجود مرور زمان با بزرگي و مشخصات آن سالم مانده است ارزش آن را دارد كه براي ديدنش به اصفهان رفت، هر چند احتمالاً از كسي هم انتظار نمي رود كه براي ديدن شايد باشكوه ترين پل جهان چنين كاري بكند.



 

  قديمي ترين پل زاينده رود، پل شهرستان است كه در 4 كيلومتري شرق اصفهان قرار گرفته و در حال حاضر در محدوده شهر است. اين پل در قديم جسر حسين و پل جي نيز ناميده مي شد. مافروخي اصفهاني در كتاب محاسن اصفهان كه به زبان عربي است از اين پل به نام جسر حسين ياد كرده است و عماراتي را كه نزديك آن هستند به نام قصر مغيره و قصر يحيي نام مي برد.

 

به نظر متخصصين و نويسندگان اين پل در زمان ساسانيان ايجاد گرديد و در زمان ديلميان و سلجوقيان تعمير و مرمت شده است. البته كتيبه يا نشانه اي كه مؤيد اين مطلب باشد در پل موجود نيست اما سبك معماري و مشابهت آن با پل هاي دوره ساساني كه در بعضي نقاط پابرجاست موجب ابراز اين عقيده شده است.



 علت آن كه اين پل شهرستان ناميده مي شود اين است كه در روستائي به همين نام در شرق اصفهان واقع شده است. در نزديكي پل بقعه الراشد بالله خليفه عباسي قرار دارد كه در سال 532 هجري قمري در اصفهان به دست يكي از فدائيان اسماعيلي كشته شد.

اكثر سياحان و جهانگردان در باره پل شهرستان به تفصيل مطلب نوشته و آن را توصيف كرده اند. فردريچاردز از اين پل به عنوان يك پل جنگي و نظامي ياد كرده و آن را تنها نمونه اي از پل هاي جنگي قديم مي نويسد. در سالهاي اخير پل شهرستان نيز مانند ساير پلهائي كه بر روي زاينده رود احداث شده مورد مرمت قرار گرفته است. پل شهرستان از اين نظر كه قديم ترين پل موجود در اصفهان است و از آثاري است كه بناي آن به قبل از اسلام مي رسد. حائز اهميت بوده و به همين دليل نيز مشهور است. 

 

 توضيحات بيشتري در اين خصوص از روزنامه اصفهان زيبا :

شهر تاريخي اصهفان نياز به معرفي ندارد چرا كه هرآنچه در آن ديده مي شود خود گواه يك دوره از سرگذشت آن است وجود آثار تاريخي گوناگون هم اين واقعيت را به وضوح اثبات مي كند اين بار قدم گذاشته ايم به روي پلي كه آن را شهرستان مي ناميم. معرفي و توضيحات اين اثر تاريخي به نام را از زبان يك كارشناس ارشد مرمت و معماري براي شما خوانندگان مي خوانيد:

 

 

قديمي ترين پل اصفهان كه پيشينه آن به قبل از اسلام برمي گردد از نظر معماري بسيار جالب و ديدني است اساس و بنياد اين اثر تاريخي به دوره ساسانيان مربوط مي شود اما ساختمان هاي روي پل از نحوه معماري دوره اسلامي متاثر گرديده اند اين پل در قسمت شرق اصفهان قرار دارد و روي صخره طبيعي بستر رودخانه بنا شده است و ارتفاع آن از كف رودخانه قابل توجه مي باشد.

 

 

امروزه اين پل را شهرستان مي نامند اما در روزگاران قديم به نام جس حسن و جي ناميده شده است طبق آثار برجاي مانده از پل و نيز پيرامون آن مي توان گفت كه پل شهرستان در دوره ساساني ساخته شده و در زمان پس از اسلام به دفعات مورد مرمت قرار گرفته گفتني است كه اصفهان داراي دو پل ديگر نيز هست كه به شيوه پل شهرستان بر روي صخره هاي كف رودخانه ايجاد شده اند.

