دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 566942
تعداد نوشته ها : 612
تعداد نظرات : 10

Rss
طراح قالب
وحيد اسدي

اين تهران بزرگ هم براي خودش حكاياتي دارد كه بسيار جالب است. آنگونه كه پيداست مردم اين ابرشهر كنوني، علاقه زيادي به زندگي زيرزميني داشته اند و اكثر خانه ها چندين متر در زيرزمين واقع بوده. شايد براي جبران گذشته باشد كه تهراني هاي امروزدوست دارند در بالاترين نقطه شهر زندگي كنند و شايد روح اسلافشان اين دستور پنهان را به آنها مي دهد. البته اين زيرزمين نشيني دلايل متعددي داشته كه بدون هيچ شكي بايد گفت كه نشان از هوش مردمان ساكن آن زمان تهران دارد. ياقوت حموي در كتاب معجم البلدان هم به گونه اي به اين مساله اشاره مي كند و ترس تهراني ها از دشمنان را دليل زيرزمين نشيني مي داند. ظاهراً پنهان شدن تهراني ها از چشم دشمنان، خودش يك فن جنگي محسوب مي شد، چون محل اختفاي آنها به هيچ وجه توسط دشمنان قابل شناسائي نبوده و تمامي دشمنان با صرف چندين روز يا چندين هفته از عمر خود، بدون گرفتن هيچ نتيجه اي از همان راه آمده دفع شر مي كرده اند. آنگونه كه پيداست تهراني ها در دادن خسارت و غنيمت به دشمن، هرگز نم پس نمي داده اند و با استفاده از تكنيك اختفا، معاندان را دست به سر مي كرده اند. آنگونه كه پيداست شيوه خانه سازي مخفي فقط و فقط مخصوص تهراني ها بوده و اكثر قريه هاي اطراف از اين موهبت بي نصيب بوده اند. يكي ديگر از نكات جالب توجه در اين باره اين است كه تهراني هاي آن زمان هرگز اهل درگيري و خونريزي نبوده اند و تمامي هنرشان در مقابل دشمن، پنهان كردن خود در لايه هاي زيرزميني بوده كه البته با كمبود امكانات و افراد آن زمان ستودني است.

 

به روايتي قصران و مهران دو برادر بودند. " ران " به معني دامنه است، و مهران دامنه بالايي و قصران دامنه پاييني رشته كوه البرز بود.
نخستين وجه تسميه تهران را از عبارت " ياقوت حموي " در معجم البدان مي توان اخذ كرد : " از مردي اهل ري كه محل وثوق و اعتماد شنيدم كه طهران ديهي است بزرگ و بناي اين ديه تمامي در زير زمين واقع است و احدي را ياراي آن نيست كه بدان ديه راه يابد مگر آن كه اهالي آنجا اجازت ورود بدهند " .
در اين عبارت اشاره به زيرزميني بودن تهران شده است. اين مساله عده اي را برانگيخت كه تهران را به دو كلمه" ته " به معناي زير و " ران " تجزيه نمايند و تهران را " مكان زيرزميني " معنا كنند.
اعتماد السلطنه در مرات البلدان درباره وجه تسميه تهران چنين آورده است: " چون اهل آنجا ( تهران ) در وقتي كه دشمن براي آنها به هم مي رسيد در زير زمين پنهان مي شدند، از اين جهت به اين اسم موسوم شده است كه به " ته ران" يعني زير زمين مي رفته اند" .
كسروي درباره نام تهران و شميران، طي پژوهش هايي به اين نتيجه رسيده كه تهران ( و تارم، كهران، گهران، گهرام، جهرم ) به معناي منطقه گرمسير و شميران ( شميرام، شميرم، شميلان، سميران و سميرم) به معناي منطقه اي سردسير است.
دكتر حسين كريمان، نويسنده‌ي كتاب قصران مي‌نويسد:
«نام تهران به‌صورت نسبت تهراني، نخستين بار در احوال حافظ ابوعبدالله محمد بن حامد تهراني رازي از عالمان به‌نام نيمه‌ي نخستين سده‌ي (3 ه.ق) پهنه‌ي قصران و متوفي به سال (261 يا 271 ه.ق.) ... درج آمده».
ياقوت حموي در معجم‌البدان، تهران را توصيف كرده، مي‌نويسد:
«طهران به كسر طاء و سكون‌ها و را و نون در آخر، واژه‌اي است عجمي و ايشان تهران تلفظ كنند چون در زبان ايشان طاء وجود ندارد. اين آبادي از ديه‌هاي ري است و بناهاي ‌آن در زير زمين بنيان يافته است، و هيچ‌كس جزء به اراده‌ي مردم به‌آن‌جا راه نمي‌يابد و در بيش‌تر اوقات ايشان نسبت به سلطان وقت راه خلاف و سرپيچي مي‌پيمايند.

