دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 566541
تعداد نوشته ها : 612
تعداد نظرات : 10

Rss
طراح قالب
وحيد اسدي

محققان حوزه آذربايجان براين باورند كه آذربايجان در آغاز محل سكونت انسان هاي اوليه و خاستگاه اقوام و قبايل ترك زباني بوده كه شروع اقامتشان در تاريكي هزاره ها مانده و جزو ساكنان بومي اين سرزمين بشمار مي آمدند . آنان معتقدند كه اين سرزمين همچنين گذرگاه و محل سكونت طوايف ترك زبان كوچ نشين و اقوام مختلفي از مادها ، آشوريان ، ساسانيان و غيره بوده كه در ادوار مختلف به اين منطقه آمده و در آن ساكن شده اند .
به عقيده اين محققان ، زبان تركي آذربايجاني ، شاخه اي از تركي اوغوزاز گروه زبان‌هاي ترك‌ تبار آلتاييبود كه خاستگاه اصلي آنان استپ‌هاي جنوب سيبري بوده و گويندگان آن را ترك تباران تشكيل مي‌دادند همچنين آنان اظهار مي دارند ؛ زبان تركي آذربايجاني يكباره به وجود نيامده بلكه در طول قرنها ، از اختلاط و آميزش لهجه هاي اقوام مختلف ، به ويژه اوغوز و قبچاق تشكيل شده و به شكل زبان واحد مردم آذربايجان درآمده است. بايد بر اين مطلب افزود كه در تشكيل اين زبان ، غير از لهجه هاي تركي مثل اوغوز ، قبچاق ، تركي شرقي ، تا حدودي زبان مغولي و زبان تاتي يا بومي نيز دخالت داشته است .
اما در مورد تشكيل زبان تركي آذربايجان به صورت زبان واحد عموم مردم آذربايجان بايد گفت ؛ بين دانشمندان اين حوزه اختلاف نظر وجود دارد . به نظر اغلب مولفين غرب اين زبان بعد از آمدن تركان سلجوقي يعني از قرن ۱۱ ميلادي ، زبان اكثريت مردم را تشكيل داده و پس از استيلاي مغول و مهاجرتهاي تازه تركان در زمان ايلخانيان در قرن ۱۲ ميلادي به شكل زبان عامه مردم اين مرز و بوم درآمده است . اما در مقابل ؛ كه به نظر مولفين شرقي ، بين قرنهاي 10 ــ 7 ميلادي اين زبان ، شكل زبان عمومي واحد را پيدا كرده و از آن پس هم به سير تكاملي خود ادامه داده است . در اين ميان آنچه مسلم است ، اين است كه تاريخ زبان تركي در آذربايجان با تاريخ مهاجرت اقوام ترك به اين منطقه ارتباط مستقيم دارد.

گزارش تصويري كليساي طومانيان

كليساي طومانيان با قدمتي بيش از 400 سال در منطقه حفاظت شده وينق در جنگلهاي ارسباران و در شمال شرقي آذربايجان شرقي قرار گرفته است.

كليساي طومانيان با قدمتي بيش از 400 سال در منطقه حفاظت شده وينق در جنگلهاي ارسباران و در شمال شرقي آذربايجان شرقي قرار گرفته است.

خانه مشروطيت:

بناهاي تاريخي آذربايجان شرقي

خانه كوزه كناني ها كه بعدها براي زنده نگهداري خاطرات نهفته در آن « خانه مشروطيت» ناميده شد. در سال 1247 شمسي توسط حاج مهدي كوزه كناني ( ابوالمله ) بنا نهاده شد. به سبب موقعيت ويژه اين خانه در جوار بازار قديمي تبريز و مركز بافت قديم شهر و شور و علاقه باني آن به نهضت مشروطه، اين خانه به محل تجمع دوستداران مشروطه تبديل گشته و تصميمات بسيار مهمي در آن اتخاذ شده است.

غير از بار عظيم  تاريخي، خانه مشروطيت از ويژگي هاي معماري ايراني نيز بهره ها دارد و به همين لحاظ در سال 1354 در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده. اين خانه در محله قديمي راسته كوچه تبريز واقع شده و هم اينك به عنوان مركز اداري ميراث فرهنگي استان از آن استفاده مي شود و تعميرات آن به طور مستمر ادامه دارد.

عمارت ايل گلي:

بناهاي تاريخي آذربايجان شرقي

شاه گلي ( استخر شاه ) سابق و ايل گلي ( استخر مردم ) فعلي از گردشگاه هاي زيبا و دلكش تبريز و ايران است كه در جنوب شرقي تبريز، بر دامنه تپه اي واقع شده است .

ايل گلي، استخري بزرگ است كه مساحت آن 54675 متر مربع مي باشد. در جنوب آن    تپه اي است كه آن را از بالا تا پايين همسطح استخر پله بندي  كرده و نهر آبي از آن به طرف پايين روان است. از سمت جنوبي و از وسط استخر خياباني كشيده شده كه استخر را به صورت شبه جزيره اي درآورده است و در مركز استخر، عمارت باشكوه دو طبقه اي ساخته شده است. در پيرامون استخر از روزگاران قديم، درختان كهنسالي سر به هم آورده كه انعكاس عكس آنها در آب، به زيبايي آن محوطه مي افزايد. تمام تپه هاي جنوبي استخر به شكل بسيار زيبايي چمنكاري و گلكاري شده در روزهاي گرم تابستان استراحتگاه مردم تبريز و مسافران ساير شهرها مي باشد. نادر ميرزاي قاجار مي نويسد:

« اين آبگير در اوايل حكومت قاجار، ملك يك سلسله از مساوات تبريز و انباشته از خاك و ريگ بود. قهرمان ميرزا پسر هشتم عباس ميرزا نايب السلطنه كه در آن هنگام حكمران آذربايجان بود. آن ملك را در مقابل سالي سي و پنج خروار غله بخريد. سپس در آبادي و عمران آن همت گماشت».

بناهاي تاريخي آذربايجان شرقي

و از اعتمادالسلطنه نقل است كه :

« عمارت درياچه عبارت از كلاه فرنگي دو طبقه بسيار آبادي است و بزرگي اين درياچه به درجه اي است كه به قدر دو آسيا سنگ آب در آن وارد مي شود ولي مدت شش ماه از آب پر مي گردد.»

در مورد تاريخ بناي اين عمارت اطلاعات مستندي در دست نيست. عمارت فوق در سال 1346 به علت كثرت رطوبت و فرسودگي تخريب شده و به جاي آن در سال 1349 بناي عمارت زيباي دو طبقه اي با همان طرح قبلي ساخته شد. در روزهاي پيروزي انقلاب اين بنا به علت آن كه در زمان رژيم شاه مورد استفاده  غير شرعي و غير اخلاقي داشته ، تعطيل شد ولي در سال هاي اخير مجدداً بازگشايي و مورد بهره برداري قرار گرفته است.

عمارت شهرداري تبريز:

بناهاي تاريخي آذربايجان شرقي

عمارت شهرداري تبريز در سال 1314 شمسي در محل گورستان متروك و مخروبه كوي نوبر با نظارت مهندسان آلماني در زمان رياست شهرداري حاج ارفع الملك جليلي   بنا گرديد. اين ساختمان داراي يك برج ساعت چهار صفحه اي است كه با طنين موزون  زنگ هايش هر 15 دقيقه يك بار، گذشت زمان را به گوش مردم تبريز مي رساند . نماي خارجي تالار شهرداري تبريز از سنگ تراشيده بوده ونقشه ساختمان آن با نمونه ساختمان هاي كشور آلمان قبل از جنگ جهاني دوم مطابقت دارد.