 

 

ساختمان گمرك خانه پل شهرستان مربوط به روزگار آل بويه است از ديوار خشتي كه به موازات رودخانه در حفاري سال 1352 به دست آمده مي توان پي برد كه قسمت شمالي پل كاملا محصور و راه دست يافتن به شهر تنها از طريق عمارت گمرك خانه پل بوده و در واقع اين بنا دروازه شهرستان محسوب مي شده است.

 

 

در كتاب محاسن اصفهان كه به زبان عربي است از اين پل به نام جسر حسين ياد كرده است و از عمارتي را كه نزديك آن هستند به نام قصر مغيره و قصر يحيي نام مي برد. علت آن كه اين پل را شهرستان مي ناميدند اين است كه در روستايي به همين نام در شرق اصفهان واقع شده بوده و در نزدكي پل بقعه الراشد بالله خليفه عباسي قرار دارد كه در سال 532هـ .ق در اصفهان به دست يكي از فداييان اسماعيلي كشته شد اكثر سياحان و جهانگردان درباره پل شهرستان به تفصيل مطلب نوشته و آن را توصيف كرده اند و فرديچار از اين پل به عنوان يك پل جنگي و نظامي ياد كرده و آن را تنها نمونه اي از پل هاي جنگي قديم مي نويسد.

 

 

خصوصيات پل شهرستان

 

 

طول اين پل از ستون مدور آجري تا انتهاي سنگفرش قديمي در حدود 105 متر و عرض آن از 4/25 تا 5 متر متغير است و جهت پل شمالي جنوبي با كمي انحراف مي باشد پل شهرستان داراي يازده چشمه و دوازده پايه سنگي بزرگ است. بر روي هر كدام از پايه هاي سنگي يك طاق نما ديده مي شود كه از پايه سوم(سمت جنوب) آغاز شد و تعداد آنها به 8 عدد مي رسد در سمت شمال پل بنايي از خشت و آجر با دو اتاق كوچك و دو طاق نما ساخته شده بود كه به مرور زمان سقف آن تخريب گرديد. اين ساختمان كه به گمرك خانه شهرت دارد مرمت شده است.

 

 

مصالح ساختماني به كار رفته در اين بناي ماندگار

 

 

در ساختمان اين پل از سنگ و ملات استفاده شده است همچنين در ساختمان پل و عمارت گمرك خانه آجرهاي قرمز رنگي در ابعاد 25*25 و 26*26 سانتي متر به رنگ كرمي مايل به سبز به كار رفته است.

 

 

شيوه ساختن پل

 

 

پل بر بستر صخره اي و درمكان باريك شدن رودخانه احداث گرديده است در اين شيوه ابتدا صخره را تراشيده و سپس با سنگ و ساروج پايه هاي پل را به وجود مي آورند اين طور به نظر مي رسد كه تمام پل از سنگ و ملات ساخته شده است.

 

 

آنچه نوشته شد اطلاعاتي بود كه به صورت مكتوب به دست آورديم اما در اينجا جا دارد كه از نظر يك كارشناس ارشد كه روزي خود به روي اين پل نه تنها به عنوان يك رهگذر، بلكه به عنوان يك مرمتگر قدم گذاشته است اطلاعاتي كسب كنيم.

 

 

مهندس سيدمرتضي فرشته نژاد كارشناس ارشد معماري و مرمت در رابطه با معرفي و مرمت پل شهرستان چنين گفت : پل شهرستان يكي از قديمي ترين پل هاي احداث شده بر روي رودخانه زاينده رود مي باشد كه ورودي شهر اصفهان قديم به حساب مي آمده است.

 

 

وي ضمن اشاره به مخروبه بودن اين پل در سالهاي قبل از انقلاب افزود: قبل از انقلاب مرحوم دكتر شيرازي و بنده به عنوان دستيار روي اين پل كار كرديم. پس از مطالعات تاريخي و باستان شناسي به خصوص در زمينه معماري اين پل آن را مرمت كرديم در واقع اين پل پس از نتيجه مطالعات فراوان مرمت شد و به عنوان يك پل ارتباطي بين شمال و جنوب رودخانه مطرح گرديد.