باغ نگارستان از باغ‌هاي قديمي تهران است كه در 1222 ق‌، به دستور فتح‌علي‌شاه به شكل هشت گوش با شاه‌نشين‌هايي به سبك دوره زنديه ساخته و به گچ بري‌هاي زيبايي مزين شده است‌. اين باغ از غرب تا خيابان صفي‌علي‌شاه و از شرق تا دروازه دولت امتداد داشت و درب بزرگ آن به ميدان بهارستان فعلي باز مي‌شد. در اين باغ‌، دو عمارت با نام‌هاي قلمدان و دل گشا به دستور فتح‌علي‌شاه و به دست هنرمندان عصر قاجار ساخته شده بود. اتاق‌هايي با درهاي چوبي و دو تالار بزرگ در طرفين ساختمان مركزي اين باغ وجود دارد. اين باغ داراي 64 اتاق‌، چهار تالار، كتاب‌خانه با چهار سالن و 600 متر زيربنا است‌. تالارها با آينه كاري‌، نقوش طلايي‌، فرش‌هاي گران‌بها و چلچراغ‌هاي با ارزش مزين شده و تابلوهاي آن به دست هنرمنداني چون ميرزا جاني نقاش‌، ميرزا بابا نقاش و عبدالله‌خان نقاش‌باشي كشيده شده است‌. 
در 1307 ش‌، دكتر عيسي صديق‌، وزير معارف وقت‌، با تعدادي از فارغ التحصيلان آن زمان كه در فرانسه تحصيل كرده بودند، تصميم گرفتند تا يك دانش‌سراي عالي هم‌چون مدارس فرانسه تأسيس كنند. براي تبديل عمارت به دانش‌سرا، از معمار و مهندس مهاجر روس‌، الكسي ماركف‌، كمك گرفته شد. سپس با رعايت اصول معماري ايراني‌، نقشه تبديل عمارت به دانش‌سرا تهيه گرديد. باغ نگارستان نيز به دست سيد علي اكبر باغبان طراحي شد. اين باغ در واقع اولين مركز آكادميك كشور است كه به عنوان دارالمعلمين عالي براي پسران و دارالمعلمات براي دختران تأسيس شد. 
در زمان سلطنت مظفرالدين شاه (1318 ق‌)، مدرسه فلاحت (كشاورزي‌) و در 1329، مدرسه صنايع مستظرفه (هنرهاي زيبا) به رياست محمد غفاري (كمال الملك‌) در عمارت جنوبي و هم‌چنين‌، مدرسه علميه در عمارت شمالي به وجود آمد. سپس دو آپارتمان در شمال نگارستان براي سكونت معلمان فرانسوي و در قسمتي ديگر، يك ساختمان سه طبقه براي شاگردان تأسيس كردند. در 1315 ش‌، كتاب‌خانه باغ ساخته شد كه معاونت آن را پروين اعتصامي به عهده داشت‌. در 1335، مؤسسه لغت نامه دهخدا، كلاس‌هاي زبان‌هاي خارجي‌، جغرافيا و كلاس‌هاي عمومي دانشكده ادبيات داير شد و در 1337 نيز مؤسسه تحقيقات اجتماعي در اين مكان آغاز به كار كرد. از 1341 تا 1370، دانشكده علوم اجتماعي در اين محل داير بود و پس از انتقال آن‌، زماني كه در 1371 قصد واگذاري و تخريب آن را داشتند، دكتر روح الاميني مقاله‌اي با عنوان <حسب حال‌> در روزنامه اطلاعات نوشت و به واگذاري و تخريب آن اعتراض كرد. اين محل نزديك به دو سال مخروبه بود تا اين كه در آبان 1374 دكتر حبيبي‌، معادل اول رئيس‌جمهور وقت‌، از اين مكان ديدن و يكي از كارشناسان ميراث فرهنگي به نام مهندس دانشور را براي تهيه نقشه و بازسازي باغ معرفي كرد. او نيز با هماهنگي دانشگاه‌، نقشه اوليه را به دست آورد و تغييرات انجام شده را اصلاح كرد. 
از جمله افراد شاخصي كه در دارالمعلمين تحصيل كرده و در فرهنگ ما نقش مهم و بسزايي داشته‌اند، مي‌توان به استاد شهيد آيت‌الله مطهري‌، آيت الله طالقاني‌، پروين اعتصامي (كتاب‌دار باغ نگارستان‌) و دكتر حسن حبيبي‌، معاون اول رئيس جمهوري‌، اشاره كرد. دكتر محمود حسابي نيز از محصلان و مدرسان اين مكان به شمار ميآيد و گفته‌اند كه بعدها براي تدريس درس فيزيك به دانشجويان‌، اولين دستگاه هواشناسي را در اين محل نصب كرد. هم‌چنين‌، دكتر محمد حسن گنجي‌، بنيان گذار هواشناسي و جغرافيا، دكتر محمود روح الاميني‌، كاظم عصار، بديع‌الزمان فروزان فر، دكتر محمد معين‌، دكتر قريب و... نيز دانش آموختگان و مدرسان اين مؤسسه بوده‌اند. 
در مقابل درب ورودي ساختمان مركزي‌، از شمال‌، مجسمه شاعر حماسه‌سراي ايران‌، فردوسي‌، مشاهده مي‌شود كه در 1315، توسط دانشجويان ايراني كه در اروپا تحصيل مي‌كردند ساخته و به اين مكان منتقل شده است‌. اين مكان از قديم به گل گشت فردوسي نيز معروف بوده است‌.   