اين بنا در وسط شهر تبريز و در ميداني موسوم به ميدان ساعت واقع شده و در حال حاضر تمام امور عمراني شهر و امور اداري شهرداري تبريز در اين تالار و عمارت متمركز است.

خلعت پوشان:

بناهاي تاريخي آذربايجان شرقي

در ده كيلومتري جاده تبريز ـ تهران در كنار جاده، برج آجري منشوري شكل قرار دارد كه به برج خلعت پوشان مشهور است. اين بنا در اواخر دوره صفويه احداث شده است.

در زمان قاجار خلعت اهدايي شاهان براي حاكمان آذربايجان در اين برج بر دوش آنها انداخته مي شد. برج سه طبقه است. طبقه اول و دوم سرپوشيده و طبقه سوم بدون سقف است. آخرين مراسم خلعت پوشان در سال 1330 هجري قمري در زمان حكمراني صمد خان مراغه اي انجام گرفته است.

در سال هاي اخير دانشگاه تبريز اين بنا را مرمت كرده است.

روزگار كبود مسجد فيروزه‌اي

روزگار كبود مسجد فيروزه‌اي،مسجد كبود

لحظه‌اي كه با تمام وجود قدم به درون مسجد كبود نهاديم، با آنكه از آن همه زيبايي چيز زيادي به جاي نمانده، باز هم اين فضاي ايراني – اسلامي است كه روحمان را با دنيايي از عرفان و ملكوت گره مي‌زند. در مركز استان آذربايجان شرقي هستيم، استاني كه در طول تاريخ مردمان غيورش مرزهاي آن را از تجاوز قبائل مختلف در امان نگه داشته و هنرمندان ايراني نيز با ساخت بنايي چنين آسماني مرهمي بر دردهاي مردم اين خطه كهن بودند. هنگامي كه در اين شهر تاريخي به گشت و گذار پرداختيم در خيابان امام خميني بعد از چهارراه منصور، در پاركي حقير، بنايي اصيل نظرمان را به خود جلب كرد.    

مسجد كبود كه عمارت مظفريه نيز خوانده مي‌شود به دستور جهانشاه بن شاه يوسف از فرمانروايان قره قويونلو ساخته شده است. ولي ادامه كار بنا به خواست خاتون جان بيگم زوجه جهانشاه و در سال 870 ه‍. ق به پايان رسيد.

اين بناي تاريخي به دليل اهميت زيادي كه دارد، بار ديگر مورد توجه قرار گرفته و به دست جوانان هنرمند ايراني در حال بازسازي است.

در محوطه بيروني مسجد اين غازهاي سفيد و كودكان در حال بازي هستند كه به استقبال بازديد كنندگان مي‌آيند. پس چه شد آن همه عظمت كه اين بنا در طول تاريخ شاهد آن بوده؟!...

همانطور كه از نامش پيداست، اين عمارت تماما با كاشي‌هاي لاجوردي و فيروزه فام پوشيده شده است؛كاشي‌هايي از جنس دريا و آسمان. در لابلاي اين فيروزه‌ها، كاشي‌هايي به رنگ سياه و سفيد نيز خود نمايي مي‌كنند كه به سبك و سياق معرق در كنار هم با نظمي‌چشم‌نواز چيده شده‌اند.

روزگار كبود مسجد فيروزه‌اي،مسجد كبود

سر در اصلي مسجد با كاشي‌كاري معرق و كتيبه‌هاي به خط ثلث و تابلو‌هايي با خط كوفي شامل سوره‌هاي قرآن از كاملترين نمونه‌هاي معرق دوران اسلامي‌به شمار مي‌روند.

در آرامگاه بنا، هنرمند، از كاشي‌هاي شش ضلعي لاجوردي براي تزئين استفاده كرده است. ازاره‌ها با تخته سنگ‌هايي از جنس مرمر و با كتيبه‌هايي حجاري شده به نقوش اسليمي‌ظريف تزيين شده‌اند.

با آنكه هنرمند كاشيكار تمام ظرافت خود را در ساخت آن بكار گرفته است ولي نبود نور كافي درون مسجد، ديده شدن اين ظرافت‌ها را با مشكل مواجه كرده است. كاش مي‌شد اين همه ذوق سليم را با جلوه بيشتري در انظار بازديد كنند گان نمايان ساخت تا از قدرت نقوش اسليمي آن كاسته نشود.

گنبد عظيم مسجد يكي از بزرگترين ساخته‌هاي آجري معماران دوره ايلخاني به شمار مي‌آيد. تقسيم وزن گنبد بر روي پايه‌هاي متعدد آن كه از داخل به خوبي ديده مي‌شود بزرگترين دست آورد هنرمندان ايراني در طول تاريخ معماري ايران است كه ريشه در دوران ساساني دارد.

به گفته كارشناسان در هيچ نقطه‌اي از دنياي اسلام اين همه ظرافت و عظمت يك جا و در كنار هم پديد نيامده است. ذهن با ديدن اين همه زيبايي به آرامشي بديع دست مي يابد ولي چه كوتاه زماني ست كه اين احساس ناب با روح آدمي درگير است زيرا وجود قهوه خانه‌اي با ميزو صندلي‌هاي پلاستيكي رنگارنگ در پارك اطراف مسجد انسان را دوباره به زندگي دنيوي باز مي گرداند.

روزگار كبود مسجد فيروزه‌اي،مسجد كبود

سقف آرامگاه و گنبد خانه اصلي مسجد در زلزله‌اي كه در سال هزاروصد و نودوسه (هجري قمري ) تبريز را لرزاند تخريب گرديد، بخش‌هاي تخريب‌شده به همت مرحوم استاد رضا معماران در سال 1352 با نظارت سازمان ملي حفاظت آثار باستاني بازسازي گرديد.

كاشيكاري محراب مسجد، جلوه‌اي بديع از اين هنر را در مسجد به نمايش گذارده است كه مقرنس‌هايي با پوشش معرق و طرح‌هاي اسليمي‌و كاشيكاري‌هايي به رنگ‌هاي فيروزه‌اي، ‌لاجوردي، سفيد و طلايي را در برابر ديدگان قرار مي‌دهد.

هنگامي كه قدم به بيرون نهاديم، با وجود آنكه مسجد كبود تبريز به همت گوهر شناسان در حال بازسازي است، اما كاملا نبود فضايي مناسب در اطراف چنين بناي كم نظيري را حس كرديم.

انتظار مي‌رود مسئوليني كه با نگاهي متفاوت به خود بنا مي‌نگرند به نماي بيروني اين اثر ارزشمند و چشم‌انداز خارجي آن نيز توجه كنند.

بي‌گمان، فراهم آوردن محيطي آرام و شايستة معماري اصيلِ مسجد كبود، كمترين كاري است كه مي‌توان براي اين بناي كهن انجام داد.

 

نويسندگان: آزاده صبوري - آوا بابازاده

معرفي مسجد كبود

تاريخچه:

مسجد كبود

مسجد جهانشاه يا مسجد كبود (گوي مسجيد) از آثار ابوالمظفر جهانشاه بن قرا يوسف از سلسله تركمانان قراقويونلو مي باشد كه در870 هجري به همت و نظارت  جان بيگم خاتون،زن جهانشاه بن قرايوسف قره قويونلو ،پايان يافته است.