 

 

مهندس فرشته نژاد افزود: در همان دوران يك شركت مهندسي فرانسوي به نام سوكرا در نظر داشت كه آب رودخانه را در شبكه هاي كانال هاي شرق اصفهان برساند در اين صورت بايد آب را از زير پل مي گرفتند و ما مانع از انجام اين كار شديم چرا كه اگر در زير پل آب نمي ماند باعث تخريب آن مي شد.

 

 

در اين صورت آن شركت موافقت كردند كه يك متر مكعب در ثانيه آب عبوركند تا اين كه پايه هاي پل دچار آسيب ديده گي نشوند. او در رابطه با آسيب ديده گي پل گفت : در بستر رودخانه زاينده رود همانجايي كه پل هاي تاريخي وجود دارند اگر آب نباشد به دليل مصالح آهكي كه در آنها به كار رفته است دچار تخريب و فرسودگي مي شوند. چرا كه حتما بايد مقداري آب در زير پل ها پخش شود تا رطوبت لازم ايجاد گردد مانند حمام هاي تاريخي قديمي كه اگر رطوبت از آنها گرفته شود شروع به فرسوده شدن مي كنند.

مهندس فرشته نژاد ضمن اشاره به اين كه قبل از مرمت اين پل محل عبور اتومبيل ها بوده و اكنون اين كار صورت نمي گيرد در رابطه با كاربري اين پل در ادامه بيان داشت: از بناي نواقلي پل كه در قديم محل كنترل راه و اخذ عوارض و ورود و خروج كاروانها به حساب مي آمده است.

 اين پل را پل شاهي و بابا ركن الدين و شيراز و حسن آباد هم ناميده اند از بناهاي شاه عباس دوم صفوي است كه در سال 1060 هجري بنا شده است.طول پل 133 متر و عرض آن 12 متر است همان طور كه گفته شد اين پل را به اسامي ديگري نيز ناميده اند. وجه تسميه آن به باباركن الدين اين است كه بر سر راه تكيه باباركن الدين عارف مشهور واقع شده بود، حسن آباد مي ناميدند، به اين علت كه شالوده آن در عصر (حسن بيك تركمان) ريخته شد، شيراز گفته اند به خاطر آنكه مسافران شيراز درآن زمان از روي اين پل عبور مي كرده اند و بالاخره به اين سبب به پل خواجو نامبردار شده بود كه در محله خواجو قرار داشت.

 

  پل خواجو به دليل معماري و تزئينات كاشيكاري بر ساير پلهاي زاينده رود برتري دارد.پل خواجو كه در عصر صفويه يكي از زيباترين پلهاي جهان به شمار مي رفت در اصل به منزله سد و بند بود. به اين معنا كه با بستن دهانه هاي پل در ضلع غربي درياچه اي به وجود مي آمد.در وسط هريك از دو ضلع شرقي و غربي پل ساختماني بنا شده كه شامل چند اتاق مزين به نقاشي است. اين ساختمان كه (بيگلربيگي) ناميده مي شود در آن عصر اختصاص به بزرگان و امرائي داشت كه به هنگام ايجاد درياچه مصنوعي مسابقات شنا و قايقراني را تماشا مي كرده اند.

 

  شعراي اصفهان درباره پل خواجو اشعار زيبايي سروده و در طي اين سروده ها زيبائي هاي آن را توصيف كرده اند. از جمله اين شعرا صائت تبريزي است كه با قصيده اي بلند بالا يكي از روزهاي جشن و چراغاني را ذكر مي كند كه در كنار پل خواجو برگزار شده است.به نوشته محققين و مورخين كه درباره سلسله صفويه بررسي كرده اند: هدف شاه عباس دوم از احداث پل خواجو ارتباط دو قسمت محله خواجو و دروازه حسن آباد با تخت فولاد و راه شيراز بود.