«سرآسياب» از محلات قديمي شهر تهران است كه هنوز در محله‌هاي آن مي‌توان بافت قديمي شهر را بخوبي ديد. بازارچه‌ها و ميدان ميوه و تره بار آن همچنان به‌شكل سنتي برقرار است‌. اين منطقه‌ در گذشته جزء زمينهاي كشاورزي بود و مراكز پرورش گل و گياه فراوان در اين منطقه‌ نيز به همين سبب است.

  در محلي كه امروزه «ميدان سرآسياب» خوانده مي‌شود، آسياب بزرگي براي آردكردن گندم وجود داشت‌، همچنين موتور آبي كه آب اين زمينها را تأمين مي‌كرد و حدود 150 سال قدمت دارد هنوز در محل باقي است‌.

  رستم آباد:

   منطقه «رستم آباد» از شمال به «چيذر» و «فرمانيه»‌، از شرق به ميدان «اختياريه» و «پاسداران»، از غرب به ميدان «پيروز» و «ديباجي» جنوبي، و از جنوب به خيابان «دولت‌»، منتهي مي‌شود.

   «حمدالله مستوفي» در كتاب «جغرافياي طهران قديم» در مورد رستم آباد چنين مي گويد: اهالي رستم آباد را چهار طايفه از تبار خوزستان تشكيل مي‌دهند: طايفه عرب‌، طايفه «محسنيان‌»، طايفه «نوريان»، طايفه «رحيميان‌»، كه گاهي بر سر آب قنات و زمينهاي مزروعي بين اين طوايف اختلافاتي به وجود مي آيد.

    رستم آباد از سال 1322 به آبادي پر جمعيتي با سه منطقه رستم آباد پايين‌، رستم آباد وسط (ابتداي خيابان گرگاني تا ابتداي بزرگراه صدر)، رستم آباد بالا، تبديل شد. از رستم آباد قديم هنوز كوچه‌هايي به عرض سه متر و كمتر از آن هم باقي مانده است، از جمله كوچه‌هايي كه در خيابان شهيد «فريدون‌خاني» واقع است‌. به طور كلي، اين منطقه تا حدي بافت شهري گذشته خود را حفظ كرده است.

    در منطقه رستم آباد، دو قنات وجود داشت: يكي در رستم آباد بالا (ديباجي شمالي‌) و ديگري در رستم آباد پايين (ديباجي جنوبي‌) كه قنات رستم آباد بالا مهمتر و پرآب‌تر بود و آب آن از باغي به مساحت 10 هزار متر مربع مي‌گذشت و پس از آن به چند شاخه تقسيم مي‌شد؛ به گونه‌اي كه يكي از شاخه‌ها به خيابان «شهيد گرگاني» مي‌رود و ديگري به سمت خيابان ديباجي جنوبي و سومي نيز به خيابان «شهيد فريدون‌خاني» منتهي مي‌شد.

بي ترديد ري يكي از قطبهاي مهم باستانشناسي درتاريخ، فرهنگ و تمدن سرزمين ايران است. اگر مناطقي مانند فارس، خوزستان، اصفهان و خراسان را محورهاي مهم ميراث فرهنگي ايران بدانيم، « ري » با داشتن پيشينه تاريخي بسيار كهن و انبوهي از آثار با ارزش، در كنار آنها قرار خواهد گرفت.
متأسفانه عليرغم مجاورت ري با شهر تهران كه بيش از دو قرن از پايتخت بودن آن مي گذرد و با وجود گذشت بيش از يك قرن از عمر باستانشناسي كشور از توجهي جدي و مؤثر بي بهره است. از اين رو انبوه آثار برجاي مانده اش روندي رو به نيستي و نابودي طي مي كند. محوطه ها و بناهاي مهمي مانند قلعه گبري، دژ رشكان، برج خاموشان، برج طغرل، تپه باستاني چشمه علي و محوطه قبرستان زيرين و زبرين شهر ري از نمونه هاي برجسته دهها اثري هستند كه بر اثر اين بي توجهي در سكوتي خاموش و مرگبار، محكوم به تخريب و نيستي اند و هر لحظه حيات تاريخي شان در پس رويدادي طبيعي يا طمع انساني كوتاه و كوتاهتر مي شود.

X