در كتابهاي تاريخي،اين بناي باشكوه را «عمارت مظفريه»خوانده اند كه مورد توجه ابو المظفر يعقوب بهادر خان قرار گرفت.در اين روزگار تبريز در نهايت آباداني و رونق بود.در نيمه اول قرن يازدهم هجري،كاتب چلبي و اوليا چلبي جهانگردان ترك عثماني و در نيمه دوم همين قرن،تاورنيه و شاردون جهانگردان فرانسوي از اين مسجد ديدن كرده بودند. كاتب چلبي در تاريخ جهان نما مي نويسد:

«درگاه مسجد جهانشاه بلند تر از طاق كسري است.بنايي عالي است كه با كاشيهاي زيبا آراسته شده،گنبد هاي بلندي دارد....جامع دل انگيزي است كه هر كس داخل شود دلش اجازه بيرون شدن را نميدهد.ليكن شيعيان غالب‍ااز رفتن بدان مسجد خودداري ميكنند.اين بنا با كاشيهاي زيبا آراسته شده،گنبدهاي بلندي دارد و همه در و ديوار آن با كاشيهاي رنگارنگ زينت يافته است»

مادام ديولافوا جهانگرد فرانسوي مي نويسد:

«شهر تبريز ابنيه قديمي زيادي ندارد اما آنچه باقي مانده شايان توجه است بهترين نمونه آن مسجد كبود است كه در قرن 15 ميلادي در زمان جهانشاه قره قويونلوها ساخته شده است.متأسفانه گنبد اين بناي بي نظير به واسطه زلزله خراب شده و قسمتي از ديوارها را نيز با خود فرو ريخته است.اين مسجد حياط بزرگي داشته كه در اطراف آن طاق نماهاي جالب توجهي بوده و در مركز آن حوض بزرگي براي وضو گرفتن وجود داشته است»

مسجد كبود

انگيزه ايجاد اين مسجد را به خاطر علاقه جهانشاه قراقويونلو به مذهب شيعه ياد كرده و مي نويسد: «اين شخص دوستدار خاندان نبوت و عصمت و طهارت بوده است.در تمام كاشيكاريهاي بي نظيرش،عبارت(علي ولي الله) و اسامي مقدس حسنين سلام الله عليها به اشكال مختلف ،زينت بخش ديوارها بوده است.سنگفرش كف اين بنا بسيار باشكوه و خوش منظره بوده كه هنوز هم آسيب نديده است.درب ورودي مسجد به دهليز يا كفشكن باز مي شود.مسجد مركزي بزرگ در جنوب دهليز واقع شده است  .اين مسجد به شكل مربع و طول هر ضلع آن شانزده ونيم متر است. گنبد فيروزه گون بزرگ و بسيار معروف مسجد كبود در بالاي اين قسمت قرار داشت.اين گنبد بود كه مسجد را به فيروزه اسلام مشهور ساخته بود  .

متاسفانه پس اززلزله وحشتناك تبريز به سال 1192 هجري،تمام سقف مسجد فرو ريخته و خس و خاشاك فراواني چون پوشاكي ستبر روي آنها را فرا گرفته و مرمر محراب بي نظير آن از وسط شكسته و به روي خاك افتاده بود.

در صحن و محل عمارات ضميمه مسجد كبود،دبستان جهانشاه و موزه آذربايجان بر پاست كه در سال 1337 ساخته شده و اكنون يكي از مراكز ديدني و تاريخي تبريز مي باشد. موزه مشروطيت مهمترين قسمت موزه آذربايجان است.

معماري مسجد:

مسجد كبود

نماي روبروي مسجد با سردرب كاشيكاري شده،شكوه و جلال به خصوصي دارد.مصالح بنا آجري است.سنگهاي ساختماني نادري در آن به كاررفته است.از بقاياي مسجد معلوم مي شود كه آجرها با گچ بند كشي شده است.صحن مربع شكل،حوضي براي وضو،شبستانهاي اطراف براي درس و همچنين پناهگاه مستمندان،مسجد را تشكيل مي دادند.در قسمت جلوي صحن و رو به قبله،بناي اصلي مسجد به پا شده كه محوطه اي محصور،پوشيده ومربع شكل است.فاصله پايه هاي سقف ضربي آن ، 12 متر است كه بر روي چهار پايه يك محوطه مربع شكل قرار دارد.بالاي اين بنا گنبدي قرار داشت كه از آجر ساخته شده بود ، كه ريخته است.تزيينات دل انگيز و زيباي متنوع به داخل مسجد اختصاص دارد.كف مسجد كاشيهاي براق داشت. شبستان بزرگ محاط به رواق هاي به هم پيوسته است و از سه سو با طاقنماهايي به رواقهاي اطراف خود ارتباط دارد . اين شبستان با سقفي ضربي پوشيده شده است كه قطر دهانه آن 17 متر است . تنها خصوصيت جالب اين گنبد ساخت آن برروي چهارپايه مربعي است كه اين مربع خود به خود به تقارن و تجانس در درون مسجد مي انجامد لذا عظمت و زيبايي مسجد را كه طي قرون مختلف به نامهاي مختلف خوانده شده است بايد به لحاظ معماري خاص آن دانست .

اگر نمازگاه را كه شامل محراب نيز است از بناي اصلي جدا كنيم، مربعي به طول 30 متر به وجود مي آيد.

مسجد كبود

آنچه در ابتدا به چشم ناظر مي خورد، بزرگي و پهناي سردر است كه با ديگر قسمتهاي بنا هماهنگ نيست . ارتفاع سردر دو برابر پهناي آن است اما خطاي چشم در ارزيابي عمودي و افقي آن را مرتفع تر و بلندتر نشان مي دهد . سر در با ويژگيهاي خاص خود به سه قسمت تقسيم شده است ؛ دو پايه بزرگ كه طاق ضربي روي آنها زده شده و در وسط دو پايه محل استقرار درب ورودي است.حاشيه طاق سردر را ستون مارپيچي ممتد تشكيل مي دهد.همه هنرها در كار تزيين اين سردر به كار گرفته شده است.

اين مسجد گلدسته ندارد. احتمالا محل دو گلدسته مسجد در انتهاي دو ديوار جلويي بود، زيرا گذشته از اين كه هيچ گونه محل ريزش ، پايه و پله اي براي صعود به گلدسته در محل نزديك سردر مشاهده نمي شود، تمركز سردر عظيم بادو گلدسته مرتفع ظرافت و عظمت خاصي به بنا مي داد كه با هنر سازندگانش مغايرت داشت و حتي كمترين اعتباري نمي توانست در معيارهاي معماري داشته باشد .

مرمت و تعمير بنا:

مسجد كبود

در مورد بناهاي تاريخي،همواره هدف اصلي و اساسي مرمت است.

روش كار در مرمت مسجد كبود به اين صورت مي باشد كه قسمتهاي تخريب شده  بعد از اينكه زير سازي و سفيد كاري گرديد طرحها و كتيبه ها و امثال اينها بازيابي شده و سپس بر روي ديوار منتقل مي شود و بعد از شيارزني،دور خطوط رنگ آميزي شده و در انتها با لايه پارالوييد تثبيت مي شود.

از سال 1376 مرمت نقش و نگار و از آبان ماه 1377 مرمت كتيبه ها آغاز و تا به حال نيز ادامه داشته است. در شبستان اصلي چهار پايه كتيبه هاي هفت پايه تكميل و دوباره نويسي شده است.

طرحهاي گره بندي اضلاع هر پايه تقريبا 60%مرمت شده است.طرحهاي لچك و ترنج

چهار گوشه شبستان اصلي 90% مرمت شده است.كتيبه هاي فوقاني لچك و ترنج نيز 70%مرمت شده است. بقيه كار به صورت كادر بندي پيشرفته است.كاشيهاي شش گوشه لانه زنبوري به كار رفته در شبستان كوچك تقريبا 20% به صورت نقاشي مرمت شده است.