 

  بطور كلي وجود "تزئينات كاشيكاري فراوان و پشت بغل هاي چشمه هاي پايين و غرفه هاي بالاو نماي غرفه هاي طرفين با كاشيهاي الوان" پل خواجو را در شمار آثار بسيار ممتاز اصفهان قرار مي دهد بطوري كه كليه سياحان و جهانگرداني كه در دوره هاي مختلف به اصفهان آمده اند زيبائيهاي پل خواجو را وصف كرده و آن را در زمره شاهكارهاي مسلّم معماري ايراني، اسلامي به شمار آورده اند.

 

 اصفهان را مي توان يكي از معروف ترين مناطق ايران در جهان دانست كه قرن هاست به نصف جهان شهره است. وجود بيش از شش هزار اثر تاريخي در استان اصفهان سبب شده لقب نصف جهان برازنده اين خطه ارزشمند از سرزمين ايران باشد. اصفهان آميزه اي از ميراث هاي فرهنگي باشكوه و طبيعت زيباست كه پيشينه اي به قدمت تاريخ تمدن و فرهنگ ايران دارد. آثار متعدد و با ارزشي كه از دوره هاي مختلف تاريخي در شهرهاي مختلف اين منطقه برجاي مانده، اصفهان را به موزه اي هنري – تاريخي – طبيعي تبديل كرده كه بازديد از آن در ليست آرزوهاي گردشگران ايران و جهان قرار دارد.

يادگارهاي باارزش منطقه كه از دوره هاي مختلف تاريخي به جاي مانده، حاصل موجوديت تاريخي ناحيه اي است كه قدمت آن به هزاره سوم پيش از ميلاد مي رسد. وجود تپه هاي باستاني و در راس آن ها تپه هاي تاريخي سيلك گواه اين مطلب است. قدمت طولاني و معماري ارزشمند بناهاي تاريخي اصفهان سبب شده كه برخي از آثار تاريخي منطقه مانند: ميدان بزرگ نقش جهان در فهرست آثار ثبت شده، سازمان ملي يونسكو قرارگيرند.

مسجدهاي قديمي با ارزش هاي تاريخي و معماري بالا بيش ترين آثار استان اصفهان را تشكيل مي دهند كه در شهرستان هاي مختلف استان پراكنده شده اند. مسجد شيخ لطف الله يكي از زيباترين آثار تاريخي اصفهان است كه هر تماشا كنندهاي را خيره و به اظهار تحسين و اعجاب وا مي دارد. مسجد جامع اصفهان مجموعهاي از ساختمانها و آثار هنري دورههاي بعد از اسلام است كه يادگارهايي از افراد متعدد را در بر دارد و بخشي از تحولات معماري دورههاي اسلامي تاريخ ايران را در مدت هزار سال نشان مي دهد. محراب الجايتو كه در اين مسجد قرار گرفته يكي از شاهكارهاي هنر گچ بري به شمار مي آيد.

اوژن فلاندن ـ سياح و نقاش فرانسوي؛ مسجد بابا سوخته اصفهان را گوهري گران بها در هنر معماري ايران توصيف كرده است. مسجد امام از لحاظ عظمت، جنبه معماري و تزيينات، مهم ترين مسجد دوره صفويه است كه در شهر اصفهان واقع شده است. مسجد جامع اردستان از كهن ترين مساجد ايران به شمار مي آيد كه بناي اوليه آن، مربوط به قرون اوليه اسلامي است. مسجد جامع زواره در 15 كيلومتري شمال خاوري اردستان اولين مسجد چهار ايواني ايران است كه در دوره سلجوقي ساخته شده و مسجد جامع گلپايگان نيز از آثار با ارزش دوره سلجوقي است.

كاخ هاي تاريخي با معماري هاي كم نظير از ديگر ديدني هاي استان اصفهان هستند. كاخ چهل ستون از جمله بناهايي است كه اصفهان ملقب به نصف جهان بخش مهمي از شهرت خود را مديون آن است و عمارت تاريخي هشت بهشت نمونه اي از كاخ هاي محل سكونت آخرين سلاطين دوره صفوي است. كاخ عالي قاپو نمونه منحصر به فرد و يكي از عجايب معماري كاخهاي عهد صفوي است.