 

نويسنده: رقيه پورحبيب

ارك تبريز(2)

ارك تبريز(2)

ويرانه هاي جامع عليشاه را دو تن نويسنده به طور دقيق تعريف نموده اند، يكي مرتضي ميرزا پسر عم مولًف تاريخ وجغرافي دارالسلطنهء تبريز كه درسال 1298 ه. ق ، ار آن جا ديدن كرده و چنين نوشته:« اين بنا گويا محراب بوده و خود مسجد مسقف نبوده است و عبارت بوده از چهار ديوار و در انتهاي آن اين بنا، طول اين مسجد از در اولي الي طاق يكصد و هشتاد و پنج قدم است و خود طاق را مربع گونه با گچ و آجر بالا برده اند كه طول هر يك از اضلاع چهارگانهء آن نود قدم است،جلو دهنهء اين طاق محرابي سي و هشت قدم و ارتفاع اين طاق از سطح  محراب تا قلهء طاق بيست و چهار ذرع تبريز است و شصت و نه پله كه ارتفاع هر پله قريب نبم ذرع است تا كلهء طاق، در كلهء طاق به قدر يك ذزع و نيم غلام گردش ساخته شده است و دور اين غلام گردش، نود و هفت قدم است و در انتهاي اين غلام گردش، رو به مغرب بالاخانه اي ساخته اند به طول شش ذرع چيزي كم، كه مويدالدولهء مرحوم تعمير كاري و ارسي به كار گذارده است و ديوار اصلي اطراف مسجد بكلي خراب و نابود شده است. اين ديوار كه از گچ و آجر بنا شده تازه است ، به قدر ده پانزده ذرع از ديوار قديم اين بنا، طرف دست راست در اولي مسجد كه باقي مانده  است و پشت آن ديوار خانه ساخته اند و يك طرف ديوار خانه را همين ديوار خراب قرار داده اند باقي و نمايان است.تقريباً هشت و نه ذرع ارتفاع و چهار ذرع عرض دارد و دور اين ديوار را با آجرهاي تراش و كاشيهاي الوان ممتاز كاشيكاري نموده اند و همهء ديوار اطراف اين بنا در اصل همين طور دو رويه كاشي بري بوده است و از اين باقي ماندهء ديوار معلوم مي شود كه چه صنعت و هنري در كليهء اين ديوار و تكلفات به كار  رفته بود.

ارك تبريز(2)

خاك و اغلب آجرهاي اين ديوار مثل آرد نخود، زرد رنگ است و اين ديوار را به قسمتي محكم ساخته اند كه حال اگر انسان بخواهد به قدر بادامي، از اين آجرها و گچ يا گلي كه با آن كار نموده اند، بكند به اشكال بر خواهد خورد، بناي خود طاق نيز در محكمي بالا ندارد، در هيچ جاي اين طاق كاشي به كار نبرده اند، پاره اي جاهاي ديوار اين طاق را محراب گونه ساخته و با گچ سفيد كاري نموده اند، الآن هم نمونه اي ازآن گچ كاري ديوار باقي است و در اين چند سال كه با عدم حفاظ از باد و باران و غيره نريخته است به عقيدهء اين حقير يا معدن گچي كه در اين بنا ها به كار رفته است بكلي تمام و گمنام شده و يا اجزاء خارجي در آن داخل مي نموده اند كه گچ را تا اين پايه دوام و استحكام داده كه رطوبت برف و باران را اثري در آن نمي باشد(12).»ديگري دونالدن. ويلبر(13) مولًف كتاب معماري اسلامي ايران در دورهء ايلخانان است، كه علاوه بر توصيف دقيق باقيماندهء بنا، نقشهء جالبي نيز براي مقطع افقي يا كف بنا ترسيم كرده است، وي دو بار از اين بنا ديدن نموده يكبار در شهريور ماه 1317 و ديگر بار د ر تير ماه 1319، يعني تقريباً بازديد ويلبر از مسجد عليشاه قريب شصت سال بعد از بازديد مرتضي ميرزاي قاجار به عمل آمده است.اينك ملخص تعريف وي:« ...... در اين نقشه سعي شده كه طرح اصلي بنا و ساختمانهاي مجاور آن نشان داده شود. البته بايد در نظر داشت كه در اين نقشه دو ناحيهء هاشور خورده بر اساس مطالب منابع تاريخي كشيده شده است.دو ناحيهء هاشور خورده عبارتند از بقاياي موجود بناي اصلي و بقاياي موجود تجديد ساختمان اوليه.

ارك تبريز(2)

اكنون اين دستگاه ساختماني را مي توان به دقت مورد بررسي قرار داد.اول در نقشهء خود بناي عظيم، ناحيه اي كه دوبار قلم زده شده بدون شك قسمتي از ساختمان اصلي ايوان بوده است.دهنه هاي دو طرف محراب سر در نبوده ، بلكه پنجره هايي بوده است كه براي دخول نور به درون بنا ساخته شده و آستانهء آنها از سطح زمين در خارج چندين مترارتفاع داشته است.بررسي دقيق محراب نشان مي دهد كه در ساختمان آن مهارت و استادي زيادي به كار رفته و ضمن پيشرفت كار تغييرات عمده اي در نقشهء آن داده شده است، از جمله روكش نهايي چند آجر روي كالبد ساختماني مي باشد.در بالاي راًس محراب، سه طاق برجسته داخل ديوار ساخته شده، هره ها و پيش آمدگيهاي ديوار به وسيلهء تير چوبي نگاهداشته مي شد و مقطع روكش در دو طرف محراب مساوي و يكسان نيست.

ناحيهء قلم زده شده در ديوارهاي جناحي راست و چپ با سطح تمام شدهء جرز در پايان مي يابد و خطوط آغاز قسمت علياي بنا نشان مي دهد كه دهنه هاي طاقدار بسيار بلند در اين نقاط ساخته شده بوده است، ناحيه اي  كه يك رج قلم زدگي دارد و در سمت راست ايوان است، كوششي است براي پر كردن شكل نقشهء اصلي ايوان.ناحيهء قلم زده شدهء سمت چپ ايوان ظاهراً در تاريخ بعد تري ساخته شده است، زيرا مجاور و متصل به جرز سر در بنا گرديده است.

ارك تبريز(2)

درست است كه قسمت بالاي ديوار در زمانهاي اخير ساخته شده، ولي از طرف ديگر كنارهء دهنه هاي صفحهء شرقي( چپ) اين ديوار تزئيناتي دارد كه مخصوص گچ كاري قرن چهاردهم ميلادي است.قبل از دقت درجزئيات اين ديوار بايد خاطر نشان كرد و توضيح داد كه چرا ساختمان تقريباً معاصر با ايوان اصلي در اين محل پيدا  شود.منطقي و طبيعي است تصور شود كه ايوان در اصل داراي سقف به شكل استواني متقاطع بوده است، در تصويري كه شاردن جهانگرد معروف كشيده، جزئيات ايوان  به قدري خوب نشان داده شده است كه مي توان به خوبي ديد كه در آن زمان كليهء ديوار عقب، كه طاق در مقابل آن ساخته شده بود و همچنين قسمتي از خود طاق متقاطع سر جاي خود وجود داشته است.بدين ترتيب احتمال مي رود كه كمي بعد از آنكه طاق ساخته شد قسمتي از آن – ولي نه همهء آن- سقوط كرده. ديوارهاي كناري و طاقهاي سر درها يا لااقل يكي از آنها، در اثر سقوط طاق يا سستي بنا آسيب ديد. تعميراتي كه در آن زمان به عمل آمد، شامل تجديد بناي سمت چپ و پر كردن دهنهء سر در مي باشد.كناره هاي دهنهء سمت شرقي اين ديوار ارتباط نزديكي با ساختمان زاويه و خانقاه واقع در همان ناحيه داشت.آثار خطوط اتصالي طاق با گنبد باقيمانده و نغولهاي گچي تزئين شده در دهنهء جديد ايوان قرار داشت اين دهنه بعداً مسدود گرديد، ولي در نقشه جاي آن با خطوط نقطه دار معين شده است.