باغ هاي باشكوه استان اصفهان با شهرت هاي جهاني نيز از ديگر آثار باارزش اين منطقه به شمار مي آيند كه همواره نظر جهانگردان را به خود جلب نموده است. باغ فين كاشان از دوره صفويه برجاي مانده و از لحاظ باغ آرايي و آب رساني داراي اهميت ويژهاي است ضمن آن كه از نظر گردشگري از منابع بسيار ارزشمند ايران به شمار مي آيد. چهار باغ مجموعه اي عظيم و زيبا است كه از باغ هاي مختلف تشكيل شده و تعداد ي از آن ها هم اكنون نيز بر جاست.

مراكز عبادي غير اسلامي چون آتشكده ها و كليساها نيز از جاذبه هاي تاريخي استان اصفهان به شمار مي آيند. كليساي هاكوپ اولين كليسايي است كه ارامنه در جلفاي اصفهان بنا كردهاند ولي مشهور ترين كليساي تاريخي جلفا از نظر معماري و تزيينات نقاشي، كليساي سن سور است كه به كليساي وانك شهره است و در سال 1065 ميلادي بنا شده است. مهم ترين كليساي تاريخي جلفا از دوره شاه عباس اول نيز كليساي مشهور بيدخم يا بيت اللحم است كه در ميدان جلفا و در مجاورت كليساي مريم واقع شده است. آتشگاه كوه سنگي كهنترين ميراث پيشينه اصفهان است كه هم اكنون بقاياي بناي آن در كوه سنگي درارتفاع 1680 متر واقع شده است. شايد بتوان قديمي ترين مركز اجتماعي انسانها در منطقه را حول و حوش اين كوه سنگي جستجو كرد. آتشكده باستاني نياسر نيز بر فراز صخره بلندى به نام تالار نياسر در كنار چشمه آبي برپاست و از اهميت زيادي برخوردار است.

مناره هاي قديمي با معماري هاي خاص از ديگر جاذبه هاي تاريخي استان اصفهان هستند. منار جنبان يكي از نمونههاي ابنيه سبك مغولي ايران است كه از آن دوره، كاشي كاري هايي نيز به يادگار دارد. جالب ترين نكته اين بناي تاريخي آن است كه با حركت دادن يكي از مناره ها نه تنها مناره ديگر به حركت در مي آيد، بلكه تمامي اين ساختمان مرتعش مي شود. مناره گلپايگان نيز از بلندترين منارههاي دوره سلجوقي است كه به سده 5 هـ . ق تعلق دارد.

خانه هاي اعياني و عمارت هاي قديمي نيز از ديگر ديدني هاي استان اصفهان هستند كه نظير آن ها در ديگر مناطق ايران كم تر يافت مي شود. عمارت هاي زيادي در سراسر شهرستان ها ي استان پراكنده هستند ولي مهم ترين آن ها را در شهرستان كاشان و اصفهان مي توان ديد.

خانه بروجردي ها در كاشان يكي از نمونههاي تكامل يافته ساختمانهاي كاشان است كه شكل و حجم و پوشش آن در ميان ساير خانهها نمونه است و عمارت عباسيان نيز يكي از جالب ترين نمونهها است كه به لحاظ تنوع و تعدد فضاهاي خانه قابل اهميت است. خانه وثيق انصاري در شهر اصفهان حدود 150 سال پيش ساخته شده و از زيباترين خانههاي دوره قاجار به شمار مي آيد. خانه ها و عمارت هاي زيادي در گوشه و كنار شهرستان هاي استان اصفهان واقع شده اند كه هر يك از آن ها از اهميت معماري و تاريخي قابل توجهي برخوردار هستند.

بازارهاي شهرستان هاي مختلف استان اصفهان نيز داراي اهميت گردشگري هستند. مهم ترين اين بازارها بازار بزرگ اصفهان است كه يكي از بزرگ ترين و جالب ترين بازارهاي ايران و حتي جهان اسلام به شمار مي رود. در اين بازار دكان هايي وجود دارند كه از 400 سال قبل تا امروز به عرضه تنها يك نوع كالا مبادرت نموده اند. در بين شهرهاي بزرگ و سنتي ايران، كم تر شهري بازاري به با شكوهي و شهرت بازار اصفهان دارد.