ارك تبريز(2)

در پايان اين شرح مختصر نقشهء ايوان، دو نكته بايد خاطر نشان شود- اول آنكه انتهاي تمام شدهء سمت شرقي ايوان باقي نمانده است وساختمان قديميتر و در خط منقوطي كه در چهار متري جنوب انتهاي تعميرشدهء ديوار نشان داده شده پايان مي يابد، ولي تصور مي رود كه اين قسمت موجود در همان نقطه اي قرار دارد كه ديوار اصلي پايان مي يافت- دوم آنكه از سمت غربي ايوان در شمال جرز سر در، اثري نمانده بجز انبوه آجرهايي كه در اين خط ديوار افتاده است.بر سطوح ديوارهاي آجري داخلي سوراخهاي چوب بست در فواصل منظم ديده مي شود.سوراخهاي ديگربر سطح ديوار وجود دارد، ولي تعداد آنها به اندازه اي نيست كه بتوان آنها را نقاط اتصال سفال يا پوشش ديگري محسوب داشت.ايوان تا بالاي كف اصلي از خاك خرابه پر شده، به طوري كه اثري از ازاره ديده نمي شود، ملي احتمال مي رود كه ازارهء طاق از سنگ تراش يا مرمر بوده است.

غير از ايوان كه شرح داده شد هيچ قسمت ديگري از مسجد باقي نمانده است- در تهيهء نقشهء ناحيهء صحن، چوبي كه در نوشته هاي سياحان بدان اشاره شده در خارج ديوار دورادور قرار داده شده و به عنوان راه آبي تصور شده كه از رودخانه اي در نيم كيلو متري شمال بنا منشعب مي شود.طاقنماهاي دور صحن ساده نشان داده شده، گر چه در حقيقت هر دهنه اي ممكن بود يك يا دو ستون داشته باشد، طرح مدخل اصلي و مدخلهاي كناري كاملاً فرضي و احتمالي است و همچنين ممكن است كه در وسط ديوار هاي جانبي ايوانهاي بزرگ وجود داشته است.

ارك تبريز(2)

جهانگردان اشاره اي  به وجود مناره يا مناره هايي در كنار اين مسجد كرده اند، احتمال نميرود كه از بر آمدگي نيم دايره اي پشت محراب ايوان منارهء بلند سر بر آورده باشد.اگر بستر آجرهاي طاق بزرگ متمايل به ديوار عقب ايوان بود امتداد عمودي اين برآمدگي براي نگهداري و پشتيباني طاق به كار مي رفت.شاردن و ديگران ذكري از وجود سه در براي اين مسجد كرده اند، ممكن است اين هر سه، در جانب ديوار چپ يعني انتهاي باز ايوان بوده اند و ممكن است در مدخل اصلي صحن و يا اينكه جداگانه در سه سمت صحن قرار داشته اند.تصوير شاردن نشان مي دهد كه جلوي ايوان، ديوارحاجبي وجود داشته، ولي اين ديوار ممكن است در دورهء بعد اضافه شده زيرا وجود چنين ديواري كاملاً بر خلاف نمونه هاي شناخته شده و سبك معماري و ميراث مربوط به اين نوع است. احتمال بيشتر آن است كه سه درگاه در چنان مدخل عظيم ايوان، قرار داشته اند و درگاه مركزي فقط در مواقع معين باز مي شده.دهنهء اين بنا از دهنهء ايوان مدائن بزرگتر وطاق آ ن از گنبد كليساهاي اروپا بلندتر بوده است.وجود اين بنا سه نكته را به خوبي روشن مي كند، ترقي فوق العادهء علم و هنر و معماري را در ايران آن روز، مهارت سازندگان آن بنا و تغييراتي را كه به خاطر ايجاد اين بنا در شيوهء معمول معماري به عمل آمده است(14).»

خلاصه از مطالب مزبور چنين مستفاد مي شود كه اين بنا در زمان عليشاه مسجد جامع و مزين به كاشي و ازارهء سنگي و ستون مرمري و كتيبه و گچبري بوده، بعدها رو به ويراني نهاده و متروك شده، در دوران قاجاريه صحن و محل زاويه و مدرسهء عليشاه مبدل به انبار غلات و مخزن  مهمات قشون گرديده و حصاري دور آن كشيده شده و نام ارك يافته و بارها هدف گلولهء توپ مهاجمان قرار گرفته و آسيب بيشتر به ديوارهاي آن وارد آمده است، در بلواهاي تبريز و انقلاب مشروطيت هم بنا هاي اطراف آن، مخزن مهمات دولتي بوده و خود آن يكي از سنگرهاي مسلط بر شهر محسوب ميشده كه به دست مشروطه خواهان افتاده و باعث تقويت آنان گرديده است.در حوادث بعد نيز چند بار شهر تبريز از فراز آن گلوله باران شده و در اوايل حكومت رضاشاه صحن آن به صورت گردشگاه عمومي در آمده و نام « باغ ملي» يافته است(15).

ارك تبريز(2)

تاج الدين عليشاه جيلان تبريزي در اصل دلال جواهر و احجار كريمه بود، فضل و سوادي نداشت، مردي قابل و زرنگ و كارآمد بود ، در ضمن معاملات بازرگاني خود با غالب عيان و امرا رفت و آمد و آشنايي پيدا كرد و به همين وسيله درپيشگاه سلطان نيز خود را شناساند و مورد توجه خدا بنده قرار گرفت، نفوذ يافتن تاج الدين عليشاه در دربار اولجايتو باعث وحشت سعدالدين شد و او به همين نظر در صدد برآمد كه عليشاه را از خدمت اولجايتو دور كند و به اين قصد روانهء بغدادش كرد تا كارخانه هاي مخصوص نساجي آن شهر را اداره كند.عليشاه به بغداد رفت و به زودي امور كارخانجات آنجا را به خوبي مرتب نمود و پارچه هاي نفيس و گرانبهايي تهيه كرد كه پيش از او هيچكس مانند آنها درست نكرده بود و چون سلطان به اين شهر آمد مقداري هدايا و تحفي كه خود در اين كارخانه ها فراهم ساخته بود به او تقديم داشت كه اسباب حيرت سلطان شد و از اين تاريخ توجه اولجايتو( محمد خدا بنده) به عليشاه فزوني گرفت.مصاحب اردو شد، چون به سلطانيه رسيدند، عليشاه در آن شهر به خرج خود ابنيه و بازار زيبائي ساخت ، اولجايتو از اين عمل عليشاه بيشتر خرسند گرديد و او را زيادتر مورد نوازش قرار داد.خواجه سعدالدين از اين كارها بسيار دلتنگ مي شد، اما خواجه رشيدالدين احترام او را همچنان رعايت مي كرد تا اولجايتو به سعايت عليشاه و نزديكان خواجه رشيدالدين ، خواجه سعدالدين و همدستان او را به سال 711 ه. ق ، در قريهء محول يك فرسخي بغداد به قتل رسانيد و از همان تاريخ عليشاه را شريك وزارت خواجه رشيدالدين قرار داد.عليشاه نخست عهده دار امور مالي و تداركات بود، بدين وظيفه قانع نشد، اولجايتو كشورهاي زير فرمان خود را دو قسمت كرد، وزارت يك قسمت را به عهدهء عليشاه واگذاشت و ديگري را به عهدهء رشيدالدين ، باز عليشاه قناعت نكرد تا قرار شد هر دو مشتركاً  كارها را اداره كنند، در 28 رمضان 716 اولجايتو در گذشت.كار شكني هاي عليشاه شدت گرفت تا در 17 جمادي الاولاي سال 717 خواجه رشيدالدين فضل الله و فرزند شانزده سالهء وي عزالدين ابراهيم را به فرمان سلطان ابو سعيد به قتل رسانيدند و از آن تاريخ به بعد شش سال تمام تاج الدين عليشاه فرمانرواي واقعي سرزمينهاي زير فرمان ايلخان بزرگ شد و در جمادي الا خراي سال 724 ه. ق ، دراوجان، جان به جان آفرين تسليم نمود، جسد او را به تبريز آوردند و در جوار مسجدي كه خود ساخته بود به خاك سپردند.( مستفاد از ص 318- 302 ، 327- 329 تاريخ مغول عباس اقبال آشتياني، تهران 1341 ش، ص 192، 193، 207 ، 208 ج 3 ، حبيب السير ، تهران 1333 ش .)