پل هاي تاريخي با معماري كم نظير از ديگر جاذبه هاي تاريخي استان اصفهان به شمار مي آيند. پل معروف سي و سه پل كه از شهرت جهاني برخورداراست از شاهكارهاي بي نظير دوره شاه عباس اول صفوي است كه به نظارت الله وردي خان، سردار معروف شاه عباس بنا شده است. اين پل از مهم ترين پل هاي ايران است كه بر روي يكي از زيباترين رودخانه هاي ايران بنا شده است. پل خواجو كه در قسمت خاور رودخانه زاينده رود واقع شده به دستور شاه عباس دوم در سال 1060 هجري به صورت امروزي آن ساخته شده و يكي از زيباترين پل هاي ايران است. پل شهرستان درناحيه جي قديم، كهن ترين پلي است كه بر روي زاينده رود ساخته شده است.

كاروان سراهاي تاريخي، شهر، دهستان و محله هاي قديمي، غارهاي باستاني، ميدان هاي جنگ، كتيبه ها وسنگ نبشته هاي باستاني نيز از ديگر ديدني هاي استان اصفهان هستند كه در شهرستان هاي مختلف استان پراكنده شده اند و جلوه هاي بديعي ازمعماري، فرهنگ و تمدن اصيل ايراني را به نمايش گذاشته اند.

مجموع آثار كم نظير و متعدد تاريخي و باستاني استان اصفهان، ارزش، اعتبار و شهرت جهاني جاذبه هاي جهانگردي ايران را افزايش داده و سفر به اصفهان را در فهرست روياهاي جهانگردان كشورهاي مختلف جهان قرار داده است.

اين مسجد كه در محله توي ده در كنار درخت كهنسالي واقع شده ، مشتمل است بر شبستان ، ايوان ، رواق ، محراب دوره مغول و مأذنه بسيار زيبا.