 

پي نوشت:

 

12- نقل به تلخيص و تغيير چند عبارت از ص 106، موًيدالدوله طهماسب ميرزا سال 5- 1284 ه.ق، در آذربايجان سمت پيشكاري و امارت داشت و دو سال و چند ماه با قدرت تمام فرمانروائي كرد، سپس به تهران احضار شد.

Donald N. W ilber-13

14- نقل به تلخيص و تغيير چند عبارت از ص 159- 161 .                                     

15- نقل از آثار و ابئنيه تاريخي شهر ستان تبريز كارنگ ص 23 تبريز 1347  ش .

 

 

منبع:

نقل از آثار باستاني آذربايجان

گردش در تفرجگاه قلعه رودخان

يگانگي بي نظير طبيعت و تاريخ

گردش در تفرجگاه قلعه رودخان

طبيعت خطه شمالي ايران (مشهور به سياه بيشه و تميشه يعني از گلستان تا گيلان) رفتار عجيبي دارد، هر آنچه خاطره تاريخي را با لعاب سبز درختان و گياهان مي پوشانند و از ديدها پنهان مي كند به نوعي كه آثار و ابنيه تاريخي و باستاني در منظره هاي تماشايي و رويايي جنگل و بيشه به فراموشي هميشه رفته اند. اين واقعيت غريبي است در گستره سلطنت سبزه و گياهان، گستره هاي تاريخي با پوششي از درختان و روييدني ها مخفي نگاه داشته شده اند.

گيلان به گفته پژوهشگران جهان و عهد باستان و بنا به شهادت فضاي طبيعي منطقه از مهم ترين حوزه هاي تمدني ايران زمين گزارش شده است، اما بسيار كم خاطره و ناشناس مانده. جهان اساطيري شاهنامه بارها از نقش اين خطه در زمينه سازي رويدادها سخن گفته از آن جمله مخفيگاه فريدون و محل پرورش او تا زمان ظهور و پاكسازي ستم ضحاك در جنگل هاي خزري بوده.

از زمان اسطوره ها به دوران تاريخي پا بگذاريم. عصر ساسانيان، سپس دوران سلجوقي (قرن هاي 5-4)،عهد اسماعيليان تا... قرن دهم، اين زمان ها و دوره هاي ياد شده شناسنامه يكي از عجيب ترين سازه هاي باستاني – تاريخي ايران را در خود به ياد داردند و ما در مطلب فرا روي شما برآنيم با يكديگر به تماشاي استحكامات اين دژ يعني قلعه رودخان گيلان بپردازيم. با ما در مناظر شگفت انگيز و زيباي ناحيه شفت به تجربه تازه و كم نظيري از يكساني طبيعت و تاريخ دست خواهد يافت، اگر چه قلعه گويا چهره اش را در گزند باد و باران از دست داده است.

از رشت به سمت جنوب غربي در جلگه اي سرسبز و معطر از عطر خوشه هاي پر بار شاليزارها كه پيش مي رويد پس از 22 كيلومتر مناظر تماشايي و تأثير گذار، به منطقه شفتت مي رسيد، منطقه اي با تركيبي از كوهستان و جلگه با شهرها و روستاهايش در مساحتي بالغ بر 640 كيلومتر مربع (كمابيش) و نسيم هاي كوهستاني و آب و هواي خنك ييلاقي با چهره اي متفاوت از زيبايي هاي در هم پيچيده جنگ و سبزه و رودخانه و زيستگاه آدمي با طبيعت.

گردش در تفرجگاه قلعه رودخان

از شهرستان فومن به سمت جنوب شرقي، خود راه به شما مي گويد چگونه 16 كيلومتر زيبايي سحرانگيز طبيعت گيلان را تماشا كنيد و بدون خستگي به رودخانه اي برسيد كه آغاز پياده روي است در مسيري سنگ چين شده، مسيري كه از عهد باستان خاطره هايي سبز دارد و شما را در نهايت به ستيغ كوهستان و دژ قلعه رودخان هدايت مي كند، عجيب ترين دژ ايران (خواهيم گفت چرا) تمام راه سفر از رشت تا آغاز مسير تاريخي دژ با آن همه كيلومتر شماري، فقط چند ده دقيقه طول مي كشد. زمانيكه آن قدر از زيبايي منظره ها پر مي شوي كه ديگر فاصله و جاده، حوصله ات خسته نمي كند و تو پر از انرژي، خودت را در آغاز راه ييلاقي قلعه رودخان مي يابي. ماشين را به امان خدا بايد رها كرد. تأسيسات حفاظتي ويژه اي وجود ندارد. ضرورتي كه بايد توسعه يباد، پا به راه مي گذاري، اگر همان مير باستاني در حاشيه رودخانه اي بسيار زلال و تميز، پاي كوب نل هاي كهن و ديرين ايرانيان حفظ مي شد احساس به مراتب ويژه و شيرين تري داشتي، اما عده اي در جاده اي سنگ و سيماني قدم زدن را شايد نوعي پيشرفت به شمار آرند، حال آن كه اگر هزينه اين سنگ چيني ها براي قلعه تاريخي صرف مي شد، به مراتب بهتر و عقلاني تر بود. مسير از كناره هاي رودخانه، درختان سر به آسمان كشيده و گياهان رونده آويزان از پشت و پرشاخه ها مي گذرد و با عبور از شيب تند يك يال پرغرور در نهايت به تنها در ورودي قلعه رودخان مي رسي؛ دري كه بنا به ملاحظات استراتژيكي و طبيعي قلعه در بخش شمال شرقي تعبيه شده است.

گردش در تفرجگاه قلعه رودخان

قلعه رودخان، معماري شگفتي دارد كه در مقايسه اي بين قلاع تاريخي ايران مي تواني به دنياي معماري خاص اين اثر وارد شوي. قلعه بابك در كليبر آذربايجان قدرت فائقه  زمان خودش را بيش از 20 سال زمينگير كرد و عباسيان سرانجام با هوشمندي افشين سردار ايراني و خيانت تني چند توانستند آن را فتح كنند. عرصه قلعه ها عموماً محدود است. فلك الافلاك با 5 هزار متر گستره، به خاطر آب و هواي ناحيه لرستان توانسته از گزند باد و باران و آفتاب جان به در ببرد و ديواره هاي آن و گستره اش روي تپه اي تقريباً مسطح بنا شده، ولي قلعه رودخان روي ستيغ و برآمدگي هاي طولاني و گسترده اي در محيط جنگل بنا شده، ناحيه اي با مساحت بيشتر از 5 هكتار كه چنان هوشمندانه، انتخاب شده و قلعه بر آن گستره ها بنا شده كه از سويي مي تواني به قله هاي فرادست بنگري، از سوي ديگر شيب هاي بسيار تند دره هاي اطراف بخصوص دره تنها رودخانه آن سامان، فضاي قلعه را از هر آسيب و هجومي در امان و آرامش نگه مي دارند. جالب تر آن كه ديوارهاي قلعه از 3 تا 10 متر به خاطر برآمدگي ها و مساحت و پهناي زياد آن متفاوت است. شاه نشين قلعه بسيار زيبا و خوش منظر ساخته شده؛ اما اكنون فقط ديوارهاي فروريخته اش خاطره هاي محو تاريخ را تداعي مي كنند. از شاه نشين، تمام جلگه شفت و درياي لاجوردي خزر كاملاً هويداست. امروزه روز اما محلي ها از راه هاي كوهستاني، فاصله رشت تا قلعه را مي پيمايند.

در روزهاي پاياني هفته معمولاً قلعه مملو از جمعيتي است كه هر يك از هجوم مدرنيته به آرامش شگفت و طمأنينه باستاني قلعه پناه آورده اند.

گردش در تفرجگاه قلعه رودخان

مشهور است كه قلعه رودخان زيرزميني تا رشت داشته است. در قلب قلعه، چشمه اي فوران مي كند. انگار آيينه اي جاري از دل تاريكي ها با درخشاني فراوان مي جوشد، مي تپد و نواي زندگي را به نغمه خواند. گمان مي رود برج هاي قلعه كه كلاً در 918 هجري قمري توسط حاكم منطقه مشهور به حسام الدين تجديد بنا شد 42 متر باشد. ديواره اطراف (باروها) بيش از يك هزار و 550 متر است. اتاق هاي كوچك، فضاهاي عمومي و... همه و همه مانند ديگر قلعه هاي ياد شده در مواقع جنگ يا ضرورت، پذيراي چندين هزار نفر مي توانسته باشد، همچنان كه در تاريخ ايران مي توان گواه و شواهد اين قضيه را فراوان يافت.

دنياي پر از آرامش و امنيت قلعه رودخان، مسيرهايي كه تو را به آن برج و باروهاي مي رسانند، سكوت شگفتي كه از نغمه رود و پرندگان و جنگل سرشار است. طمأنينه اي كه در خشت خشت قلعه (ببخشيد آجرهاي 23×21 سانتي متري با قطر عموماً 5 سانت) متجلي است، رنگ تجربه اي كهن را در اعماق روحت زنده مي كند؛ طعمي شگرف كه در هيچ جا كشف نكرده بودي.

همچنان كه از پيچ و خم هاي مسير مي گذري، استواري درختان و شكوهمندي فوران سرسبزشان را در پيچيدگي هاي وجودت احساس مي كني، سرانگشتانت پر از لمس لطافت ابرهايي مي شوند كه با مهرباني در نسيم ييلاقي مي وزند. رودخانه بدون شتاب، هماهنگ و پيوسته روي لايه هاي حريري و نازك و لطيفش مي غلطد، درخشان و جوينده پيش مي رود و تو مي روي در هر قدم اين احساس را داري كه با درختان رشد مي كني، متعالي مي شود و از خودت بالا مي روي. معجزه ديدار طبيعت، معجزه كشف طبيعت، معجزه كشف خوشتن خويش و يگانگي و همسان شدن با طبيعت لطيف و سرشار اطراف و سرانجام رسيدن به رج رج باروهايي كه مثل سطرهاي كتاب، پر از حرف هاي ژرف اما بي صداست؛ سطرهايي پر از كلمات پنهان؛ كلماتي كه از تاريخ ديرينه اي بر هشياري تو مي بارند. متمركز مي شوي، مي انديشي و مانند ستاره ها در وجود و روح و نهاد خودت و همراهانت درخشان و سرفراز مي يابي و مي بيني.

 

 

منبع:

جام جم

ارك تبريز(1)

ارك تبريز(1)

بناي ارك تبريز باقيماندهء مسجدي است كه در فاصلهء سالهاي 716 الي  724   ه. ق ، به وسيلهء تاج الدين عليشاه1 وزير اولجا يتو و ابوسعيد بهدر خان ساخته شده است.

قسمت جنوبي آن داراي طاقي بزرگ بوده است كه مي نويسند به علت فرو نشستن بنيان و تعجيل در اتمام آن، طاق شكسته و فروريخته است.

قسمتي كه اكنون در وسط سه ديوار بلند شرقي و جنوبي و غربي به صورت ايوان به چشم مي خورد قسمت مسجد بوده،عرض آن 15/ 30 متر و ارتفاع  ديوارهاي دور آن  به طور متوسط 26 متر است كه به وسيلهء 69 پله مس توان به بالاي آنها رسيد . عرض ديوارها 40/ 10 متر و داخل آنها مركب از دو ديوارعريض مستحكم است كه در چند مرحله به وسيلهء طاقهاي متعدد به يكديگر اتصال يافته اند1(1).

توصيف اين بناي چشم گير بزرگ در اغلب سياحتنامه ها و تواريخ و كتب مسا لك و ممالك آمده است. ابن بطوطه مي نويسد:....« اين مسجد را وزير عليشاه معروف به جيلان ساخته است. در بيرون آن از دست راست مدرسه و از دست چپ زاويه اي وجود دارد و صحن آن با سنگهاي مرمر فرش گرديده و ديوارها با كاشي پوشانده شده است و جوي آبي از وسط آن  مي گذرد و انواع درختان و موها و ياسمين در آن به عمل آورده اند. هر روز بعد از نماز عصر در صحن اين مسجد سوره هاي يس و فتح و عم را قرائت مي كنند و مردم شهر براي شركت در اين قرائت  در آن جا گرد مي آيند(2).»

ارك تبريز(1)

حمدالله  مستوفي كه معاصر با تاج الدين عليشاه بود در بارهء اين مسجد مي نويسد:تاج الدين عليشاه جيلاني در تبريز، در خارج محلهء نارميان، مسجد جامع بزرگي ساخته كه صحنش دويست و پنجاه گز در دويست گز است و در او صفٌه اي بزرگ ، از ايوان كسري به مدائن بزرگتر، اما چون در عمارتش تعجيل كردند فرود آمد و در آن مسجد انواع تكلفات به تقديم رسانده اند و سنگ مرمر بي قياس در او به كار برده و شرح آن را زمان بسيار بايد(3).»

بدرالدين محمود العيني صاحب كتاب« عقد  ا لجمان في تاريخ اهل الزمان(4)» با استفاده از گزارشي كه يكي از همراهان با هوش سفير سلطان الناصرمملوك پادشاه مصر(5) ، در دربار سلطان ابو سعيد بهادر خان، براي پادشاه مصر تهيه كرده بود، مي نويسد:« در وسط صحن مسجد حوض مربعي بود كه يكصد و پنجاه ذراع عرض و طول داشت.

سكويي در وسط آن بود كه در هر سوي آن، از دهان مجسمهء شيري آب فرو مي ريخت، بالاي سكو نيز فوارهء هشت گوشي بود كه دو دهانهء آب پران داشت.... طاق نوك تيز ( جناغي) محراب به وسيلهء دو ستون مسي اندلسي نگاهداشته مي شد و قاب محراب با طلا و نقره تزئين و نقاشي شده بود...چراغهاي مزين به زر و سيم با زنجير هاي مسي از سقف آويزان بودند و داخل طاق را روشن مي كردند... پنجره هاي مشبك نيز هر كدام بيست شيشهء دايره اي مزين به طلا و نقره داشت(6).»