محراب
گرداگرد اين محراب با گچبري مشتمل بر آيات قرآنمي و اسماء الله و با خط ثلث بسيار زيبايي تزئين شده است. داخل محراب نيز مزين به حروف قرآني با حرف خط كوفي ظريفي است كه طرح بته جقه زيبايي را در برگرفته است. بر بالاي محراب نيز كلمه شهادتين با خط ديواني گچبري شده است. افزون بر اين جاي جاي محراب و نيز در لابه‌لاي كتيبه‌ها طرح‌هاي اسليمي بسيار ظريفي ديدگان هر صاحب ذوق را مي‌نوازد و جان و دلش را سرشار از تحسين مي‌كند.محراب ديگري شبيه اين محراب در مسجد ميان ده قمصر كاشان وجود دارد كه شباهتهاي فراوان اين دو محققان را برآن داشته است تا هر دو را متعلق به يك دوره بدانند. جز اينكه محراب مسجد ميان ده قمصر تقريباً سالم و دست نخورده باقي مانده است، و حال آنكه قسمت‌هاي پايين محراب مسجد علي (ع) آسيب ديده است. مؤلف « تاريخ كاشان و نطنز» ضمن توصيف محراب مسجد قمصر آنرا شبيه به محراب مسجد علي (ع) مي‌داند. وي در اثر ديگر خود مي‌نويسد: «مهمترين اثر عهد سلجوقي محراب گچبري مسجد محله ميان ده قمصر مي‌باشد كه پس از آنهمه سوانح ناهنجار گذشته هنوز هم مشاهده آنهمه ذوق و سليقه، دقت، مهارت و هنرمندي كه در ساختن آن بكار برده شد. هنر دوستان را به تعظيم و تجليل صنعت‌گران وادار مي‌سازد. مسلم است كه اين محراب گچبري و پركار بيش از شروع ساختن محراب‌هاي كاشي كاري و قديمي كاشان معمول بوده است.»
قسمت فوقاني
در قسمت فوقاني اين شبستان مسجد ديگري بنا شده است كه با توجه به اينكه بر ستون‌ها و ديواره قسمت قديمي‌تر مسجد متكي است و اتكايي به قسمت الحاقي دوره‌هاي بعد ندارد. مي‌توان احتمال داد كه همزمان با احداث مسجد اوليه بنا شده است. اين طبقه شامل يك ايوان و سه دهليز در طرفين است و در ساخت آن هيچ در و پنجره‌اي به كار نرفته فقدان اين دو عنصر در معماري طبقه فوقاني مسلم مي‌دارد كه اين مسجد مكمل مسجد زيرين و مخصوص فصل گرماست تا نمازگزاران در اين فصل دور از آزار گرماي خشك و خشن كوير مشغول عبادت و راز و نياز با معبود شوند. شكل بناي اين طبقه و هم ارتفاع بلندتر آن نسبت به خانه‌ها و اماكن مجاور، آنرا در معرض نسيم ملايم قرار داده و خاصيت خنك كننده آنرا مضاعف مي‌كند.
كتيبه وقف نامه
همچنين در ضلع غربي اين طبقه كتيبه سنتي زيبايي به اضلاع 45 × 35 سانتيمتر قرار دارد كه احتمالاً از محل اصلي خود جابجا شده و اين كتيبه به وقف محرابي در اين مسجد اشاره دارد. گرداگرد اين كتيبه به خط ثلث و زبان عربي است به صلوات و چهارده معصوم (ع) آراسته شده در قسمت مياني اين سنگ به نام مسجد و واقف محراب، خواجه كمال الدين بن خواجه فخرالدين كاشي، اشاره شده است و در قسمت پايين كتيبه تاريخ 1003 (في سنة الف و ثلاث) به چشم مي‌خورد. توجه به تاريخ و مندرجات وقف نامه اين احتمال را كه وقف نامه موردنظر به محراب گچبري دوره سلجوقي اشاره دارد نفي مي‌كند و بايد گفت كه محراب مذكور در وقف‌نامه از بين رفته و اثري از آن نيست.
مأذنه
در ضلع شمال شرقي اين طبقه راه پله‌اي است كه ما را به بام و مأذنه مسجد كه در نوع خود بي نظير است هدايت مي‌كند. اين مأذنه 5/5 متر ارتفاع و 6/1 متر قطر دارد. كف آن با فاصله 1 متر از سطح بام قرار دارد. اين بناي شش ضلعي منظمي است كه سه ضلع آن امتداد پيدا كرده و ستون‌هاي گنبد را تشكيل مي‌دهد. اين مأذنه داراي يك گنبد مدور داخلي و يك گنبد مخروطي خارجي مي‌باشد. بناي اين مأذنه آجريست كه آجرنماي آن بسيار منظم و دقيق است و در قسمت بالا و گنبد همراه با آجر لعاب‌دار فيروزه‌اي در اشكال مربع و مستطيل نمايانگر طرح‌هاي معقلي زيبايي است كه روح و لطافت اين بنا را دو چندان كرده است. ضمناً ارتفاع اين مسجد از سطح زمين تا گنبد مأذنه 5/13 متر مي‌باشد. ظاهراً مأذنه‌اي به شكل و ظرافت اين مأذنه در بناي مسجد امام حسين (ع) بر طبقه سوم آن كه عمارت بسيار زيبا و مصفايي بوده به كار رفته بوده است. اما متأسفانه مسجد فوق‌الذكر حدود 20 سال پيش به كلي تخريب و مسجد تازه‌اي به جاي آن احداث شد. با توجه به نظر اساتيد و كارشناسان نمونه‌اي مانند اين مأذنه در نقاط ديگر ايران شناسايي نشده و بناي آن منحصر به فرد مي‌باشد. لازم به ذكر است نويسنده كتاب راهنماي آثار تاريخي كاشان مي‌نويسد: « اين مسجد داراي منبر منبتكاري شده بسيار حائز اهميت ، به جا مانده از قرن هفتم است» ولي در حال حاضر هيچ اثري از اين منبر نفيس و ارزشمند نيست.

X