ارك تبريز(1)

تاجر ونيزي كه در حدود سال 886 ه. ق ، سومين سال سلطنت سلطان يعقوب آق قويونلو از تبريز ديدن كرده مي نويسد:« جامع عليشاه بلندترين بنا هاي تبريز و داراي صحن بزرگي است، در ميان صحن حوضي دارد كه چهار گوش است, درازا و پهناي آن هر كدام به اندازهء صد قدم و ژرفايش شش پاست و پلكاني از كنار استخر به ايوان آن منتهي مي شود...مسجد را به حدي زيبا ساخته اند كه زبان من از وصف آن عاجز است، اما به هر حال مي كوشم تا با چند جمله حق مطلب را ادا كنم.اين مسجد به غايت بزرگي است كه وسط آن هرگز سر پوشيده نبوده است. در آن سمتي كه معمولاً مسلمانان به نماز مي ايستند شبستاني ساخته اند كه طاقي دارد بسيار بلند، چنان كه اگر كمانكشي تيري در كمان مناسبي قرار دهد و رها كند هرگز به طاق آن شبستان نمي رسد، اما اين بنا را تمام نكرده اند. دور آن را با سنگهاي نفيسي طاق بندي كرده اند و طاق برروي ستونهايي از مرمر قرار دارد و مرمربه اندازه اي ظريف و شفاف است كه به بلور نفيس مي ماند.تمامي اين ستونها به يك اندازه و يك ارتفاع و ضخامت است، بلندي هر ستوني نزديك به پنج يا شش گام است. اين مسجد سه در دارد كه از آنها فقط دو تا به كار مي رود، هر دري طاقي دارد به عرض نزديك چهار پا و بلندي بيست پا. ستونهاي دو سوي درها از سنگ مرمر نيست بلكه از سنگهايي به الوان گوناگون ساخته شده است، بقيهء طاق با گچ مقرنس كاري تزئين شده است (7).

در هر درگاه لوحهء مرمرين شفافي نصب گرديده كه از مسافت يك ميل به چشم مي خورد، دري كه باز و بسته مي شود سه يارد عرض و پنج يارد بلندي دارد و از الوار بزرگ تهيه شده و روي آن قطعات برنز صيقلي و مطلا كوبيده شده است(8).»

ارك تبريز(1)

كاتب چلبي در تاريخ جهان نما فقط بزرگي و عظمت بناي مسجد عليشاه را مي ستايد و اشاره مي كند كه ويراني بر آن راه يافته است(9).شاردن نيز در با رهء اين بنا همين نظر را ابراز داشته و نوشته:مسجد عليشاه تقريباً ويرانه است ، فقط قسمتهاي جنوبي آن كه مخصوص اداي نماز است مرمت شده ، منارهء آن بسيار بلند است و مسافراني كه از ايروان به تبريز مي روند قبل از ورود به شهر، از دور بناي عظيم جامع عليشاه نظر آنان را جلب مي كند(10).»تصويري نيز از تبريز و مسجد عليشاه ترسيم نموده است ، ديگران هم بعد از اينان از تبريز ديدن كرده اند چنين توصيفي نموده اند و هيچيك نامي از كاشي و مرمر بي قياسي كه در تزئين نخستين اين مسجد به كار رفته بود نبرده است، فقط نادر ميرزا در تاريخ و جغرافي دارالسلطنهء تبريز نوشته: « در سال 1298 ه. ق ، در يك طرف اين بنا كه مي خواستند براي نگهداري غلات ديواني  انباري بسازند در عمق چهار ذرعي ستوني از رخام پيدا شد كه يك ذرع و نيم قطر و سه ذرع و نيم ارتفاع  داشت. من و وكيل الرعايا نيز به چشم خود آنرا ديديم...»داستاني هم روايت كرده كه:« در روزگار نايب السلطنه زن بد كاره اي محكوم به اعدام شد، بر فراز ارك بردند و به زمينش انداختند، باد در جامه هاي او افتاد و به سلامت به زمين رسيد، ولوله اي در بين مردم افتاد، جامه هاي زن  را به پايش بستند و دو باره از بالا به زمين افكندند، استخوانهايش خرد شد و قالب تهي كرد(11).»

در حفريات تازهاي هم كه اخيراً از طرف ادارهء كل فرهنگ و هنرآذربايجان شرقي و سازمان حفاظت آثار باستاني جهت شناسائي دقيق بنا به عمل آمد چند قطعه ستون سنگي حجاري شده، پيدا شد، گر چه قسمت  اعظم مصالح ساختماني فرو ريختهء اين بنا در زمانهاي مختلف مخصوصاً هنگام بناي قلعهء ربع رشيدي در زمان صفويه و بناي انبار غلات و مهمات در زمان قاجاريه مصرف گرديده و از بين رفته است ولي باز احتمال پيدا شدن نمونه هائي از كاشيها و مرمر هاي تزئيني بنا، در زير خاك زمينهاي حوالي جامع بعيد به نظر نمي رسد.

ارك تبريز(1)

 

پي نوشت:

1- معماري اسلامي در دورهء ايلخانان، دونالد ن. ويلبر، ترجمهء دكتر عبدالله فريار، ص 159، تهران 1346ش.

2- رحلهء ابن بطوطه، ص 233، بيروت 1964 م.

3- نزهت القلوب، ص 87 ، تهران 1336 ش.

4- امام بدرالدين محمود بن احمد عيني، مولًف كتاب مزبور از مشاهير علما و فقهاي حنيفه بوده و سالها در مصر كار قضا داشته و در قرب جامع الازهر مدرسه و كتابخانه اي بنا كرده است. وفات وي را كاتب چلبي و شمس الدين سامي 855 ه. ق ، نوشته اند. كشف الضنون، ج 2 ستون 1098 ،1150 ، قاموس الاعلام، ج 2 ، ص 1255 .نوشتهء صاحب عقدالجمان در بارهء عليشاه به وسيلهء تيزن هارون ترجمه شده است: ص 8- 114 ،

5- مملوك كه جمع آن مماليك مي باشد به معني غلام است، اين كلمه را بيشتر در مورد غلامان سفيد پوست به كار مي برده اند، مماليك مصر از غلامان ترك و چركس بودند كه در ابتدا  جزو قراولان مزدورالملك الصالح نجم الدين ايوب سلطان مصر بودند اما از 649 تا 784 ه. ق ، در كشورمصر سلطنت كردند. ناصرالدين محمد ملقب به سلطان الناصر يكي از معروفترين سلاطين مصر است كه سه بار به تخت نشسته و با ايلخانان مقول گاهي از در دوستي و آشتي در آمده و گاهي رقابت و دشمني كرده است.(مستفادازطبقات سلاطين اسلام، ص 70- 73 و قاموس الاعلام، ج 2 ،ص 1245 وج 6 ، ص 4545 ).

6- نقل به تلخيص از تاريخ تبريز، پروفسور مينورسكي ، ترجمهء كارنگ،  ص 82- 83 ،

تبريز 1337 ش،معماري اسلامي ايران، ويلبر، ترجمهء دكترفريار، ص 158- 159 ، تهران 1346 ش.

7- نقل به تلخيص از جغرافياي تاريخي گيلان ، مازندران ، آذربايجان  از نظر جهانگردان، ترجمه ء ابوالقاسم طاهري، ص 82- 83 ، تهران 1347 ش.

8- نقل به تلخيص از معماري اسلامي ايران در دورهء ايلخانان، تاًليف ويلبر، ترجمهء دكتر عبدالله فريار، ص 161 ، تهران 1346 ش. ويلبر مي نويسد:« ممكن است اين درگاهها همه در ديوار چپ در جلو، يعني انتهاي باز ايوان قرار داشته اند.»

9- مقالهء تبريز، مندرج در مجلهء معلم امروز، شمارهء 5 ، تبريز 1335 ش.

10- سفر نامهء شاردن، ج2 ، ص 404 ، تهران 1335 ش.

11- ص 107، چاپ تهران 1323 ه.  ق.

 

 

منبع:

نقل از آثار باستاني آذربايجان

X